🔅#امام_باقر (علیه السلام):
✍️ لاَ شَرَفَ کَبُعدِ الهِمَّةَ
🔴 هیچ شرافتی چون بلند همّتی نیست.
📚میزان الحکمه، جلد ۴، صفحه ۳۴۶۸
━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••
💠 رسوائی هشام در مسابقه تیر اندازی با #امام_باقر علیه السلام
🔰 هشام به حاكم مدینه دستور داد امام باقر علیه السلام و فرزندش جعفر بن محمد را روانه شام كند. امام ناگزیر همراه فرزند ارجمند خود مدینه را ترك گفته و وارد دمشق شد. هشام براى اینكه عظمت ظاهرى خود را به رخ امام بكشد، و ضمناً به خیال خود از مقام آن حضرت بكاهد، سه روز اجازه ملاقات نداد! شاید هم در این سه روز در این فكر بود كه چگونه با امام علیه السلام روبرو شود و چه طرحى بریزد كه از موقعیت و مقام امام علیه السلام در انظار مردم كاسته شود؟
🔸 البته اگر دربار حكومت هشام كانون پرورش علما و دانشمندان و مجمع سخندانان بود امكان داشت دانشمندان برجسته را دعوت نموده مجلس بحث و مناظره تشكیل بدهد؛ ولى از آنجا كه دربار خلافت اغلب زمامداران اموى-و از آن جمله هشام - از وجود چنین دانشمندانى خالى بود و شعرا و داستانسرایان و مدیحه گویان جاى رجال علم را گرفته بودند، هشام به فكر تشكیل چنین مجلسى نیفتاد،زیرا بخوبى مى دانست اگر از راه مبارزه و مناظره علمى وارد شود هیچ یك از درباریان او از عهده مناظره با امام باقر علیه السلام برنخواهند آمد و از این جهت تصمیم گرفت از راه دیگرى وارد شود كه به نظرش پیروزى او مسلم بود.
❗️آرى با كمال تعجب هشام تصمیم گرفت یك مسابقه تیراندازى! ترتیب داده امام علیه السلام را در آن مسابقه شركت بدهد تا بلكه به واسطه شكست در مسابقه، امام در نظر مردم كوچك جلوه كند! به همین جهت پیش از ورود امام علیه السلام به قصر خلافت، عده اى از درباریان را واداشت نشانه اى نصب كرده مشغول تیراندازى گردند. امام باقر علیه السلام وارد مجلس شد و اندكى نشست. ناگهان هشام رو به امام كرد و چنین گفت: آیا مایلید در مسابقه تیراندازى شركت نمایید؟ حضرت فرمود: من دیگر پیر شده ام و وقت تیراندازیم گذشته است، مرا معذور دار. هشام كه خیال مى كرد فرصت خوبى به دست آورده و امام باقر علیه السلام را در دو قدمى شكست قرار داده است، اصرار و پافشارى كرد كه تیر و كمان خود را به آن حضرت بدهد.
✳️ امام علیه السلام دست برد و كمان را گرفت و تیرى در چله كمان نهاد و نشانه گیرى كرد و تیر را درست به قلب هدف زد! آنگاه تیر دوم را به كمان گذاشت و رها كرد و این بار تیر در چوبه تیر قبلى نشست و آن را شكافت! تیر سوم نیز به تیر دوم اصابت كرد و به همین ترتیب نه تیر پرتاب نمود كه هر كدام به چوبه تیر قبلى خورد وآن را شکافت وبه قلب هدف نشست.
🔸 این عمل شگفت انگیز، حاضران را بشدت تحت تاثیر قرار داده و اعجاب و تحسین همه را برانگیخت. هشام كه حسابهایش غلط از آب در آمده و نقشه اش نقش بر آب شده بود، سخت تحت تاثیر قرار گرفت و بى اختیار گفت: آفرین بر تو اى اباجعفر! تو سرآمد تیراندازان عرب و عجم هستى، چگونه مى گفتى پیر شده ام؟! آنگاه سر به زیر افكند و لحظه اى به فكر فرو رفت.
❇️ سپس امام باقر علیه السلام فرزند عالیقدرش را در جایگاه مخصوص كنار خود جاى داد و فوق العاده تجلیل و احترام كرد و رو به امام كرده گفت: قریش از پرتو وجود تو شایسته سرورى بر عرب و عجم است، این تیراندازى را چه كسى به تو یاد داده است و در چه مدتى آن را فراگرفته اى؟
🔸 حضرت فرمود: مى دانى كه اهل مدینه به این كار عادت دارند، من نیز در ایام جوانى مدتى به این كار سرگرم بودم ولى بعد آن را رها كردم، امروز چون تو اصرار كردى ناگزیر پذیرفتم .
هشام گفت: آیا جعفر (حضرت صادق علیه السلام) نیز مانند تو در تیراندازى مهارت دارد؟
🔅 امام فرمود: ما خاندان، «كمال دین» و «اتمام نعمت» را كه در آیه (الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا))، آمده [امامت و ولایت را] از یكدیگر به ارث مى بریم و هرگز زمین از چنین افرادى [حجت] خالى نمى ماند.(۱)،(۲)،(۳)
📚 ۱-سوره مائده، آیه ۳. این آیه پس از واقعه غدیر و اعلام امامت على (ع) نازل گردید
۲-محمد بن جریر بن رستم الطبرى، دلائل الامامه،ص ۲۳۵
۳-گردآوری از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص ۳۵۱
━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┄
💎 #امام_باقر علیه السلام:
🌼ما عُبِدَ اَللَّهُ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ مِنْ إِدْخَالِ اَلسُّرُورِ عَلَى اَلْمُؤْمِنِ
❄️ خداوند به چيزى كه نزد او محبوبتر از شاد كردن مؤمن باشد، عبادت نشده است.
📚الکافي ج2 ص 188
#احکام
━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
🌷 #امام_باقر(عليه السلام) از جدش اميرمؤمنان (علیه السلام) چنين نقل مي کندکه فرمود :
☘ در روی زمين دو امان و وسيله نجات از عذاب الهی بود که يکی از آنها برداشته شد دومی را دريابيد و به آن چنگ زنيد .
👌 اما امانیکه برداشته شد #رسول_الله بود.
👌 و اما امانیکه باقیمانده #استغفار است .
💐 خداوند تعالی مي فرمايد: خدا آنها را عذاب نمي کند تا تو در ميانشان هستی و خداوند آنها را هرگز عذاب نمي کند در حاليکه استغفار مي کنند .
📕 نهج البلاغه
━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
💠 💠 منبر کوتاه به مناسبت ایام شهادت #امام_باقر علیه السلام با موضوع شیوه تربیتی امام محمدباقر علیه السلام
‼️ نصیحت اول: دوست بد نگیریم!
📜 قال الصادق علیه السلام: أَدَّبَنِی أَبِی بِثَلَاثٍ … قَالَ لِی- یَا بُنَیَّ:
۱- مَنْ یَصْحَبْ صَاحِبَ السَّوْءِ لَا یَسْلَمْ
امام صادق علیه السلام میفرمایند: پدرم (امام باقر علیه السلام) مرا به سه چیز ادب کرد… پدرم فرمود: ای پسرکم
۱- هر کس با شخص بدی همنشین شود؛ سالم نمیماند.[بحار الأنوار، جلد ۷۵، صفحه ۲۶۱]
🗒 شیوهی تربیتی امام باقر علیه السلام چگونه بود که توانستند فرزندی مانند امام صادق علیه السلام را تربیت کنند؟
اولین دغدغه امام باقر علیه السلام این است که مواظب دوستت باش. دوست، انسان را خیلی تغییر میدهد. دوست اگر خوب باشد انسان به سمت خوبیها تغییر میکند و اگر بد باشد انسان به سمت بدیها گرایش پیدا می کند.
به عنوان مثال تا چند ماه پیش یک جمله زشت روی زبان ما نمیآمد اما از وقتی با فلانی رفت و آمد کردیم راحت جملاتی را میگوییم.
یعنی اگر کسی بعد از دو سه ماه ما را ببیند میفهمد که تغییری در ما ایجاد شده است. این به خاطر دوست است.
📒 داستانک:
امام رضا علیهالسّلام خطاب به شخصی فرمودند: چرا با عبدالرحمنبن یعقوب معاشرت میکنی؟
عرض کرد: او دائی من است.
حضرت فرمود: او دربارهی خدا سخنان نادرستی میگوید! پس با او معاشرت کن و ما را واگذار و یا با ما همنشین باش و او را ترک کن.
عرض کرد: او هر چه میخواهد بگوید به من چه زیانی دارد. وقتی از عقیدهی او تبعیت نکنم؟!
حضرت فرمود: آیا داستان آن شخص را که خود از یاران حضرت موسی علیهالسّلام بود و پدرش از یاران فرعون نشنیدهای؟ هنگامیکه لشکر فرعون در کنار دریا به موسی و یارانش رسید، آن پسر از موسی جدا شد که پدرش را نصیحت کند، در حالیکه پدر به راه خود به دنبال فرعون غرق شد، آن دو نیز با هم غرق شدند!
خبر به موسی علیهالسّلام رسید. فرمود: او در رحمت خداست، ولی چون عذاب نازل شد از آنکه نزدیک گناهکار است دفاعی نشود. [الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۲، ص: ۳۷۴]
درست است، او اجر خودش را برد اما در هنگام عذاب هر کس کنار گنهکار باشد، او هم عذاب می شود.
تا توانى میگریز از یار بد
یار بد، بدتر بود از مار بد
مار بد، تنها تو را بر جان زند
یار بد بر جان و بر ایمان زند
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
💠 عملی که مایۀ عاقبت بخیری یک شامی شد
محمد بن سلیمان از پدرش روایت کرده که گفته است: مردی از اهل شام – که در مدینه زندگی میکرد- به مجلس حضرت باقر (علیه السّلام) رفت و آمد می کرد و به ایشان میگفت: ای محمّد! گمان نکن که من از روی شرم از تو به مجلست میآیم. [در حقیقت] معتقدم که در زمین کسی دشمن تر از شما با من وجود ندارد و می دانم که اطاعت از خدا و فرستادهاش و اطاعت از امیر مؤمنین در کینه ورزی با شما است، ولی از آنجا تو را مردی سخن آور میبینم که صاحب ادب و فصاحت هستی و چون نیک آداب هستی به سویت میآیم.
