✨﷽✨
#داستان١٧٨
#پندانه
✅ #اندازه_نگه_دار_که
#اندازه_نکوست
✍همسایه نیازمندی داشتیم که روزی از مادرم کاسهای نخود خواست.
مادرم به او از منزل نخود داد، چون پدرم اختیار بخشش از منزل را به مادرم داده بود.
١٠ روز گذشت،
باز آن زن برای نخود به خانۀ ما آمد و مادرم کاسهای نخود به او داد.
گفتم:
مادر!
این همسایۀ ما خیلی اهل اسراف است؛
یک کاسه نخود را ما دو ماه میخوریم ولی آنها ١٠ روزه اسراف و تمام میکنند.
مادرم گفت:
پسرم!
اشتباه فکر نکن،
ما هر روز برنج میخوریم و آنان مثل ما برنج ندارند و هر روز آش میخورند.
ما از روی میلمان غذای بابمیل خود میپزیم ولی آنان از روی آنچه در خانه دارند، غذا درست میکنند؛
پس برنامۀ غذایی ما از روی میل ماست و برنامۀ غذایی آنان از روی آنچه در خانه دارند.
درنتیجه ما اسراف میکنیم، نه آنان!
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_چهارده_معصوم_ع
#صلوات
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
😁جوک فانتزی😅:
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﻢ ﻣﺮﮐﺰ ﺧﻮﻥ ﯾﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﺧﻮﻥ ﺩﺍﺩﻡ ...
ﺩﻭ ﮐﯿﺴﻪ ﺧﻮﻥ ﺑﻬﻢ ﺯﺩﻥ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﻡ !
ﯾﺎﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯾﻨﻮﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍﺕ ﻧﺸـﻪ ﻋﻮﺿـﯽ😂😐
➷➷➷➷
♥️⃟🌙♥️⃟🌙♥️⃟🌙
😁جوک فانتزی😅:
یه بارم رفتم دادگاه شڪایت ڪردم، گفتم این آقا با ماشینش زده به ماشین من، قاضی گفت
مدرڪم داری؟!
گفتم لیسانس دارم،
یارو رو ول ڪردن ولی منو خیلی زدن بیشورا🥺😂
➷➷➷➷
♥️⃟🌙♥️⃟🌙♥️⃟🌙
😁جوک فانتزی😅:
رو ﭘﺸﺖ ﺑﻮﻡ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ
ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ : ﺑﺴﯿﺞ ﺍﻭﻣﺪﻩ !!!
ﻫﺮﭼﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺒﻮﺩ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﺗﻮ ﺣﯿﺎﻁ ﺧﻠﻮﺕ ﭘﺮﯾﺪﻡ ﭘﺎﯾﯿﻦ
.
.
.
.
.
ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻮﺵ؟
ﻣﯿﮕﻪ :
ﺍﻭﻧﺎﻫﺎﺵ، ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺷﯿﺖ ﺑﺴﯿﺞ ﺍﻭﻣﺪﻩ !!!
کمرم هنوز رگ به رگه😐😂
☄
➷➷➷➷
♥️⃟🌙♥️⃟🌙♥️⃟🌙
😁جوک فانتزی😅:
از یارو می پرسن این شعر از کیه؟
“سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز” 😬
می گه نمی دونم یه راهنمایی بکنید 🤔
می گن اسم شاعر توی خود شعر هست
می گه:
آهان فهمیدم، جواد نکونام
😂😂😂😂😂
➷➷➷➷
♥️⃟🌙♥️⃟🌙♥️⃟🌙
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبران_الهی
#صلوات
📘❣🌹💙❤️🖤❤️💙🌹❣📘
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
🌹🌷🌹☘🌷☘🌹🌷🌹
#داستان_١٧٩
#گاهی_یه_سرفه
شخص ساده لوحی مكرر شنيده بود كه خداوند متعال ضامن رزق بندگان است
و به هر موجودی روزی رسان است.
به همين خاطر به اين فكر افتاد كه به گوشه مسجدی برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزی خود را بگيرد.
به اين قصد يك روز از سر صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد همين كه ظهر شد از خداوند طلب ناهار كرد.
هرچه به انتظار نشست برايش ناهاری نرسيد تا اينكه شام شد و او باز از خدا طلب خوراكی برای شام كرد و چشم به راه ماند.
چند ساعتی از شب گذشته درويشی وارد مسجد شد و در پاي ستونی نشست و شمعی روشن كرد و...
از «دوپله» خود قدری خورش و چلو و نان بيرون آورد و شروع كرد به خوردن.
مردك كه از صبح با شكم گرسنه از خدا طلب روزی كرده بود و در تاريكی و به حسرت به خوراك درويش چشم دوخته بود.
ديد درويش نيمی از غذا را خورد و عنقريب باقيش را هم مي خورد بی اختيار سرفه ای كرد.
درويش كه صدای سرفه را شنيد گفت:
«هركه هستی بفرما پيش»
مرد بينوا كه از گرسنگی داشت می لرزيد پيش آمد و بر سر سفره درويش نشست و مشغول خوردن شد.
وقتی سير شد درويش شرح حالش را پرسيد و آن مرد هم حكايت خودش را تعريف كرد.
درويش به آن مرد گفت:
«فكر كن اگر تو سرفه نكرده بودی من از كجا می دانستم كه تو اينجايی تا به تو تعارف كنم و تو هم به روزی خودت برسی؟
شكی نيست كه خدا روزی رسان است اما يك سرفه ای هم بايد كرد!»
فقط فکر کردن به هدف، هیچ تاثیری در رسیدن به هدف ندارد.
اگر خواهان تغییرات هستی
همین حالا اقدام کن؛
اقدامی هرچند کوچک یک راه را برایت باز میکند.
مطالب زیبا و
#داستانهای_خوبان_روزگار
👇👇👇
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبران_الهی
#صلوات
🌹🌷🌹☘🌷☘🌹🌷🌹
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
به گروه دوستان یا حسین ع گو دعوت کنید دوستان و عزیزان دیگر را
سلام علیکم
https://eitaa.com/joinchat/229900502Cd65c126daa
هدایت شده از تبلیغات موقت/صبور باشید💛
با وجود #تهاجم_فرهنگی همیشه نگران بودم که مبادا دختر و پسر نوجوونم به سراغ هر رمانی بره 😢
یک روز دیدم مشغول خووندن #رمانی هست موضوع رو جویا شدم🤗
کتاب رو باز کردم و شروع کردم به خوندن تا ببینم پسر گلم چه رمانی رو میخونه🙂
اونقدر این کتاب دلچسب با ادبیات مناسب بود که خیالم از هر جهت راحت شد 😌
پسرم گفت کتاب رو معلم عزیزش از این کانال تهیه کرده و به پسرم داده😍👇
https://eitaa.com/joinchat/2298871821C19a27eb27d
انواع #رمان و کتابهای مفید ویژه #سن_نوجوان و همچنین #سن_کودک😍
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
💐🌸🌺💕💕💕🌺🌸💐
#داستان١٨١
#حقیقت_جامعه
در سنتر پارک نیویورک سگی به کودکی حمله می کند،
مردی که شاهد حادثه بود برای نجات کودک خود را به روی سگ می اندازد و او را خفه میکند ...
🔹 خبرنگار نیویورک تایمز که ماجرا را از نزدیک می بیند به مرد میگوید:
فردا تیتر اول نیویورک تایمز این است:
"مرد شجاع نیویورکی جان پسری را نجات داد "
مرد در جواب خبرنگار میگوید:
"من نیویورکی نیستم"
🔹خبرنگار میگوید پس تیتر میزنیم:
" آمریکایی قهرمان جان پسری را نجات داد"
مرد میگوید:
"ولی من آمریکایی نیستم، پاکستانی ام"
🔹فردا تیتر نیویورک تایمز اینچنین شد:
"یک مسلمان متعصب سگی را در سنتر پارک خفه کرد!!"
" اف بی آی احتمال میدهد القاعده در این جنایت دخیل باشد "
🔻 #پینوشت:
#رهبر_حکیم_انقلاب:
اگر شما حقایق جامعهی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را روایت نکنید دشمن روایت میکند...
هرجور دلش میخواهد.
توجیه میکند، دروغ میگوید،
۱۸۰ درجه با این خلاف واقع، جای ظالم و مظلوم را عوض میکند.
ــــــــــــــــ
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
خودتان به کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا دعوتید
و به #دوستان_خود نیز
#معرفی_نمایید.
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبران_الهی
#صلوات
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
☀️🍀☀️🍀☀️🍀☀️🍀☀️
#داستان١٨٠
قضیه
#شیعه_تنوری را شنیدید؟؟
مأمون رقی نقل می کند:
روزی خدمت #امام_صادق_علیه_السلام بودم،
#سهل_بن_حسن_خراسانی وارد شد، سلام کرده، نشست.
آن گاه عرض کرد:
– #یابن_رسول_الله،
#امامت_حق_شماست زیرا شما خانواده رأفت و رحمتید،
از چه رو برای گرفتن حق قیام نمی کنید، در حالی که یکصد هزار تن از پیروانتان با شمشیرهای بران حاضرند در کنار شما با دشمنان بجنگند!
امام فرمود:
– ای خراسانی!
بنشین تا حقیقت بر تو آشکار شود.
به کنیزی دستور دادند، تنور را آتش کند.
بلافاصله آتش تنور افروخته شد، به طوری که شعله های آن، قسمت بالای تنور را سفید کرد.
سپس به سهل فرمود:
– ای خراسانی!
برخیز و در میان این تنور بنشین!
خراسانی شروع به عذر خواهی کرد و گفت:
– یابن رسول_الله!
مرا به آتش نسوزان و از این حقیر بگذر!
امام فرمود:
– ناراحت نباش!
تو را بخشیدم.
در همین هنگام، #هارون_مکی، در حالی که نعلین خود را به دست گرفته بود، با پای برهنه وارد شد و سلام کرد.
امام پاسخ سلام او را داد و فرمود:
– نعلین را بیانداز و در تنور بنشین!
هارون نعلینش را انداخت و بی درنگ داخل تنور شد!
امام با خراسانی شروع به صحبت کرد و از اوضاع بازار و خصوصیات خراسان چنان سخن می گفت که گویا سال های دراز در آنجا بوده اند.
سپس از سهل خواستند تا ببیند وضع تنور چگونه است.
سهل می گوید،
بر سر تنور که رسیدم،
دیدم هارون در میان خرمن آتش دو زانو نشسته است.
همین که مرا دید، از تنور بیرون آمد و به ما سلام کرد.
امام به سهل فرمود:
در خراسان چند نفر از اینان پیدا می شود؟
عرض کرد:
– به خدا سوگند!
یک نفر هم پیدا نمی شود.
آن جناب نیز فرمودند:
آری!
به خدا سوگند!
یک نفر هم پیدا نمی شود.
اگر پنج نفر همدست و همداستان این مرد یافت می شد، ما قیام می کردیم.
منبع: #داستان_های_بحارالانوار ، ج ۱ ، داستان۴۱
ــــــــــــــــ
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_امام_ششم_شیعیان
#صلوات
🔷💚🔷💚🔷💚🔷💚🔷
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
💐🌸🌺💕💕💕🌺🌸💐
#داستان١٨١
#حقیقت_جامعه
در سنتر پارک نیویورک سگی به کودکی حمله می کند،
مردی که شاهد حادثه بود برای نجات کودک خود را به روی سگ می اندازد و او را خفه میکند ...
🔹 خبرنگار نیویورک تایمز که ماجرا را از نزدیک می بیند به مرد میگوید:
فردا تیتر اول نیویورک تایمز این است:
"مرد شجاع نیویورکی جان پسری را نجات داد "
مرد در جواب خبرنگار میگوید:
"من نیویورکی نیستم"
🔹خبرنگار میگوید پس تیتر میزنیم:
" آمریکایی قهرمان جان پسری را نجات داد"
مرد میگوید:
"ولی من آمریکایی نیستم، پاکستانی ام"
🔹فردا تیتر نیویورک تایمز اینچنین شد:
"یک مسلمان متعصب سگی را در سنتر پارک خفه کرد!!"
