eitaa logo
کشکول زندگی
770 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
7 فایل
🦋کشول زندگی ¦ محفل خانواده‌های دوست‌داشتنی 🌼خندوانه و خوشبختی 📖پندانه و نکات تربیتی 💗عاشقانه و روابط خانوادگی 🏠همسرانه و ترفندخانه‌داری 💡تلنگرانه و موفقيت در زندگی 👤مدیر @bahar_bavar 🔰کانون @fowj_media 📢تبلیغ @rowshanan_ir 🌐سایت fowjmedia.com
مشاهده در ایتا
دانلود
7.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🧕مادر ها این کلیپ رو هر روز ببینید ... 🆔 @kashkul_zendegi
🌹توصیه های در مورد انتخابات 🆔 @kashkul_zendegi
✨بسم الله النور✨ 💥 🩺 📖 قسمت دوم ✍ درست هجده سال پیش در همین بیمارستان دختر اولش، ریحانه، به دنیا آمد. دوسال بعد با تولد محدثه برای دومین بار مادر شد. سال‌های اول که تمام وقت، مشغول مراقبت از بچه‌ها بود، حتی تصور بچه‌ی سوم را هم نمی‌کرد تا اینکه چند سالی گذشت. دخترها بزرگ شدند. کم‌کم ضرورت آمدن سومی در ذهنش نقش بست و تصمیم به بارداری گرفت. تصمیمی که زندگی او را از این رو به آن رو کرد… با وجود تفاوت این بارداری با تجربه‌های قبلی، ذره‌ای ندامت در دلش احساس نمی‌کرد و خودش را برای سختی‌های بزرگ کردن این طفل معصوم آماده کرده‌ بود. گرچه هنوز از نیش و کنایه‌ها رنج می‌کشید، ولی وقتی به طرف معامله‌اش فکر می‌کرد، آرام می‌شد. یاد سفر مشهد افتاد و توسل به امام رضا (علیه السلام) ونذر شوهرش، مصطفی، برای اینکه همه چیز ختم به خیر شود و حالا پذیرفته بود که خیرش در این است . چند ماهی از آن سفر نگذشته بود که علایم بارداری را در خود حس کرد. نمی‌خواست خیلی سخت بگیرد. با تجربه‌هایی که داشت کمی صبر کرد و پایان سه ماهگی برای اولین بار به مطب پزشک رفت. دکتر پس از گرفتن شرح حال و یکسری معاینات اولیه و نوشتن آزمایش و سونوگرافی، تاکید کرد که با توجه به سنش باید خیلی سریع آزمایشات غربالگری را انجام داده، نتیجه‌اش را بیاورد... و او افتاد در مسیری که هرگز گمانش را هم نمی‌کرد. نتایج اولیه آزمایشات رضایت بخش نبود... 👈 ادامه دارد... ✍ ملیحه طهماسبی 🆔️ @kashkul_zendegi
🍁درد فراق، ساده مداوا نمی شود 🍂 باید به هم رسید،وَ اِلّا نمی شود... 🍁 از شنبه بسته ایم به جمعه دخیل اشک 🍂 تا تو نیایی این گره ها وا نمی شود... 🍁 هر شب به این امید که یک آن ببینمت 🍂 کوچه به کوچه می دَوَم اما نمی شود... ┄┄┅✿❀ 🤲 ❀✿┅┄┄ 🆔 @kashkul_zendegi
23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆لطفا کار خوب این معلم انقلابی را در همه ی کانال ها و گروه ها انتشار دهید... 👌❤️ ✅ استفاده از طرح درس دینی و انقلابی برای تدریس نشانه "ر" حرم، روضه، مادر (شهید)، فرشته، سردار و‌... 🆔 @kashkul_zendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هدف از حجاب و سختی آن ✍ یکی از احادیث پیامبر(ص) درمورد پاداش سختی‌های 🆔 @kashkul_zendegi
