بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان عزیز و اعضاء محترم سلام
اینجانب سیدمجتبی هاشمی خادم کوچک حضرت زهرا سلام الله علیها، هستم که کانال حدیث غربت فاطمه(س) تشکیل دادم
اعضای این کانال همه خادمین فاطمیه و نمایشگاه های حدیث غربت هستند.
در این کانال اطلاع رسانی برنامه های حدیث غربت در بسیاری از نقاط کشور و انتقال تجربه دوستان بارگذاری میشود.
خادمین زیادی از شهرهای قم، بادرود (اصفهان)، لامرد (فارس)، مهر(فارس) ، بافق (یزد)، فیروزه نیشابور(خراسان رضوی) ، پاسارگاد(فارس)، لارستان(فارس)، محمله(فارس)، شیراز، خنج(فارس)، بیرم فارس(فارس)، اقلید(فارس) و سده(اصفهان)، بندرعباس(هرمزگان)، قیروکارزین(فارس)، داراب(فارس) عضو این کانال هستند و برنامه ها و تجربیاتشان در کانال گذاشته می شود.
جهت عضویت در کانال حدیث غربت فاطمه(س) کشور روی لینک زیر ضربه بزنید👇🏻
https://eitaa.com/hadis_e110
🏵در محضر معصوم
پیامبر اکرم(ص):
🤪نه عيب جو باش
☺️نه ثناگو
😏نه زخم زبان بزن
🤨نه مجادله گر باش.
متن عربی: پيامبر صلي الله عليه و آله :لا تَـكُنْ عَيّابا وَ لا مَدّاحا وَ لا طَعّانا وَ لا مُماريا؛
📚مكارم الاخلاق، ص ۴۶۷
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🚫بخشی از احکام صهیونیستهای جلّاد ازکتاب تلمود:
قسمت سوم
▪️کتاب تلمود تعلیم دیانت و آداب یهود است و برای یهود هم ردیف تورات یا بالاتر از آن است.
🐀ما ملّت برگزیده خداوند هستیم و بدین سبب برای ما حیواناتی انسانی خلق کرده است زیرا خدا میدانست که ما نیاز به دو نوع حیوان داریم؛ یکی حیوانات بیشعور و غیرناطقه مانند چهارپایان و دیگری حیوانات ناطقه و باشعور مانند مسیحیان و مسلمانان و بودائیان.
🏡بر یهود لازم است، که املاک دیگران را خریدارى کند تا آنها صاحب ملک نباشند و همیشه سلطهء اقتصادى براى یهود باشد پیش از آن که یهود نفوذ و سلطهء کامل خود را بدست آورند.
🧨کشتن مسیحى از واجبات مذهبى ما است و پیمان بستن با او، یهودى را ملتزم به اداء نمیکند.
🐒همچنان که انسان بر حیوانات فضیلت دارد، یهود بر اقوام دیگر فضیلت دارند.
📚کتاب تلمود
✍🏼حجّتالاسلام رحمتاللّه معظّمی
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
کتاب
📖دو دقیقه کتاب +۱۴ 📔کتاب سیاحت غرب ✍🏼مرحوم آقا نجفی قوچانی 📌قسمت بیستونهم هادی گفت باید این جمع
قسمت سیام از کتاب سیاحت غرب👇🏻
📖دو دقیقه کتاب +۱۴
📔کتاب سیاحت غرب
✍🏼مرحوم آقا نجفی قوچانی
📌قسمت سیام
به سرزمین حرص رسیدیم.
قومی را دیدیم به شکل سگهای متعفنِ بدشکل، که بعضی چاق و بعضی لاغر و گرگین بودند و صحرا پر از لاشه مرده بود و بوی گندش بلند.
هر دسته از سگها بر سر یک لاشه مُرده در جنگ و جدال بودند و یکدیگر را میدریدند و مجال خوردن برای هیچ کدام میسر نبود تا آنکه همه از خستگی میافتادند و جیفه همانطور میماند.
و دستههای پر زوری بودند که سگهای ضعیف را دور میساختند و خود مشغول خوردن میشدند.