" اف بی آی احتمال میدهد القاعده در این جنایت دخیل باشد "
🔻 #پینوشت:
#رهبر_حکیم_انقلاب:
اگر شما حقایق جامعهی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را روایت نکنید دشمن روایت میکند...
هرجور دلش میخواهد.
توجیه میکند، دروغ میگوید،
۱۸۰ درجه با این خلاف واقع، جای ظالم و مظلوم را عوض میکند.
ــــــــــــــــ
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
خودتان به کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا دعوتید
و به #دوستان_خود نیز
#معرفی_نمایید.
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبران_الهی
#صلوات
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
زمین فوتبال فقط این بقیش کشکه 😂😂😂😂😂
☄ 😂♥️👇🏻
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_خنده_رویان_مسلمان
#صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستان١٨٢
#مزار_شهید_سید_احمد_پلارک در میان سی هزار شهید آرمیده در گلزار شهدا از ویژگی بارزی برخوردار است.
تربت پاک این بسیجی شهید همیشه معطر به رایحه مشک است و این عطر همواره از مرقد او به مشام میرسد.
شهید سید احمد پلارک در زمان جنگ در یکی از پایگاه های پشت خط به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد.
او همیشه مشغول نظافت توالت های آن پایگاه بوده و همواره بوی بدی بدن او را فرا میگرفت.
تا اینکه در یک حمله هوایی هنگامیکه او در حال نظافت بوده، موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود.
بعد از بمب باران، هنگامیکه امداد گران در حال جمع آوری زخمیها و شهیدان بودند، با تعجب متوجه میشوند که بوی گلاب از زیر آوار میآید.
وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود.
هنگامیکه پیکر آن شهید را در بهشت زهرای تهران، در قطعه 26 به خاک میسپارند،
همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار مزار این شهید احساس میشود و
نیز سنگ قبر این شهید پلارك رو خشك كنید، از طرف دیگر سنگ نمناك میشود.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
قابل توجه اینکه:
#مزار_شهید_بسیجی
#علیرضا_فرج_زاده
در قطعه ٢۶ ردیف ١٠ شماره ٢۶
بهمراه #شهید_بسیجی
#حمید_آذرمی
از #شهدای_عملیات_مرصاد
در نزدیکی
#مزار_شهید_سید_احمد_پلارک
میباشد
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_انقلاب_دفاع_مقدس
و
#مدافع_حرم
و
#پدران_ومادرانشان_صلوات_و_فاتحه
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
دخترا وقتی سوسک میبینن😎😎😂😂
☄ 😂♥️👇🏻
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_خنده_رویان_مسلمان
#صلوات
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستان١٨٣
👌#داستان_آموزنده
مردی به نزد کدخدا که فرد حکیمی بود رفت و گفت:
در کوچه ما خانه ای است که زنی به همراه دخترش در آنجا زندگی میکند و مردان زیادی در آنجا رفت و آمد میکنند و من به شدت به آنان مشکوک و بدبینم.
حکیم به او گفت:
اینبار به آنجا برو، کیسه ای بردار و هر بار که شخصی وارد آنجا شد سنگی در آن بیانداز و پس از یک هفته نزد من بیا.
مرد این کار را کرد و پس از چند روز کیسه او پر و سنگین شد،
اما به خاطر حرف حکیم تا یک هفته به کارش ادامه داد.
پس از یک هفته کیسه سنگ را برداشت و به زحمت خودش را به نزد حکیم رساند و از سنگینی سنگها شکایت کرد...
حکیم گفت:
آن خانه،
خانه دانشمندی بود که پس از فوتش وصیت کرد تا شاگردانش از کتابخانه بزرگ و ارزشمند او استفاده کنند؛
به همین دلیل است که شاگردان او دائم به خانه آنها در رفت و آمد هستند.
🔥اما تو که با کیسه سنگینی خسته و بی تاب شدی در قیامت با بار گناهی که هر بار با فکر و ظن بد در مورد آن خانه برای خودت جمع میکردی چه میکنی؟!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
@dastanayekhobanerozegar
#خدایا مارا از مرضهای عقیدتی وعادتی نجات بده به برکت
#صلوات_بر_محمد_و_آل_محمد_ص