✨بسم الله النور✨ 💥 🩺 📖 قسمت سوم ✍ یاد روزی افتاد که دکتر با دیدن آزمایشات اولیه نگاه سردی به او کرد و گفت: «احتمالا بچه مشکل داره. شاید مجبور باشیم سقطش کنیم. برات یکسری دیگه آزمایش مینویسم سریع اقدام کن که اگه دیر بشه مشکل قانونی پیدا میکنی و دیگه نمیتونم کاری بکنم.» با حرف دکتر، دنیا دور سرش چرخید. دلش لرزید و بی‌اختیار گفت: «یا صاحب الزمان...» و بعد... آغاز فشارها و ناآرامی‌ها... و فقط خدا می‌داند که آن روزها به او چه گذشت!!! به توصیه دکتر، آزمایشات تکمیلی را هم انجام داد و نتیجه همانی شد که دکتر پیش‌بینی کرده‌ بود. تشخیص «سندروم داون» و اصرار پزشک برای سقط جنین. فضای خانه بهم ریخت. چیزی نبود که مخفی کند. کم‌کم خبر به گوش خانواده‌ها رسیده، حرف و حدیث‌ها آغاز شد و ترحم اطرافیان که به جای آرامش، سوهان روح او شده بود. یک هفته بیشتر فرصت نداشت. ضعف و بی‌حالی، مشکلات گوارشی و... از یک سو، اضطراب و دل نگرانی از آينده‌ی نامعلوم این بارداری از سویی دیگر، نمی‌گذاشت درست فکر کند. چطور می‌توانست طفلی که برای سومین بار بهشت را زیر قدم‌هایش پهن کرده و چند روزی بود با تکان‌های ریزش با او حرف میزد، را رها کند. کاش رها می‌کرد. باید طفل معصوم زنده، قطعه قطعه شده و از بدن او خارج می‌شد، کاری شبیه زنده به گور کردن... با این افکار به شدت آشفته شده، ترس و وحشت تمام وجودش را می‌گرفت و با خودش تکرار می‌کرد: «بای ذنب قتلت؟!» مصطفی هم آن روزها حال خوشی نداشت. ترجیح می‌داد سکوت کرده و تصمیم نهایی را به او واگذارد. فقط یک‌بار که حال نزار همسرش را دید کنار او نشست و گفت: «عاطفه! ما بی‌حساب تصمیم نگرفتیم که بی‌حساب میدون خالی کنیم. ذره‌ای راضی به از بین بردن بچه نیستم. این قتل نفسه. اونم کشتن یک بچه مسلمون. مطمئنم آتش اینکار اول از همه دامن خودمون رو می‌گیره و بدبختی‌هاش خیلی بیشتر از نگهداری یک بچه عقب مانده است. بازم تصمیم با خودته...» 👈 ادامه دارد... ✍ ملیحه طهماسبی 🆔️ @kashkul_zendegi
🍂گفتن که عاشقی جگر می خواهد 🍃جان برکف و مشتاق خطر می خواهد... 🍂هرچند صف مدعیان بسیار است 🍃او سیصد و سیزده نفر می خواهد... ┄┄┅✿❀ 🤲 ❀✿┅┄┄ 🆔 @kashkul_zendegi
16.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕯ای مادر چـار آفتاب ادرڪـنـے ✨زهرای سرای بوتراب ادرڪـنـے 🕯ما دست به دامان توئیم ای بانـو ✨یا فاطمۂ بنـے ڪلاب ادرڪـنـے 🏴وفات حضرت ام البنین (س) تسلیت باد🏴 🆔 @kashkul_zendegi
6.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سیب زمینی رو هم اگه آرایش کنی... 😅 تو خیابون اون خانم ها که با و خودنمایی، خودشون رو به نامحرم عرضه میکنند،خیلی به خودشون مغرور نشن... 😱 💅 اون آرایشی که روی شماست، اگه روی سیب زمینی هم باشه.... لذا گول ظاهر را نخورید 😳 🧕 زیبایی ای که عفت و حیا می‌آفریند... هیچ آرایش و عمل زیبایی نمی‌تواند جایگزین آن شود👌🏻 🆔 @kashkul_zendegi
16.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀تو منو خوب بلدی؛ دست رد نزدی! ✋سلام یا ابالفظل العباس علیه السلام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🗣کربلایی‌امیرطلاجوران 🆔 @kashkul_zendegi