پیامبر اکرم صلی الله علیه واله زندگی خیری ندارد مگر برای دو شخص.mp3
زمان:
حجم:
524.7K
#خیر_زندگی
💠 پیامبر اکرم صلی الله علیه واله زندگی خیری ندارد مگر برای دو شخص
#استادمحمدی
🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
🔴 #اهمیّت_همصحبتی
💠اگر میخواهید "هَمسَر" خوبی باشید اول باید یاد بگیرید که "هَم صحبت" خوبی برای او باشید.
💠زن و شوهری که از #صحبت کردن با هم لذت میبرند هیچ گاه به بن بست نخواهند رسید.
🌍 @mahdi143
✴️ سه شنبه 👈 18 شهریور 1399
👈19 محرم الحرام 1442👈8 سپتامبر 2020
🕌مناسبت های دینی و اسلامی.
🐪 حرکت اسرای کربلا به سوی شام .
😭 نوشاندن سم به امام مجتبی علیه السلام توسط جعده ملعونه .
🌙⭐️احکام دینی واسلامی .
❇️روزشایسته ای است و برای امور زیر پسندیده است .
✅خواستگاری و عقد و ازدواج با رعایت حریم محرم .
✅ خرید وسیله سواری .
✅ و نقل و انتقال خوب است .
👶مناسب زایمان و نوزاد مبارک ، شایسته ، روزی دار است.ان شاءالله
🤕بیمار امروز نیزشفا می یابد ان شاءالله.
🚘مسافرت خیلی خوب است .
🔭 احکام نجوم.
🌓امروز برای امور زیر خوب است .
✳️ خرید ملک .
✳️ رفتن به تفریحات سالم .
✳️ و دیدار با دوستان نیک است.
💑 حکم مباشرت امشب (شب چهارشنبه ) برای سلامتی ، طبق روایت حضرت رضا علیه السلام نیک است .
🔲این اختیارات یک سوم مطالب سررسید تقویم همسران است مطالب بیشتر را در کتاب تقویم همسران مطالعه بفرمایید.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،#اصلاح_مو(سروصورت)دراین روزازماه قمری، توانگری است .
💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن.
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری موجب رفع درد بدن می شود .
✂️ناخن گرفتن
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد .
👕👚دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید.
( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)
✅ وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد .
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸زندگیتون مهدوی🌸
📚 منابع ما.👇
تقویم همسران
تالیف:حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن:
025 377 47 297
0912 353 2816
0903 252 6300
📛📛📛📛📛📛📛📛📛
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید.بدون لینک بهیچ وجه جایز نیست و حرام است
📛📛📛📛📛📛📛📛📛
@taghvimehmsaran
🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۱۸ شهریور ۱۳۹۹
میلادی: Tuesday - 08 September 2020
قمری: الثلاثاء، 19 محرم 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه)
- یا الله یا رحمان (1000 مرتبه)
- یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹حرکت کاروان اسراء به سمت شام، 61ه-ق
📆 روزشمار:
▪️6 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️16 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️31 روز تا اربعین حسینی
▪️39 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
▪️40 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
🕋 اوقات شرعی به افق یزد
🗓 سه شنبه ۱۸ شهریور ماه ۱۳۹۹
🕌 اذان صبح : ساعت َ۵:۱۱
🌅طلوع آفتاب: ساعت َ۶:۳۲
🕌 اذان ظهر: ساعت َ۱۲:۵۰
🌄 غروب افتاب: ساعت َ۱۹:۰۷
🕌 اذان مغرب: ساعت َ۱۹:۲۵
🌃 نیمه شب شرعی: ساعت َ۰۰:۰۹
🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
💠وقایع روز نوزدهم محرّم الحرام سال ۶۱ق.
♻️ حركت كاروان اسيران كربلا از كوفه به طرف شام
✍ يزيد ملعون در جواب نامه عبيدالله بن زياد به او دستور داد تا كاروان اُسراي كربلا را به همراه سرهاي مطهر شهدا به شام بفرستد.از اين رو در روز نوزدهم محرم سال 61 هـ .ق. اين كاروان از كوفه به طرف شام حركت كرد. البته برخي نقل كردهانـد كه ابن زياد زن هاي غير هاشميه در كاروان اُسرا را با شفاعت اقوامشان آزاد کرد و فقط زنهاي هاشميه براي اسارت به شام برده شدند.
📚 الوقایع الحوادث، ج4، ص114.
🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
کشکول مذهبی محراب
🦋💌🦋💌🦋💌🦋💌🦋💌🦋 پـــــنـاه🍃 #قسمت_39 تمام مسیر تا خانه را هزار جور فکر و خیال می کنم.دلم می خواهد زنگ
🦋💌🦋💌🦋💌🦋💌🦋💌🦋
پـــــنـاه🍃
#قسمت_41
زهرا خانوم به من اشاره ای می کند.کنارش می نشینم می گوید:
_دخترم تو اینجا راحتی ؟ اگر فکر می کنی برای شام بمونی معذب میشی باهم برگردیم همین الان
چقدر من گیج و حواس پرت شده ام! سریع بلند می شوم و می گویم:
+نه زهرا خانم شما راحت باشین،من اتفاقا باید برم خونه کار دارم.فقط اگه لطف کنن برام آژانس بگیرن ...