هنوز چیزی نخورده بودند که دیگران باز هجوم میآوردند و سر آن لاشه مرده یکدیگر را میدریدند و آن صحرا پر از سگ و جنگ هفت لشکر برپا بود. یاد این روایت افتادم که همانا دنیا مُردار است و طلب کننده دنیا همچون سگان.
بعضی از آنها که بعد از جنگ و جدال این لاشهها را میخوردند از دماغشان دود و از دونشان آتش بیرون میآمد و در خوردن تنها بودند، زیرا به حالی گرفتار بودند که سگهای دیگر به نزدیک آنها نمیرفتند.
هادی گفت: اینها مال یتیم خوردهاند و از رشوه خواران هستند و قبلاً خداوند در سوره نسا آیه ۱۰ هشدار داده بود که: کسانی که اموال یتیم را به ظلم و ستم بخورند در حقیقت آتش میخورند🔥
گفتم: هادی سفارش کرده بودند که دورتر از صحرای برهوت حرکت کنیم گویا راه را غلط آمدهایم؟
هادی گفت: راه درست آمدهایم اینکه میبینی، آبِ زیرِ برهوت است و سموم مهلک آن به ما نمیرسد.
ادامه دارد...
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🌙داستان شب
گويند بامدادِ روزی مردی وحشتزده خدمت حضرت سليمان رسيد. حضرت سليمان ديد از شدّت ترس رويش زرد و لبانش كبود گشته!
سؤال كرد: ای مرد مؤمن! چرا چنين شدي؟ سبب ترس تو چيست؟ مرد گفت: عزرائيل بر من از روی كينه و غضب نظری كرده و مرا چنانكه میبینی دچار ترس و وحشت ساخته است.
حضرت سليمان فرمود: حالا بگو حاجتت چيست؟
عرض كرد: يا نبيّ الله! باد در فرمان شماست؛ به او امر فرمائيد مرا از اينجا به هندوستان ببرد، شايد در آنجا از چنگ عزرائيل رهائی يابم!
حضرت سليمان به باد امر فرمود تا او را شتابان بسمت كشور هندوستان ببرد.
روز ديگر كه حضرت سليمان در مجلس ملاقات نشست و عزرائيل برای ديدار آمده بود، گفت: ای عزرائيل برای چه سببی در بندۀ مؤمن از روی كينه و غضب نظر كردی تا آن مرد مسكين، وحشت زده دست از خانه و لانۀ خود كشيده و به ديار غربت فراري شد ؟
عزرائيل عرض كرد: من از روی غضب به او نگاه نكردم؛ او چنين گمان بدی دربارۀ من برد. داستان از اين قرار است كه حضرت ربّ ذوالجلال به من امر فرمود تا در فلان ساعت جان او را در هندوستان قبض كنم. قريب به آن ساعت او را اينجا يافتم، و در يك دنيا از تعجّب و شگفت فرو رفتم و حيران و سرگردان شدم؛ او از اين حالت حيرت من ترسيد و چنين فهميد كه من بر او نظر سوئی دارم در حالیكه چنين نبود، اضطراب از ناحيۀ خود من بود. باری با خود میگفتم اگر او صد پر داشته باشد در اين زمان كوتاه نمیتواند به هندوستان برود، من چگونه اين مأموريّت خدا را انجام دهم؟
ليكن با خود گفتم من بسراغ مأموريّت خود میروم، بر عهدۀ من چيز دگری نيست. به امر حقّ به هندوستان رفتم ناگهان آن مرد را در آنجا يافتم و جانش را قبض كردم.
أَيُّهَا النَّاسُ! كُلُّ امْرِيً لَاقٍ مَا يَفِرُّ مِنْهُ فِي فِرَارِه.
در عين فرار از مرگ آن را استقبال نموده در آغوش میگيرد، و فرار عين استقبال است و هيچكس قادر بر فرار نيست چون هر فراري به هر كيفيّتی و به هر صورتی خود فرورفتن در كام مرگ است.
📚معادشناسی جلد اول
#داستان_شب
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