eitaa logo
کشکول مذهبی محراب
359 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
668 ویدیو
24 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
رسول اكرم صلى الله عليه و آله: 🌹بهترين مردان امّت من كسانى هستند كه نسبت به خانواده خود خشن نباشند و اهانت نكنند و دلسوزشان باشند و به آنان ظلم نكنند. 🌷خَيرُ الرِّجالِ مِن اُمَّتىَ الَّذينَ لا يَتَطاوَلُونَ عَلى أَهليهِم و َيَحِنُّونَ عَلَيهِم و َلا يَظلِمُونَهُم؛ 📗مكارم الأخلاق، ص 216. 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
.💠تکریم همسر و خانواده از دیدگاه امام رضا علیه السلام 💠 ✍ در اسلام خانواده، نقش بسیار مهمی را ایفا می کند و اسلام توجه ویژه ای به کانون خانواده دارد. چرا که صلاح و فساد جامعه به این بنا وابسته است. ارزش و اهمیت والای رفتار صحیح با اعضای خانواده در کلام و سیره عملی اهل بیت(علیهم السلام) به خوبی نمایان است. به عنوان نمونه توصیه ها و رفتارهای عملی امام رضا(علیه السلام) در این باره، می تواند الگوه و چراغ راه هدایت، برای همه مردم در تمام اعصار باشد. 🌟امام رضا (علیه السلام) در مورد جایگاه و مقام کسانی که در دنیا به تکریم همسر وخانواده، وخوش رفتاری و نیکوکاری در قبال آن ها می پردازند، می فرمایند: 🌺 «أَقْرَبُکُمْ مِنِّی مَجْلِساً یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً وَ خَیْرُکُمْ لِأَهْلِهِ»؛ (۱) 🌷 نزدیکترین شما به من از نظر مقام در روز قیامت، کسی است که خوش اخلاق باشد و به خانواده خود  نیکی نماید. 🌹 و در روایت دیگر با اسناد نقل شده امام رضا(ع)فرمود كه پيامبر خدا(ص) فرموده: بهترين مردم از نظر ايمان، خوش‌خوى‌ترين و مهربان‌ترين آنها نسبت به خانواده‌اش مى‌باشد.و من مهربان‌ترين شما به خانواده‌ام هستم. 🌷 وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: أَحْسَنُ اَلنَّاسِ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً - وَ أَلْطَفُهُمْ بِأَهْلِهِ وَ أَنَا أَلْطَفُكُمْ بِأَهْلِي.(۲) 📚 (۱) عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۳۸. (۲) صحيفة الإمام الرضا عليه السلام، ج ۱، ص ۶۷. 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام بصورت داستانی از زبان ایشان 🌹 اول : «ایام کودکی» 🔰 [من علی فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد در روز سیزدهم رجب سال 30 عام الفیل در مکه و درون خانه کعبه متولد شدم. پدرم چندین فرزند داشت و در معشیت در تنگنا بود تا اینکه خویشان نزدیک به یاری شتافتند و هرکدام سرپرستی یکی از فرزندان را به عهده گرفتند. از آن میان رسول خدا مرا برگزیدند تا در کنارشان زندگی کنم. رسول خدا پسری نداشتند اما تقدیر الهی چنان بود که از من چونان پدری مهربان نگهداری کنند و در رشد وتربیت من تمام مهر عطوفت پدرانه را به کار گیرند تا آنجاکه:] 🔻مرا در دامان خویش می نشاندند و در آغوش می گرفتند و در بستر مخصوص خود جای می دادند... بوی خوش آن حضرت به مشامم می رسید. حتی گاه غذا را لقمه لقمه در دهانم می گذاشتند. هرگز دروغ و خطایی در گفتار و رفتار من مشاهده نکردند... 🔻[من نیز همانند رسول خدا که در تکفل خداوند و تحت تربیت فرشته اش در راه کرامت و راستی و اخلاق نیکو بود] من نیز همواره با رسول خدا بودم همچون فرزندی که همیشه کنار مادر است... رسول خدا هر سال چند ماهی را در غار حراء سپری می کردند... و در طول این مدت جز من کسی ایشان را ملاقات نمی کرد... 🔻....بعد از وفات پدرم ابوطالب، حضرت اجازه ندادند طعم یتیمی را بچشم و محبت های ایشان به من و خانواده ام کافی بود تا کمبودی احساس نکنیم. اما این همه سخن نیست ؛ بلکه بهره های معنوی و علمی که از رسول خدا برده ام و جایگاه والایی از این رهگذر نزد خدا یافته ام فراتر از آن است که بتوانم بیان کنم . 📗 کتاب علی از زبان علی ↩️ ادامه دارد... ‌..........علی از زبان علی.......... 🌹 @baalitamahdimeybod