دستم را می گیرد و می کشد .دوباره می نشینم .در چشم های قهوه ای رنگش خیره می شوم و
می گویم :
_جانم ؟
+نگفتم که بهونه بیاری برای رفتن.این جاری من صدتای ما مهمون نوازتره.فقط می خوام که به زور و توی معذورات اینجا نمونی مادر
فرشته بلند می گوید:
_تو رو خدا پناه لوس بازی درنیار.بمون که بمونیم دیگه...ایش
و شیدا ادامه می دهد:
+افتخار نمیدین پناه خانوم؟یه شبم کنار ما بد بگذره
توی دلم فکر می کنم که اگر یک درصد هم میل به ماندن داشته باشم بخاطر کنجکاوی در رابطه ی تو و شهاب است! و جواب می دهم:
_این چه حرفیه،خیلیم دوست دارم اینجا بمونم
رک بودن از صفات بارز من بوده و احتمالا هنوز هم هست!در تمام مدتی که طول می کشد تا شهاب و بعد هم حاج رضا و مردهای خانواده ی برادرش پیدا شوند،من رفتار فرشته و شیدا را زیر نظر گرفته ام .
دوست دارم ببینم مذهبی های تهرانی چجوری عاشق می شوند اصلا!شاید هم می خواهم جوابی را که آن روز بعد از بگومگوی ناهار از فرشته نگرفتم حالا از رفتارش بگیرم.
شیرین نزدیکم می آید،یک چادر تا کرده را کنارم می گذارد و می گوید:
+اینم چادر برای اینکه راحت باشین،می ذارم اینجا اگر دوست داشتین بپوشین
_مرسی
و مثل نسیم می گذرد .
افسانه!یاد اجبار کردن های تو هم بخیر یاد چغلی کردن های ریز ریزت پیش بابا و سرکشی های اجباری تر من برای مخالفت با تو و بد حجاب بودن توی مهمانی ها...
انقدر طرح گل های مخمل روی چادر قشنگ و دلنشین هست که ناخوداگاه بر می دارمش.چیزی می افتد کنار پایم.
یک جفت ساق دست مشکی با نگین های ریز مدل دار
هیچ وقت ساق دستم نکردم!نگاه می کنم به آستین مانتویی که کوتاه است و دستم که تقریبا تا نزدیکی آرنج بدون پوشش مانده ..
یعنی از عمد برایم گذاشته اند!؟عطر خوبی دارد و هنوز مارک خریدش بهش وصل شده مانده ...
زنگ در را می زنند.شیدا چادرش را می اندازد و می گوید:
+عمو اینان
فقط من هستم که همچنان بی حرکت و هنوز سر جایم نشسته ام!
صدای یاالله گفتن ها را می شنوم.چشمم می افتد به زهرا خانوم...لبخند می زند و چشم هایش را جوری با اطمینان باز و بسته می کند که انگار از دل مرددم باخبر است!
در برابر او و مادر بودنش مطیعم!دارایی های تازه ام را بر می دارم و سمت اتاقی که فرشته آنجاست می دوم.
خودم هم از رفتارم تعجب می کنم!
عجیب است اما حتی رنگ ساق را با مانتو ست کرده اند برایم!دقیقا مثل خودشان که خیلی موجه و خوش تیپ هستند.
فرشته روبه روی آینه ایستاده و لبه ی روسری اش را درست می کند.می گوید:بپوش خواهرم که عجیب برکت داره چادرای این زن عمو خانم ما!
این بار مثل دفعه ی قبل حس دودلی پررنگی ندارم.بجز من همه یک رنگ اند! چه عیبی دارد دوباره تجربه کردنش حالا که نه افسانه ای هست و نه زور و اجباری...
شالم را باز می کنم،موهای به هر سو سرک کشیده ام را جمع می کنم و توی کش جا می دهم.دوباره شالم را روی سرم می اندازم اما کمی جلوتر می کشم.ساق ها را دستم می کنم و ساعت مچی ام را روی ساق می بندم.صدای احوالپرسی بلند شده و فرشته هم رفته من اما در حال و هوای خودم گوشه ی این اتاق مانده ام!به آینه نگاه می کنم،چادر را سرم می کنم و مثل خیره سرها به تصویر درون آینه زل می زنم.
شبیه رویای همیشگی بابا شده ام!حس سبکی می کنم،امروز خیلی برای سلامتی اش دعا کردم و همین حالم را بهتر می کند.
در باز می شود و سر فرشته مثل اردک فضول ها می آید تو.
+کجایی پس تو؟واااای چقدر ناز شدی دختر
_من که کاری نکردم
+فکر می کنی!فقط چرا شالت رو اینجوری سرت کردی؟
_چیکار کنم
شالم را می گیرد و گوشه اش را مثل روسری ها مثلثی تا می زند و خودش سرم می کند.گیره ای که به روسری خودش هست را در می آورد و به شال من می زند.
+حالا درست شد.ببین
_خودت چی؟
+گیره دارم تو کیفم
_وای ازین مدل لبنانی ها بستی برام؟
+آره،دیدی چه ناز شدی؟
لبخند می زنم به این چهره ی جدید و راسخ تر از قبل،عزم بیرون رفتن می کنم.
✍ الـهــــام تــیــمــورے
ادامه دارد...
🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab