eitaa logo
🌱🔑📚کلیدبهشت📚🔑🌱
50 دنبال‌کننده
11هزار عکس
8.8هزار ویدیو
95 فایل
بسم‌رب‌المهدی 💌 جذاب ترین 👌😍 📻 صوت های سخنرانی 📱 استوری 🎙️ مداحی 🖼️ عکس نوشته 📚مطالب ناب با محوریت مذهبی_اجتماعی 🥀🌱🥀 کپی مطالب با هدیه ذکر "صلوات" به "امام عصر (عج)" مجاز میباشد🥀🥀
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها.. شدن هایی که بوی امام را میدهد نه خنده‌های شیطان را ، زیاد بسازید تا با آن بهترین آیه‌ی قرآن او شوید .. 🌧🌿 وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي .. ‌
گاهی میان غم ، خودم را به تغافل می‌زنم تا کسی از چشم‌هایم، تمامم را نخواند ..
چه‌قدر فرصت‌های صحبت‌های‌خصوصی با تو را به راحتی از دست دادم ، در حالی که به دنبال فراغت وقت بودم، به دنبال خریدن زمان بودم ، به دنبال پیدا کردن ادبیات مناسب بودم ، گاهی این بهانه‌ها همه فرصت ها را گرفت،تو نزدیک‌ بودی‌ و من قدر ندانستم و خودم را از تو دور کردم، در حالی که با یک چشم روی هم گذاشتن و یک یاداوری "دوست‌ت‌دارم ،میدانم حواست به من هست ، حتی اگر اشتباه بروم باز تو منتظر من ایستاده‌ای" .. قلب‌ت را برای حضور همیشگی او آماده کن ، او باغبان خوبی برای آرز‌های‌توست ، فقط گاهی هوای دل باغبان را هم اینگونه داشته باش چون برای قلب خودت خوب است ..گاهی قشنگی و زیبایی در ساده بیان کردن است .. چه قدر روزانه‌ میتوانستم با تو همدم شوم اما خودم را فریب دادم ..
خوش به حال اونایی که توی انجام کار ها ملاک‌شون ، حال دل‌شون‌نیست و از دلِ باید ها، حس ها و شوق های اصیل و عمیق را در لایه های پنهانِ وجودشان کشف می کنند و برای نگهداری شان ، باغبان خوبی می شوند .. طوبی لکم ..
می‌گفت : هرکسی که محبت و شوقِ به گناه رو تویِ دل‌ داره ، رنگ و بوی شهادت رو نمیچشه .. چون به جای اینکه گناه رو قربانی امام‌زمان کنه، امام زمان رو قربانیِ گناهِ خودش میکنه .. 🌧🌑 |شیخِ‌ترنّمات| ‌
اون قدر برو اشتباه کن و خطا کن و تقوا رو له کن ؛ تا در آخر اون نگاهِ همیشگیِ دوست داشتنی، از اون چشم‌هایی‌ که‌ توی‌تک‌تک‌تصمیمات و انتخاب هات حضور داشت وبهش توجه نداشتی؛ دیگه‌محوبشه و ازتو روی‌برگردانِ.. نگاهی که می‌خواست بهت بگه‌تو رو برای‌خودم‌خلق کرده بودم .. ‌
بی‌توجهی بزرگترین ارتباط‌ها را به مرور از بین می برد،اینگونه نیست که او شما را رها کند، او شما را بی‌نهایت دوست می‌دارد و از بی‌توجهی شما خسته نمی‌شود، بلکه این خاصیت غفلت است که ارتباط‌ها را قطع می‌کند و اعتمادهای قوی را از دست می‌دهد و این حقیقتِ حضور شما می شود، خودتان این را می‌سازید،رابطه‌های عمیق با او نه‌تنها.. یک‌طرفه می‌شود، بلکه راه‌های شنیدن صدا و دیدن‌ش را هم برخود می‌بندید .. این شما هستید به انجام تکالیفِ مهم ،بی توجه می شوید و هدف‌ها را فراموش می‌کنید،این ها مقدمات کنار گذاشته شدن علاقه ای می شود که به جزییات حضور شما هم توجه داشته و هنوز هم دارد ولی در قلب ما دیگر جایی ندارد .. زمان
سلام بر غم‌های انسان سازی که برایم همان مدرسه‌ی‌ تربیت‌ دل‌های شیداست .. غم هایی که برای رها شدن در آغوش چشم‌های‌ش آفریده شدند .. من این غم و اندوه را دوست دارم، چون سختی های‌ شنیدنِ رنج‌های‌ش،قلب‌راحیات‌می‌دهد و این حیات ، حضور او در قلب است‌که‌مراشیرین‌نشان‌می‌دهد، شایدتپش‌ها از درد ها سنگین شود اما انگیزه‌ها‌خالص‌می‌شود و این زدودن دود‌های سیاه ، روشنایی چشم های اوست ..
زمین طوری طراحی شده که در همان‌جایی که انسانِ‌آگاه وجود‌ دارد فقط از یک طرف می‌تواند به کعبه نماز بخواند..!_ در وجود من نیز کعبه‌ای قرار دارد که قرارش فقط برای یک وجود است و فقط به یک جهت متصل می‌شود و آن آقا به آن تکیه‌ می‌کند اگر تمامِ‌ من‌ های‌ کعبه شود .. • شیخِ‌ترنّمات •
انتظار اسارت می‌آورد و هر منتظری اسیر است ، اما من وقتی به انتظار تو می‌نشینم آزاد می‌شوم و این از خاصیت عشق تو است که اسارت‌ آن عین آزادی و رهایی است .. ‌
همه‌ی انسان‌ها به یک مکان امن برای حس‌های‌شان نیاز دارند ، جستجو‌ها و تلاش‌ها و حتی جلوی آینه‌ایستادن ها و خریدن ها و پوشیدن ها و خوراکی‌ها همه مقدمه اند برای پیدا کردن آن‌بخشِ مطمعن است ، نیاز به فهمیده شدن،نیاز به پناه آوردن ، نیاز به امید در اوج ناامیدی، نیاز به یک حرف و یک حس و یک شی و یک وجود که او را بفهمد ‌.. همه‌ی این نیاز‌ها مقدس است اگر اسیر نشوند ، این تعریف ماست ، ما انسان هستیم و از انس آمده‌ایم و نیاز داریم کسی به ما محبت کند ، و این نیاز را میفهمیم .. این همان بخشی است که به آمده است تا آن را تکریم کند، تا در مسیر شدن،انسان کامل، حرکت کنیم ..
چرا میان رویاها و نگرانی‌های فهرست شده این همه حضورتان کمرنگ است .. ؟
من با یادآوری هر چیزی حس حیات در رگ هایِ وجودم و اندام های قلب‌م ظهور نمی‌یابد .. فقط یادِ تو است که دل برای‌ش متفاوت¹ قنج می رود .. ¹: دردِ انسان ساز
ای محبوبِ لطیف‌ِ چشم‌های دل عاشق، یاد تو که به ذهن و قلب و روح می‌نشیند .. این لطافتِ حضور پر تلاطم، نبضِ ضربان من را حال حضور‌ می‌کند، و راه بر هر سوارِ بیگانه می‌بندد .. چه‌‌قدر این یادکردن‌های تو مرا دوباره به خویش بر میگرداند .. نمی‌دانم همام یا حبیب وقتی محبوب‌شان را می‌دیدند، چشم‌ان و حالت پلک‌ها و ابر‌ و صورت و دست‌ها و حال قلب‌شان چگونه ملاقات‌راتفسیر می‌کرد،کاش حالِ چشم‌های قلب و روحِ امام را وقتِ ملاقات‌ش با صعصعه را لمس می‌کردم یا وقتی حسین(ع) بُریر را میدید، یا وقتی امام زمان ، در حال نوشتن نامه برای شیخ مفید بود .. این عشقِ جاری شده از تو میان خطوطِ هستی را دوست داشتم ، ببینم، این شیرینیِ حضورت را از میان نفس‌های ماه‌ و خورشید بچشم .. چگونه مرا می‌نگری .. ؟
حرفِ شما که شود قلب های‌مان دچار ضربانِ متفاوتی می‌شود به نفس کشیدنِ طولانی و آهسته شوق و میل می‌گیرد،این اژ خاصیتِ تلاش برای چشیدنِ حضورتان است ..، اینجا رگ‌های قلب و خیابان‌های شهر درون بر مدار نقش‌های ظهور تنظیم می‌شود، ما با حرفِ شما شدن و دویدن‌ برای شما حیات می‌یابیم و زنده می‌شویم..
دانه‌ی عشق را نمی‌شود در هر سرزمینی(لوکیشن‌ی) بذل کرد .. سرزمینِ عشق همان پیله‌‌ی¹ مراقب عشق است تا مسیر پروانه شدن روح برای سوختن در گرمای وجودش را در کیفیت بال‌های او نقاشی کند .. این فرآیند طبیب² بودن اوست .. و کاش بدانی این ها دو طرفه است .. ¹آغوش ² امام زمان
می خواستم عشقی شبیه تو داشته باشم،شاید "تنها.." جایی که می‌توانم این همه اصرار کنم دقیقا بر در کوفتن‌های خانه‌ی شماست ، این شارعِ الروح‌م ، هیچ‌کجا نمی‌تواند آرام بگیرد و اهل سخاوت، شجاعت، محبت شود جز در مسیر شبیهِ شما شدن، این‌ها مقدمات متنِ حضور من است ..
ملیکا لبخند می‌زند و حیایی عاشقانه و خریدارانه برای روحِ‌خود،تمام هستِ خود،نه نیمِ دیگرش، می‌کند و سر به زیر نگاهی به زمین می‌کند و دست‌ش رابه‌روی‌شکم‌خودمی‌گذارد؛مهدی‌¹را آرام نوازش می‌کند _ این ها از چشمِ حسن عسکری دور نمی‌ماند و او هم با اشک لبخند می‌زند و انگشتانش را روی دستِ ملیکا می‌گذارد تا باهم مهدی را نوازش کنند .. ملیکا با دست دیگر گوشه‌ی روسری اش را گرفته ؛ کمی بعد آرام سر را بالا آورد و با چشمانش به چشمان امام‌زمان‌ش،صاحبِ‌تمام‌قلب‌ش نگاه‌می‌کند؛ لبخند‌ش پنهان‌می‌شود، چشمان امام‌ش پر از غم هایی بود که توان بیان‌ش را نداشت.. حسن عسکری(ع) به ملیکا‌یش؛می‌گوید خوب از من دلبری می‌کنی خانومم ؛ بعد ها برایت از ماجرای چشم‌هایم خواهم گفت ؛ هردو مراقب هم باشید .. میان تمام اضطراب ها و سختی ها گاهی زمانی برای عاشقانه بودن هست.. آن ها حتی سختی های‌شان نیز عاشقانه است ؛ چون برای به سختی ها می‌روند .. ¹؛ محمد او تقریبا۷ ماه را می‌خواهد تمام کند ..
آدمی وقتی در چشم آدم‌های خوب زیباتر از آینه خود را می بیند این تلاطم دوست داشتنی را با نفسِ عمیق به تمام مملکت وجود خود می برد .. اما از روزی که در چشم آن روح‌های بزرگ غریبه باشد .. ‌
این اشتباهِ ما گریبان خودمان را میگیرد وقتی ما به دنبال نسخِ‌ه‌های مختلفِ فیکِ بیرون از خودمان می‌گردیم،این دویدن‌ها رنگ آن نُسخ‌ِ‌ه‌ها را می‌گیرد و متنِ حضورمان می‌شود .. حال آنکه ما باید به دنبال بهترین کیفیت حضور باشیم ..
روح‌م را دوست دارم او همیشه به سوی تکیه‌گاه‌ِ امنی که ریشه‌های‌ آن سایه بر تمام اندام‌های روح انداخته سفر می‌کند، این خنکای سایه‌ی حضور وجودی که ندیده دل‌ را با خودش برده، گرما بخشِ من است..
ما در اعماق لایه‌های قلب و روح تو حضور داریم، این از مهربانی و گرمای لبخند تو برای من مشخص است .. من هم ممنونم و هم خوشحالم که تو به من حساس بوده ای و از دغدغه‌های هدایت و در دایره‌ی چشمان‌ت بوده ام ..
و امّا شانه‌های لرزان در گریه‌های سجده‌های بی‌صدا، گویی روحِ موجی شده از انفجار ترکش‌های روزمرگیِ دنیای متکثر را با تأمّل و طمأنيه‌‌ای عمیق بر مدارِ تنظیم می‌کند ..
چه قدر طعمِ غربت حتی میان آشنایان‌ت با آنکه تلخیِ مثل قهوه دارد ، زیباست .. مزه‌ی شبیه‌شدن به یک‌ قلب را می‌دهد .. هر چند دلایل‌ش متفاوت باشد اما من از هر چیزی به دنبال اشتراک روحی با او‌ می‌گردم تا از یک‌ مسیر شباهت ، سایر اندام‌های روح‌م را نیز شبیه او کنم ..
دستی همیشه منتظر دست دیگر است؛ و چشمی همیشه هست که نمی‌خوابد...
أنا قَلبي لَکَ مَیّال..🌿 قلب من‌است که به تو تمایل دارد..
شاید تنها گداییِ دوست داشتنی و مورد علاقه‌ی خودِ واقعی انسان ، گدایی در یک خانه و نگاه است و آن حضرت فاطمه است ..
با وجود گرمای لباس‌ها و شعله‌های بخاری و چای گرم در میان زمستان سرد و شب‌های آن ، باز قلب‌‌مان می‌لرزد و گویا هنوز گرم نشده است .. ! دیگر یقین دارم چشمه‌های گرما بخش قلب فقط در کنار با تو بودن و تعاملاتی که به شما ختم می‌شود ، است .. !
کاش به غم‌های تو گرفتار می‌شدیم .. تلخی ندارد ، سختی‌های‌ش شیرین است و روح‌من را مثل ماهِ شب۱۴ درخشان می‌کند و قلب را مثل آسمانِ ابری ، بارانی می‌کند .. این شیرینیِ ملیح را دوست دارم .. چشم‌ها را جان‌بخشِ روح‌ها می‌کند ..