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کشکول مذهبی محراب
♡﷽♡ #قــاب_خــاتـــم #قسمت156 •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• احسان از صبح تا حالا که ساعت کم کم به یک نزد
♡﷽♡ •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• سر دردم کم کم آروم تر میشد و فکرم یواش یواش به سمتِ دیبا و دلبری هاش پرواز میکرد و درست زمانی که عقربه های ساعتِ روی دیوار برای رسیدن به ساعتِ سه با هم مسابقه گذاشته بودن در حالی که با کشیدنِ پرده ها هوای اتاق هم کمی تاریک شده بود ، کم‌کم به خواب رفتم و ذهنم آروم شد ... چشم باز کردم و اینبار با دیدنِ تاریکیِ فضایی که در اون قرار داشتم به سرعت گوشی رو روشن کردم و بعد کلید لامپ رو زدم چه خوابِ عمیق و لذت بخشی انگار یکسال بود نخوابیده بودم دستها رو به دو طرف کشیدم و کش و قوسی به بدنم دادم که روی مبلِ راحتی حسابی کرخت شده بود خمیازهء کشداری کشیدم که حسنِ ختامِ عبور از مرزِ خواب به بیداری بود نگاهم روی ساعت نشست و با فهمیدنِ اینکه دقیقاً سه ساعت خوابیدم آه از نهادم بلند شد هر روز قبل از ساعت شیش به خونه میرسیدم و حالا یک ساعت از اون تایم گذشته و من هنوز حرکت نکردم با دیدنِ گوشی که هنوز از دسترس خارج بود لعنتی به حواسِ پرتِ خودم فرستادم و به سرعت به حالتِ عادی برش گردوندم بلافاصله چند پیامکِ تماس ناموفق روی گوشی ظاهر شد که بین ساعت یک تا دو بود ! همه از دیبا بود ! خدای من یعنی چه اتفاقی افتاده ؟ دلواپسی به دلم چنگ انداخت شمارهء تلفنِ همراهشو گرفتم و پیچیدنِ صدای تلخ ِ " دستگاه مشترک مورد نظر خاموش میباشد " استرسم رو چند برابر کرد سابقه نداشت خاموش باشه حتماً شارژ تموم کرده آره خودشه ... بیخودی نگرانم حتماً اونم تا حالا حسابی نگرانم شده ولی چرا از خونه زنگ نزده بود ؟ شمارهء خونه رو در حالی گرفتم که کیف و کُت به دست در حالِ خارج شدن از دفترم بودم یه بوق .... دو بوق ..... سه بوق .... چهار بوق .... پنج بوق ..... و بالاخره جواب داد اما نه دیبا بلکه بر خلافِ همیشه مادر گوشی رو برداشت کاری که در صورتِ حضورِ شخصِ دیگه ای در عمارت هرگز انجام نمیداد - مامان ! اتفاقی افتاده ؟ - علیک سلام قبلاً مودب تر بودی ! زن گرفتی فهم و شعورتو لولو خورد ؟ یا عشق و عاشقی از یادت بُرد ؟ ای بابا ! حالا کلاس اخلاق برام راه انداخته بود - ببخشید سلام دیبا کجاست ؟ گوشیش خاموشه ! چرا شما جواب دادید ؟ - چی بگم والا ؟ اللهُ اَعلم - یعنی چی مادر من ؟ درست بگید ببینم چی شده ؟ کجاست که گوشیش هم خاموشه ؟ - اختیار زنت دستِ خودتم نیست مگه دستِ منه که از جا و مکانش خبر داشته باشم ؟ والا ظهر که شاد و شنگول ، آرا بیرا کرده بود و با باد و فیسان از درِ عمارت رفت بیرون منو آدم حساب نکرد تا بگه کجا داره میره واسه دلبری ! - مامان !!!! صدام به فریاد بیشتر شبیه بود - مامان و .... به جای شاخ و شونه کشیدن واسه من پاشو بیا اینجا ببینم به جمیله قول دادم تا یه ساعت دیگه برم خونشون تو هم بیا ببین حالا که گوشیشو واست خاموش کرده ، یادداشتی چیزی نذاشته تا ازش با خبر باشی ؟ گوشی خاموش بود ... دلم به هزار و یک راهِ خوب و بد رفته بود ... حرفهای مامان سوهان روحم شده و این سوء ظنِ راه پیدا کرده به قلبم دیگه شاهکار جدیدِ حاصل از این اتفاق بود ! 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
♡﷽♡ •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• هوا دیگه کاملاً تاریک شده بود یک ساعتی از اذان گذشته و من با یادآوریِ روزهء خورده شدهء امروز کلافه تر شده بودم اصلاً حواسم نبود دخترهء سر به هوا یه اشارهء کوتاه هم نکرد تا روزَمو نخورم بعد از رسوندنِ مامان به خونهء خاله جمیله که خیلی هم از عمارت فاصله نداشت برگشتم برگشتم به خونه ای که در تاریکی و سکوت فرو رفته بود و بیشتر از زندگی ، بوی مرگ میداد حرفهای مامان بیشتر از همیشه اعصابمو تحریک کرده بود همچنان گوشیِ دیبا خاموش بود و من با عِلم به قلبِ ناکوکِ مادرش جرات نمیکردم تماس بگیرم و سراغشو از اونها بگیرم امشب شیطان هم همپای لحظه هام شده بود و قصد نداشت منو رها کنه حرفهای مامان دائم در سرم چرخ می خورد و ذهنمو به سمتِ گناهکار بودنِ دیبا سوق میداد بجای اینکه بعد از چند ساعت بی خبری نگرانش باشم ، بیشتر در ذهنم به دنبالِ محکوم کردنش می گشتم نگاهی به ساعتِ دورِ مُچم انداختم چاره ای نبود باید صبر میکردم لااقل یکی دو ساعت دیگه گرسنه بودم ... عصبی بودم نگران بودم .... بدبین و دلخور شده بودم حالِ بدی داشتم دست و پا زدن بینِ اعتماد و بی اعتمادی بدترین احساسِ عالم بود ! و من امشب عجیب در دستانِ این احساسِ نو ظهور اسیر بودم و راهِ فراری نداشتم اتاق ، بی حضورِ دیبا به من دهن کجی می کرد نگاهی به تابلوی روی دیوار انداختم سَرَکی به کشوی لباسهاش کشیدم از روی میز رژ لبِ زرشکی رو برداشتم و اسمشو روی آینهء میز آرایش نوشتم دیبای من ! حریرِ زیبای آفرینش ... مهربون ترین مخلوقِ خدا ... یه لحظه گُمانی در دلم گذشت که نکنه حرفهای مامان بی ربط نباشه نکنه از دیشب و بعد از دیدنِ اون همه پسرای خوش بَر و رو که توی تالار بودن ، نسبت به من بی میل شده باشه ؟ نکنه ؟ لااله الا الله خدایا به خودت پناه میارم از شَر شیطان کاملاً بی اراده بودم در برابرِ دستی که به سمتِ کشو رفت کلید انداخت و قفلشو باز کرد بستهء سیگاری که مدتها بود به فراموشی سپرده بودم برداشت و .... با ساعت روی دیوار قهر کردم به گوشی هم توجه ندارم درست مثلِ ساعتِ روی مُچم لبهء پنجره ای که با لجبازی به روی باغ بسته بودم پُر شده از فیلترهای به آخر رسیدهء سیگار مگه یه بسته سیگار بیشتر از بیست نخ داره ؟ چند بسته کشیدم ؟ چند تا ؟ تاریکیِ اتاق را به روشنیِ چراغ ترجیح دادم بزرگترین حُسنِ بودنِ این اتاق در طبقهء دومِ عمارت همین بود اینکه با چراغهای روشنِ درِ پارکینگ به کوچه کاملاً اِشراف داشتم سکوتِ خونه و تاریکیِ مَحض ، اونقدر تمرکزم رو بالا برده بود که از همین فاصله حتی تونستم به راحتی حرفهایی که دیبا به رانندهء اون پرایدِ شخصی میزد لب خونی کنم ولی چیزی که قلبمو آتش زد همون دستی بود که با لبخند برای مردک تکان داد یعنی من و زندگیم به اندازهء اون رانندهء پراید برات ارزش نداشتیم بی وجدانِ بی حیا ؟ 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✴️ شنبه 👈18 بهمن 1399 👈 23 جمادی الثانی 1442👈 6 فوریه 2021 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🏴وفات مرحوم محقق حلی (ره)176 قمری. