7.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به وقت شهید علی شفیعی
و بی بی سکینه
سلام ای بلندترین واژه هستی مادر شهید
که در اوج حضور با صبوری و مقاومت ایستادگی کردی
چگونه از تو بگویم که کوه هم در برابر عظمت نام و مقام تو سر تعظیم فرو خواهد آورد
ما دیگر جای خود داریم.
سلام بر خورشید عالم تاب شهید علی شفیعی
که بی توقع مهربان و گرم می تابد و نور را به سراسر گیتی می پاشد.
کدام سَعادت بود مبارک ازینم؟
که در بَرابَرت آیم؛ روی تو بینم
مأمن گاه بی بی سکینه مادر سردار شهید علی شفیعی و مأوای فرزندش شهید علی شفیعی
شادی ارواح طیبه بی بی سکینه و شهید علی شفیعی صلوات
#مادر_شهید_علی_شفیعی
#سکینه_پاک_ذات_عباسی
#ننه_علی
#ننه_سکینه
#شهید_علی_شفیعی
#شهید
#شهادت
#شهیدگمنام
#یاد_شهدا_با_صلوات
#اللهم_ارزقنا_شهادت
*یکی از شهدای مدافع حرم بود*
داعشی ها دورش کردن تا تیر داشت با تیر جنگید تیر تموم شد سنگ تموم شد، داعشی ها نیت کرده بودن زنده بگیرنش ...
همون موقع حاج قاسم هم توی منطقه بود ..
خلاصه اینقدری این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد ولی یک لحظه سرشو از ترس پایین نیاورد....
تشنه بود آب جلوش می ریختن روزمین ....
فهمیدن حاج قاسم توی منطقس ...
برا این که روحیه حاج قاسم روخراب کنن بیسیم رضا اسماعیلی گرفتن جلو دهن رضا و چاقو گذاشتن زیر گردنش کم کم برا این که زجر کشش کنن آروم آروم شروع کردن به بریدن سرش و بهش می گفتن حضرت زینب فحش بده پشت بیسیم ... ببین اینقدر یواش یواش بریدن که ۴۵ دقیقه طول کشید ..
ولی از اولش تا لحظه ای که صدای خر خر گلو آمد این پسر فقط چندتا کلمه می گفت .. اصلا من آمدم جونم بدم اصلا من آمدم فدابشم برا حضرت زینب اصلا من آمدم سرم رو بدم یا علی یا مولا یا زهرا .....😭😭😭😭😭
میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه رو گریه می کرد که پشت بیسیم گوش می داد ....
بعدم سر رضا رو گذاشتن جعبه و فرستادن برا حاج قاسم 😓😓
*رای درست ما یعنی وفاداری به شهدا*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوم خرداد
روزی که خرمشهر آزاد شد
بد نیست یادشون بیاد و یادمون بیاد ،که چی کسانی باعث آزاد سازی خرمشهربودند .
روح پاک همه شون شاد و یادشان گرامی ...
💐عشق است
اینڪہ یڪ نــــفر
آغـــــاز مے ڪند...✨
🥀هــــر روز صبح را
بہ هــــــواے
سلام بـــــر شما شهیدان...🍃
💐روزتون_متبرک_به_نگاه_شهدا💝
🌷#شهید_مرتضی_کریمی🕊
برای شناسایی رفته بودیم و خیلی به بعثیها نزدیک بودیم. محمدتقی با حرکت لب به من فهماند که وقت نماز است.
با اشاره گفتم: بر میگردیم مقر و نماز میخوانیم.
خیلی آهسته گفت: معلوم نیست برگردیم.
رویش را برگرداند به طرف قبله و تکبیرالاحرام گفت.
#شهید_محمدتقی_ابوسعیدی
#شهدای_فتح_خرمشهر
⭕️همه دور هم نشسته بوديم.
اصغر برگشت گفت: "احمد، تو که کاری بلد نيستی. فکر کنم تو جبهه جاروکشی میکنی، ها؟"
احمد سرش رو پايين انداخت. لبخندی زد و گفت: "ای… تو همين مايه ها."
از مکه که برگشته بود، آقای فراهانی يک دسته گل بزرگ فرستاده بود در خانه.
يک کارت هم بود که رويش نوشته شده بود:
"تقديم به فرمانده رشيد تيپ بيست و هفت محمد رسول الله، حاج احمد متوسليان."
*یکی از شهدای مدافع حرم بود ،،، 😍*
*داعشی ها دورش کردن تا تیر داشت با تیر جنگید تیر تموم شد سنگ تموم شد، داعشی ها نیت کرده بودن زنده بگیرنش ..*. 😔
*همون موقع حاج قاسم هم توی منطقه بود ..*♥️
*خلاصه اینقدری این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد ولی یک لحظه سرشو از ترس پایین نیاورد....*🥺
*تشنه بود آب جلوش می ریختن* *روزمین ....*😭😭😭😭😭
*فهمیدن حاج قاسم توی منطقس ...💪*
*برا این که روحیه حاج قاسم روخراب کنن بیسیم رضا اسماعیلی گرفتن جلو دهن رضا و چاقو گذاشتن زیر گردنش کم کم برا این که زجر کشش کنن آروم آروم شروع کردن به بریدن سرش و بهش می گفتن حضرت زینب فحش بده پشت بیسیم ... ببین اینقدر یواش یواش بریدن که ۴۵ دقیقه طول کشید .*.😭
*ولی از اولش تا لحظه ای که صدای خر خر گلو آمد این پسر فقط چندتا کلمه می گفت .. اصلا من آمدم جونم بدم اصلا من آمدم فدابشم برا حضرت زینب اصلا من آمدم سرم رو بدم یا علی یا مولا یا زهرا .....😭😭*
*میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه رو گریه می کرد که پشت بیسیم گوش می داد ....*😭😭😭
*بعدم سر رضا رو گذاشتن جعبه و فرستادن برا حاج قاسم 😭😭*
*،رای درست ما یعنی وفاداری به شهدا.*✅✅
*۳ برادرِ مـهندسِ شـهید* 🌷
🌷شهیدان🌷
🌷جمال🌷
🌷ڪمال🌷
*🌷مـهدے ظلانوار* 🌷
*هر سه در عملیات ڪربلاے ۵ و در یڪروز*
*به شـهادت رسیدند*
🌷سه برادردریک روز🌷
امان ازدل زینب،س،
من بفداے اون مادرشهیدے ڪه دریک روزپاره هاے تنش روفداے خاک پاک وطن،ناموس وانقلاب میڪنه،،وننگ ابدے براے خائنین ووطن فروشهاے لیبرال و غرب پرستے ڪه به این نظام وخون شهداخیانت مے ڪنه،
😭😭😭😭