#خلوت باخدا♡
إِلَهِي كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ
خدایا عزتی بالاتر از آن نیست که من بنده ی تو باشم، و فخر و مباهاتی بالاتر از این نیست که تو پروردگار من هستی، خدایا تو آنگونه هستی که من دوست می دارم، مرا نیز همانگونه قرار ده که خود دوست می داری.
↶【به ما بپیوندید 】↷
----------------------------------‐
https://eitaa.com/joinchat/2936144088Cb6de174168
@tarannomat VID_20221226_062630_432_۰۸۰۴۲۰۲۳.mp3
زمان:
حجم:
1.51M
[🎧]
با هندزفری گوش بدید و چشم هایتان را
برهم بگذارید و چند ثانیه در میان نخلها
و کوچه های کوفه خود را تصور کنید ..
علت تمام مشکلات از
صحبت نکردن با خداست ..
با خدا تنها .. شدن درمان _رشد_
سعادت و تمام وصال ها برای انسان است
آن وقت به مرور برای مختصات خدا در
خلقت خودش، خودت را تنظیم میکنی .. !
فقط شرط استمرار و پذیرش رنج و
سختیِ استمرار را باید همراه داشته
باشید .. آن وقت طعم شیرین "یسرا
در مع العسرا" را متوجه میشوید.. 🌿
[ همراه سختی آسانی است ، نه بعد آن ..]
در طوفان حوادث باید آرامش را پیدا کنید ..
#خلوت
تا به حال عاشق نشدهایم که
بدانیم حال عاشق چگونه است .. !
همیشه دوست دارد با تلاشهایش
لبخند را در چهرهای محبوب او ببیند،
خودش را بدون معشوق که میببیند،
گویی لحظههای عذاب اوست، فشار
عجیب ضربان های تند و سنگین
قلب ، صدای نفس هایش را هم
متفاوت میکند .. هوای گرفتهی ابریِ
او ، دلتنگ باران چشمها میشوند تا
قلب با فریاد دوریاش ، به وسعت
تمام نگاهش گریه کند،چه زیباست
این هق هق تپش ها، هر کدام دانهی
تسبیح نخ نگاهی شده که به عطر
حضورش گره خورده است .. کاش
بدانیم دوریِ از او چه فشاری به قلب
می آورد ، آن طنینِ نسیم نوازشی از
اشک بر گونههای صورت، خوفِ دوریِ
از او نمایش میدهد، چه قدر چهره از
این اشک ها زیباتر می شود تا برای
چشم هایش همیشه آشنا باشد ..
این ها همه،بی رحمیهایدنیا را
شکست میدهد، او با لمسِ غم و
اشک ، در آغوشش آرام می شود ..
میان تاریک شدن های مسیر و کمی
آن ایوان روبهرویشبستان عشق که
تاریک میشود ترس حاکم میشود
این اضطرابِ دوری دیگر در چشمهایش
غریبه شدن ، صدایش را زندانیِ دنیا
میکند،چه قدر حال عاشق خریدنی است ..
این ها همه تفسیر منِ پنهان عمیقی
است که نیمهشب ها، سجادهاش را گم
میکند .. حال زیبای کسی است که وقت
سحر از قافلهی سحرخیزان جا مانده است ..
شاید بار ها در میان حرم ، وقتِ وداع،
تازه فهمیده که گم کردهای خویش
را نیافته ، بارها تا باب القبله رفته و باز،
برگشته تا بار دیگر حس غریب درونِ
خویش را،که گویی تازه کمی پیدا شدهرا
با اشک وداع آشنا کند ، شاید از این
سرگشتگی کمی آرام بگیرد، و با همین
غم ،راه را ادامه دهد .. حال عاشق
از بیرون هم بسیار دیدنی است ..
چشمهایش امواج پرتلاطم محبت
و گرمای عجیب حضور معشوق را
میان خود را به قلب های سرد دیگران
منتقل می کند .. شاید دوست داری
ساعت ها به آن خیره شوی ..
_بااشکهایبیرحمنوشتهشدتاکمی
باگریهزخمبسازد،شایدحالصید راکمی
التیام دهد ..
#خلوت
#ترنمات