#پیام_مخاطبین
✅ خدا گر ز حکمت ببندد دری...
من در منطقه ایی زندگی میکنم که اعتقادی به "بچه کمتر، رفاه بیشتر" ندارن...
اخه معمولا روستایی ها خیلی سخت گیر نیستن، البته چون ما در کنار دوستان اهل سنت مون زندگی میکنیم، تعداد زیاد بچه ها خیلی عجیب نیست، هر چند بین جمع های خودمونی مون، اگه تعداد بچه ها از ۴تا بالاتر میرفت دیگه زمزمه ها شروع میشد...😕
ولی خاطره ایی که خواستم براتون عرض کنم در مورد خودم نیست! قضیه اینه که ما سه تا خواهر و سه تا برادر جمعا ۶ تا بچه پر شر و شور توی خونه بودیم...
که متاسفانه برادر بزرگترمون (۲۵ساله) توی یه حادثه به کما رفت و بعد از چند ماه از دست دادیمش 😔
حال همه مون خیلی بد بود. حال مامان بابا که اصلا وصف شدنی نبود
دوتا داداشمم (۱۲و۱۴ ساله) که انگار همش منتظر بودن یه اتفاقی براشون بیفته...
اون زمان من ازدواج کرده بودم و حدودا بعد گذشت یک سال با دنیا اومدن اولین نوه خانواده، یه شور و نشاط و امیدی، به زندگی مون برگشت... هرچند با وجود فاصله ی کمی (۱۵کیلومتر) که بین منزل ما و منزل پدری بود، با رفتن ما به منزلمون، حال خانواده م بدجور گرفته میشد....
تا اینکه ما مجبور شدیم به خاطر شغل همسرم از شهر پدریم نقل مکان کنیم.
ماهی دو سه بار به خانواده سر میزدیم
ولی بعد رفتن ما دوباره خونه بابا سوت و کور میشد...😔
بعد از یکسال خدای رئوف #در_سن_50_سالگی به مادرم یه دختر بسیار زیبا و شیرین داد.
به قدری ما از وجود این دختر توی خانواده خوشحال شدیم که حد نداره...
ناگفته نمونه که مادر بخاطر سن بالا و دیابت و فشار خونشون اقدام به بارداری نکرده بود ولی به حمد الهی همزمان با بارداری، دیابت شون به کل از بین رفت و مشکلی برای آبجی کوچولوی ما پیش نیامد...
خلاصه سرتونو درد نیارم با صبری که پدر و مادر پیشه کردن، خدا بهترین هدیه و آرامش رو به خانواده ما بخشید...
الان دیگه همه توی خونه دور گُلِ بابا میچرخن 😍 اونقدر شیرینه که پسرم هرروز دلتنگشه 😊 و هر بار زنگ میزنیم اول از همه حال خاله کوچولو شو می پرسه❤️
امیدوارم خدا از این هدیه ها به همه محبان اهل بیت علیهم السلام عطا کنه😇
موفق و موید باشید 💐