eitaa logo
🕋 کشکول معنوی 🕋 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ #امام_زمان مذهبی
47.5هزار دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
10.2هزار ویدیو
33 فایل
مجموعه کانالهای کشکول معنوی مدیریت : 👈 @mosafer_110_2 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝 #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🌸🍀🌼🌸🍀 🔻مالکِ واقعی🔻 ✍ فکر و غصّه‌ی زيادی رو خسته میکنه...🤔 در حالی که ، مالک و تدبير کننده کارهاست: 🕋 قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَ تَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (آل عمران/۲۶) 💢 بگو: بارالها! 💢 مالک حکومتها تویی. 💢 به هر کس بخواهی، حکومت می‌بخشی، و از هر کس بخواهی، حکومت را می‌گیری. 💢 هر کس را بخواهی، عزّت میدهی، و هر کس را بخواهی خوار میکنی. 💢 تمام خوبیها به دست توست. 💢 و تو بر هر چیزی قادری. مَالِکَ الْمُلْکِ👈 «مالکِ» واقعیِ تمام حکومت‌ها فقط خداست، و «مُلک» برای بقیه، موقّتی و محدود است. ☝️ حالا که «مالک» فقط خداست، پس ماها امانتداری بیش نیستیم، و در واقع مالکِ هیچی نیستیم، حتّی خودمون. هر چیزی داریم، امانت دست ماست. ⁉️چرا با داشتنِ این امانتهای الهی مغرور میشیم، و با از دست دادنش مأیوس میشیم؟!🤔 ✔ ماشینِ من.. ✔ خونه‌ی من.. ✔ قد و هیکلِ من.. ✔ زیبائیِ من.. و... تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشٰاءُ👈 به هر کس که بخواد، و شایسته و لایق باشه، «حکومت» میده. همانطور که به سلیمان، یوسف، طالوت، ذوالقرنین و... عطا کرد. تَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاءُ👈 و از هر کس که بخواد، «حکومت» رو می‌گیره. تُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشَاءُ👈 هر کس رو که بخواد عزیز یا ذلیل میکنه. ☝️ یعنی عزّت و ذلّت، فقط و فقط به دست خداست.❤️ از دیگران توقّع عزّت نداشته باشیم. بِیَدِکَ الْخَیْرُ👈 آنچه که از طرف او به ما میرسه، چه دادن‌ها و چه گرفتن‌ها، همه‌ش خیر است.❤️ گرچه ما فلسفه‌ش رو ندونیم. پس اینقدر به غُر نزنیم.😔 إِنَّکَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر👈 قدرتِ انجام هر کاری رو داره. و همه‌ی قدرت به دست اوست.💪 ☝️ پس ساعت زندگیمون ⏰ رو به افق آدمهای ارزان قیمت کوک نکنیم. یا خواب می‌مونیم... یا از زندگی عقب... ✅️ در هر شرایطی امیدمون رو به از دست ندیم، و هر لحظه منتظر رحمت بی‌کرانش باشیم..😍 ، ، ، ، ، با آیات‌و های‌قرآنی همراه باشید👇 🆔➯ @kashkoolmanavi 📮نشر دهید، رسانه قرآن و عترت باشید 📡
🌸🍃﷽🍃🌸 🔻رازق فقط خداست🔻 ✍ هر کس که به این دنیا پا گذاشته، رزقش رو از پیش تهیّه کرده. 💯 در واقع همه‌مون یه مشخّص و از قبل تعیین شده‌ای داریم، که برامون کنار گذاشته:😍👇 🕋 مَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللهِ رِزْقُهَا (هود/۶) 💢 هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست، مگر اینکه او به عهده‌ی است. ☝️ امّا مسأله‌ای که هست اینه که: ❌ بعضی‌ها تن به اسارتِ دیگران میدن، و خودشون رو با و خواری می‌خورند.😔 ✅️ امّا بعضی‌ها غم به دلشون راه نمیدن و به توکّل می‌کنند، و خودشون رو با میخورند.😌 📣 برادرم! خواهرم! هیچکس نمی‌تونه جلوی تعیین شده‌ی من و تو رو بگیره.☝️❌ ✔ همونطور که نمیتونیم از دست عزرائیل فرار کنیم، از دست میکائیل هم نمی‌تونیم فرار کنیم. هر جا باشیم روزی‌مون رو بهمون میرسونه.🙂 (میکائیل: فرشته مسئول تقسیم رزق و روزی است) 🔚 پس سخنِ رو گوش کنیم، و برای یه لقمه نون، خودمون رو بنده‌ی دیگران نکنیم. ❌ برای یه لقمه نون چاپلوسی دیگران رو نکنیم. به هزار تا دروغ و کلک متوسل نشیم. و چشممون به دستِ بندگانِ خدا نباشه.👀 ✅️ فقط خداست. و سرچشمه‌ی پیش خودِ خداست.👌 🕋 إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللهِ لَا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقًا، فَابْتَغُوا عِندَ اللهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْکُرُوا لَهُ. (عنکبوت/۱۷) 💢 آنهایی را که غیر از خدا پرستش می کنید، مالک هیچگونه برای شما نیستند. 💢 را تنها نزد بطلبید، و او را پرستش کنید، و شُکر او را به جا آورید. باآیات‌ و تلنگر های‌ قرآنی همراه باشید👇 🆔➯ @kashkoolmanavi 📮نشر دهیدورسانه قرآن وعترت باشید📡