حضرت باقر (علیه السّلام) به او نیکی میکرد و می فرمود: « لَنْ تَخْفَى عَلَى اللَّهِ خَافِيَةٌ»؛ هیچ پنهانی بر خداوند نهان نیست.
مدّتی نگذشت و مرد شامی بیمار شد و دردش بسیار گشت و چون تحمل ناپذیر شد همسایهاش را فراخواند و به او گفت: وقتی در تابوت جامه را به رویم کشیدی به نزد محمّد بن علی (علیه السّلام) برو و از او بخواه که بر من نماز گزارد و او را آگاه کن از اینکه من تو را به این درخواست واداشتم.
راوی گوید: چون نیمه شب شد آنان گمان کردند که [مرده چون] بدن او سرد شده است. از این رو او را کفن کردند. چون صبح شد، همسایهاش به مسجد رفت.
پس چون حضرت باقر (علیه السّلام) نماز گزارد و تورّک کرد -حضرت چون نماز می گزارد در همان جا به روی ران نشسته تعقیبات را انجام میداد- به ایشان عرض کرد: ای ابو جعفر! فلان شامی مرده و از شما خواسته که بر او نماز بگزارید.
حضرت باقر علیه السّلام به او فرمودند: نه چنین نیست [و او نمرده است]؛ همانا سرزمین شام سرزمین سرمای سخت است و سرزمین حجاز سرزمین گرما، و گرمایش سخت است؛ تو برو و دربارۀ همسایهات شتاب نکن تا من بیایم.
سپس امام (علیه السلام) از جایش برخاست و وضویی گرفت آنگاه بازگشته و دو رکعت نماز گزارد. آنگاه حضرت دست مبارک خود را مدّت زیادی در برابر صورتش گرفت سپس تا طلوع آفتاب به سجده افتاد. آنگاه برخاست و به سوی منزل آن شامی رفت و داخل شده او را صدا کرد و او پاسخ داد.
سپس او را نشاند و تکیهاش داد و برایش حلیمی خواست و به او نوشاند و به خانوادهاش فرمود: شکمش را پر کنید و سینه اش را با غذای خنک سرد کنید.
سپس بازگشت و اندکی نگذشت که آن شامی سلامتیاش را بازیافت و به نزد حضرت باقر (علیه السّلام) آمد و گفت:میخواهم با شما تنها باشم.
حضرت با او خلوت کرد و او عرض کرد: گواهی میدهم که تو حجّت خدا بر آفریدگانش هستی و نیز دری که از آن وارد می شوند. هرکس از دری جز تو وارد شود ناکام شده زیان میبیند و به گمراهی دوری میافتد.
حضرت باقر (علیه السّلام) به او فرمود: برای تو چه اتفاقی افتاد؟
عرض کرد: «أَشْهَدُ أَنِّي عَهِدْتُ بِرُوحِي وَ عَايَنْتُ بِعَيْنِي، فَلَمْ يَتَفَاجَأْنِي إِلَّا وَ مُنَادٍ يُنَادِي، أَسْمَعُهُ بِأُذُنِي يُنَادِي وَ مَا أَنَا بِالنَّائِمِ:رُدُّوا عَلَيْهِ رُوحَهُ، فَقَدْ سَأَلَنَا ذَلِكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ»
گواهی میدهم که متوجه روح خود شدم [که از بدنم جدا میشد]و آن را با چشمانم دیدم. مرا چیزی غافلگیر نکرد جز این که ندا دهندهای فریاد زد: روحش را به او بازگردانید که محمّد بن علی (علیه السّلام) از ما چنین خواسته است. و این را با گوش خودم شنیدم و در خواب نبودم.
حضرت باقر (علیه السّلام) به او فرمود: «أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْعَبْدَ وَ يُبْغِضُ عَمَلَهُ، وَ يُبْغِضُ الْعَبْدَ وَ يُحِبُّ عَمَلَهُ؟»؛ مگر نمیدانی که گاهی خداوند بنده را دوست دارد و عملش را دوست نمیدارد و گاهی بنده را دوست نمیدارد و عملش را دوست میدارد؟
راوی گوید: پس از این جریان، آن مرد شامی از یاران حضرت باقر علیه السّلام شد.
#امام_باقر | #معجزات
#تولی | #معرفتی
#عاقبت_بخیری
📚 الأمالی، شیخ طوسی، مجلس14، ص411 و ترجمه امالی، (مترجم: صادق حسن زاده با کمی تصرف و تغییر) ج2، ص55
این حکایت با اختلاف کم در الثاقب فی المناقب، ابن حمزه طوسی، ص369؛ المناقب، ابن شهرآشوب، ج4، ص186، نیز آمده است.
کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