#سحر_دوازدهم
دوازدهمین بزم عاشقیمان رسید؛ دلبرم
#دوازده عدد عاشقی من است.
من از چشمان دوازدهمین تجلی تو در زمین، روی ماهت را شناختهام، و راه #نور را یافتهام...
دلبر دردانهی من؛
همهی اعداد، در زمینِ تو، یک طرف...
#منتظرترین عدد زمین و آسمانت، یک طرف...
چه رازی در آن ریختهای، که هر بار به زبانم سرازیر میشود؛ غم همه عالم را به یکباره در جانم میریزد!
دوازده سحر است، که آغوش گشودهای به روی من، تا کمی درد تنهاییام را التیام ببخشی...
اما اله بیهمتای من؛
درد من، با یکی دو سحر، دوا نمیشود...
من، #گمشدهای دارم که آیینه تمامقد تو، در زمین است.
من بدون او، راه آغوش تو را هزار بار گم کردهام...
چارهای نمیکنی؟ یک اذنِ بیگاه تو، تمام آوارگی هزارسالهی او را، و تمام درد غریب سینهی مرا، به یکباره #درمان میکند...
دوازدهمین سحر ضیافتت، پر است از بوی #نرگسین پیراهن #یوسفم، که سالهاست همه اهل زمین را، به حیرت وا داشته است.
مرا به لمس نگاهش، #اجابت کن...خدا...!
#اللهمعجّللولیکالفرج
#قرارگاه_سیدابراهیم
@karrare135