eitaa logo
کانال(کلیپ.خنده.انگیزشی)
140 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.3هزار ویدیو
18 فایل
.....کانال همه جوره
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾 🌾قسمت شبیه پدر دستش بین موهام حرکت میکرد … و من بی‌اختیار، اشک میریختم … 😭 غم غربت و تنهایی …  فشار و سختی کار …  و این حس دورافتادگی و حذف شدن از بین افرادی که با همه وجود دوست‌شون داشتم … – خیلی سخت بود؟ … – چی؟ … – زندگی توی غربت … سکوت عمیقی فضا رو پر کرد …  قدرت حرف زدن نداشتم …و چشمهام رو بستم … حتی با چشم های بسته … نگاه مادرم رو حس میکردم … – خیلی شبیه علی شدی … اون هم، همه سختیها و غصه‌ها رو توی خودش نگه میداشت …بقیه شریک شادی‌هاش بودن … حتی وقتی ناراحت بود میخندید … که مبادا بقیه ناراحت نشن …اون موقع‌ها … جوون بودم … اما الان میتونم حتی از پشت این چشمهای بسته … حس دختر کوچولوم رو ببینم … ناخودآگاه … با اون چشمهای خیس … خنده‌ام گرفت …دختر کوچولو …😁 چشمهام رو که باز کردم …  دایسون اومد جلوی نظرم … با ناراحتی، دوباره بستم شون … – کاش واقعا شبیه بابا بودم … اون خیلی آروم و مهربون بود… چشم هر کی بهش می‌افتاد جذب اخلاقش میشد …ولی من اینطوری نیستم … 😒 اگر آدم ها رو از خدا دور نکنم …نمیتونم اونها رو به خدا نزدیک کنم … من خیلی با بابا فاصله دارم و ازش عقب ترم … خیلی …😔 سرم رو از روی پای مادرم بلند کردم و رفتم وضو بگیرم … اون لحظات، به شدت دلم گرفته بود و میسوخت …دلم برای پدرم تنگ شده بود … و داشتم …  کم کم از بین خانواده‌ام هم حذف میشدم …علت رفتنم رو هم نمی‌فهمیدم … و جواب استخاره رو درک نمیکردم