✍️ 💠 فرصت هم‌صحبتی‌مان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر داد امشب همه برای نماز مغرب و عشاء به مقام (علیه‌السلام) می‌روند تا شیخ مصطفی سخنرانی کند. به حیدر که گفتم خواست برایش دو رکعت نماز حاجت بخوانم و همین که قدم به حیاط مقام گذاشتم، با خاطره حیدر، خانه خیالم به هم ریخت. 💠 آخرین بار غروب روزی که عقد کردیم با هم به مقام آمده بودیم و دیدن این گنبد سفید نورانی در آسمان نیلی نزدیک اذان مغرب، بر جراحت جالی خالی حیدر نمک می‌پاشید. نماز مغرب و عشاء در فضای غریبانه و عاشقانه مقام اقامه شد در حالی که می‌دانستیم دور تا دور شهر اردو زده و اینک ما تنها در پناه امام حسن (علیه‌السلام) هستیم. 💠 همین بود که بعد از نماز عشاء، قرائت دعای فرج با زمزمه گریه مردم یکی شده و به روشنی حس می‌کردیم صاحبی جز (روحی‌فداه) نداریم. شیخ مصطفی با همان عمامه‌ای که به سر داشت، لباس رزم پوشیده بود و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد :«ما همیشه خطاب به (علیه‌السلام) می‌گفتیم ای کاش ما با شما بودیم و از شما می‌کردیم! اما امروز دیگه نیاز نیست این حرف رو بزنیم، چون ما امروز با (علیهم‌السلام) هستیم و از شون دفاع می‌کنیم! ما به اون چیزی که آرزو داشتیم رسیدیم، امروز این مقام و این شهر، حرم اهل بیت (علیهم‌السلام) هست و ما باید از اون دفاع کنیم!» 💠 گریه جمعیت به‌وضوح شنیده می‌شد و او بر فراز منبر برایمان می‌سرود :«جایی از اینجا به نزدیک‌تر نیست! دفاع از حرم اهل بیت (علیهم‌السلام) عین بهشت است! ۱۴۰۰ سال پیش به خیمه امام حسن (علیه‌السلام) حمله کردن، دیگه اجازه نمیدیم دوباره به مقام حضرت جسارت بشه! ما با خون‌مون از این شهر دفاع می‌کنیم!» شور و حال حاضر در مقام طوری بود که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر می‌کرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد :«داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرمانده‌ها وارد شد، با خیانت همین خائنین و رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد! حدود چهل روستای اطراف رو اشغال کرده و الآن پشت دیوارهای آمرلی رسیده.» 💠 اخبار شیخ مصطفی، باید دل‌مان را خالی می‌کرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیه‌السلام) بودیم که قلب‌مان قرص بود و او همچنان می‌گفت :«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل (علیه‌السلام) مقاومت کنیم! اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدسات‌مون رو تخریب می‌کنه، سر مردها رو می‌بُره و زن‌ها رو به اسارت می‌بَره! حالا باید بین و یکی رو انتخاب کنیم!» و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت. دیگر این اشک شوق بود که از چشمه چشم‌ها می‌جوشید و عهد نانوشته‌ای که با اشک مردم مُهر می‌شد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند. 💠 شیخ مصطفی هم گریه‌اش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ می‌کرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند :«ما اسلحه زیادی نداریم! می‌دونید که بعد از اشغال عراق، دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپی‌جی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :«من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد :«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.» مردم با هر وسیله‌ای اعلام آمادگی می‌کردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید شهر می‌شد و حالا دلش پیش من و جسمش ده‌ها کیلومتر دورتر جا مانده بود. 💠 شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد :«تمام راه‌ها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمی‌رسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیره‌بندی کنیم تا بتونیم در شرایط دووم بیاریم.» صحبت‌های شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد. عدنان بود که با شماره‌ای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب عزا شده! قسم می‌خورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمی‌ذاریم! همه دخترای آمرلی ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»... ✍️نویسنده: -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
نارضایتی کم توانی را به دنبال دارد و آدمی را به می کشانـــــد. بــا پــ❤️ــدر و مـــ❤️ـــادر مهــ😍ــربــان تر بــاشیـم 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 @KASHKOOLMANAVI