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . ❇️روز مبارک و شایسته ای برای امور زیر است: ✅جابجا شدن و نقل و انتقال. ✅انتقال و بردن جهاز عروس. ✅انواع تجارت ها. ✅دیدار بزرگان سیاست و رؤسا. ✅خواستگاری عقد و عروسی. ✅و اقدام برای سایر حوائج خوب است. 👶 زایمان مناسب و نوزادی که در این روز به دنیا بیاید زیبا خوشرو و زندگی اسوده ای خواهد داشت. ان شاء الله. 🤕 بیمار امروز زود شفا یابد . ان شاءالله 🚖 مسافرت : مسافرت خوب و خیر و مال همراه دارد . 🔭 احکام و اختیارات نجومی . 🌓 این روز از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️ امور بازرگانی و تجاری. ✳️شروع به کار و فعالیت . ✳️ آغاز شغل و حرفه . ✳️ختنه نوزاد. ✳️ جابجایی مغازه و خانه و مکان. ✳️ و آغاز تعلیم و تعلم نیک است. 📛 ولی برای فروش جواهرات. 📛فروش حیوان. 📛و قرض و وام گرفتن و دادن خوب نیست. 🔲 این اختیارات تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید . 👩‍❤️‍👨 حکم انعقاد نطفه و مباشرت . 👩‍❤️‍👨 امشب:( شب یکشنبه) حدیث یا دستورخاصی وارد نشده است . 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث حزن و اندوه است . 💉💉 حجامت خون دادن فصد زالو انداختن خون_دادن یا در این روز از ماه قمری ، سبب فرج و نشاط می شود . 😴😴 تعبیر خواب امشب:خواب و رویایی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از ایه 24 سوره مبارکه"نور " یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم... و از مفهوم و معنای آن استفاده میشود که خواب بینده را با شخصی دعوا یا خصومتی پیش اید و دلیل و شاهد بیاورد و بر وی غلبه کند.ان شاء الله شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن شنبه برای ، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد. 👚👕دوخت و دوز. شنبه برای بریدن و دوختن، روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست. 🙏🏻 وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 📿 ذکر روز شنبه : یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد . 💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به (ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 📚 منبع مطالب: تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان انتشارات حسنین قم تلفن 09032516300 0253 77 47 297 0912353 2816 📛📛📛📛📛📛📛📛 ارسال و انتقال این پست بدون ادرس و لینک گروه شرعا حرام است 📛📛📛📛📛📛📛📛 @taghvimehmsaran 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۱۸ بهمن ۱۳۹۹ میلادی: Saturday - 06 February 2021 قمری: السبت، 23 جماد ثاني 1442 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم 💠 اذکار روز: - یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه) - یا حی یا قیوم (1000 مرتبه) - يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️6 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️7 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام ▪️9 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام ▪️16 روز تا ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر علیهما اسلام ▪️19 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
🕋 اوقات شرعی به افق یزد 🗓 شنبه ۱۸ بهمن ماه ۱۳۹۹ 🕌 اذان صبح : ساعت َ۵:۲۱ 🌅طلوع آفتاب: ساعت َ۶:۴۲ 🕌 اذان ظهر: ساعت َ۱۲:۰۷ 🌄 غروب افتاب: ساعت َ۱۷:۳۱ 🕌 اذان مغرب: ساعت َ۱۷:۴۹ 🌃 نیمه شب شرعی: ساعت َ۲۳:۲۶ 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab