📣📣📣مسابقه هفتگی📣📣📣
🌱کدام شهید بزرگوار بود که صدام برای سرش جایزه گذاشت؟
۱_شهید همت
۲_شهید باکری
۳_شهید شیرودی
۴_شهید باقری
🌱از نظرجان آرمسترانگ آنچه ما را می ترساند،چیست؟
۱_دشمن
۲_پول
۳_کتاب نخواندن
۴_نشناختن هویت خود
🌱کتاب آیینه جادو اثر ۱۰ سال تلاش کدام عزیز می باشد؟
۱_مرتضی آوینی
۲_آقای مهر جو
۳_آقای مطهری
۴_آقای سلحشور
🌱نام یکی از کتابخانه های معروف در شهر رم......
۱_پابلیک
۲_واتیکان
۳_آپوستال
۴_تیارا
🌱پاسخ خانم آمینه اسلیمی به حجاب زنان چیست؟
۱_ارزشمندی زن
۲_مسلمان بودن
۳_نخوردن گوشت برادر مرده اش
۴_همه موارد
🔔جواب مسابقه هفته قبل،یک عدد۵ رقمی(۳۲۴۱۳)
برنده:خانم بهار پور شبان👏👏
🌷بسمه تعالی 🌷
🌷 حلقه کتابخوانی مادران دانا
🌷فردا یکشنبه ۲۵. ۶
🌷ساعت ۹
🌷کتابخانه حضرت قائم عج ا.... منتظر مادران و بانوان آگاه و دانا هستیم .👏
🛑 مامان هایی که تو خونه خسته شدید از کار های تکراری
🛑 بانوانی که اعتماد به نفس ندارید و دوست دارید یک فعالیت اجتماعی داشته باشید که هم شاد باشه هم مفید باشه....
🛑همه دغدغه هاتون را به دست فراموشی بسپارید ! میپرسید چطوری ؟
با شرکت در دورهمی کتاب مادران دانا هم در کتابها سفر کنید و با هزاران شخصیت تاریخی و .... زندگی کنید و هم برای ساعتی از روزمرگی ها دور باشید .
منتظرتون هستیم 👏👏👏👏
https://eitaa.com/ketab0000
#شنبه_های_کتاب
📕«بانوی عاشق»
✅این رمان به زندگی حضرت خدیجه سلام الله علیها در دوران جوانی و ماجرای ازدواج ایشان با پیامبر صلی الله علیه و آله می پردازد.
❤️در این زمان، حضرت خدیجه به دنبال مرد خاصی می گردد و تمام خواستگارانش را رد می کند تا اینکه خوابی شگفت می بیند و بعد از دیدن این خواب اتفاق های بزرگی به وقوع می پیوندد ...
✍️ اعظم بروجردی
📚 نشر جمکران
🛒افزودن به سبدخرید:
https://B2n.ir/x77054
🕌 بچههای مسجد-اصفهان
🆔 @Fahma_Esf
📚📚اهدا کنندگان کتاب امروز کتابخانه حضرت قائم عج📚📚
عروسک های مرجان کوچولو_صدای اصلی_51630-mc (۱).mp3
5.19M
#قصه_صوتی
#قصه_کودکانه
🌃 قصه شب 🌃
🌼 عروسک مرجان کوچولو
🌸🌸🌸🌸
کانال تربیت کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
4_5985748087660873897.mp3
23.17M
ترس و ايمان
یه فایل فوقالعاده از استاد عباسمنش که ارزش هزاران بار گوش کردن رادارد
#استاد_حسین_عباسمنش🌹🍃
#پادکست
شبتون بخیر🌙✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معرفی کتاب📚
✨️جودی وتابستان پر ماجرا✅️
📖کتاب جودی شامل هفت جلد میباشد⚘️
🌻منتظر حضور گرمتان هستیم🥰کتابدار🙋🏻♀️جلالی😍
#یک_قصه_یک_حدیث
🌸عنوان قصه:دزد
نوری کشاورزی ساده و فقیر بود. بسیاری از افراد فکر میکردند که او بازنده ای ناتوان به دلیل عدم دخالت در امور دیگران و هم چنین عدم صحبت کردن مگر در زمان هایی که مجبور باشد است.
یک روز، شخصی که به باهوشی شهرت داشت الاغ نوری را دزدید. زمانی که او دید الاغش نیست، به بازار رفت تا یک الاغ دیگر بخرد.
هنگامی که او داشت در بازار چرخ میزد چشمش به الاغ خودش افتاد که برای فروش گذاشته شده بود. او به نزد فروشنده رفت و گفت:
"این الاغ من است. هفتهی قبل آن را دزدیدند. "
دزد که مردی بدون شرم و حیا بود پاسخ داد:
"اشتباه میکنی، من این خر را زمانی که هنوز کره خر بود خریدم و خودم بزرگش کردم. "
زمانی که نوری این حرف را شنید ایده ای به ذهنش خطور کرد. او چشمان الاغ را پوشاند و گفت:
"اگر این الاغ مال توست، به من بگو، کدام یک از چشمان او کور است؟"
دزد لحظه ای درنگ کرد و گفت:
"چشم راستش. "
نوری چشم الاغ را باز کرد و به فروشنده نشان داد که چشم راست او میتواند به خوبی ببیند.
"اوه، شرمنده ام، گیج شدم. البته چشم چپ او کور است. "
نوری در حالی که چشم چپ الاغ را باز کرده بود گفت: "دوباره اشتباه میکنی. " دیگر افراد حاضر در بازار جمع شده بودند. آنها فهمیدند که نوری فرد باهوشی است.
🌸پیامبر عزیزمان کسانی را که اموال دیگران را میدزدند لعنت میکند:
"خدواند توانا دزدان را لعنت میکند!"
لعن الله السارق
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
سر ظهر بود که محسن زنگ خانه مان را زد. من هم با عجله کتانی هایم را پوشیدم و رفتم بیرون. خوشبختانه مامان توی آشپزخانه بود و متوجه رفتن من نشد.
محسن و خانواده اش همسایه ی طبقه ی پایین ما هستند. پدر محسن گفته بود اگر معدل آخر سالش بالای هفده بشود، برایش یک توپ فوتبال واقعی می خرند،، از آن هایی که تیم ملی دارد.
محسن توپش را نشانم داد و گفت: نیگا کن چقدر محکمه! ببین چه قدر نوئه!! دستم را جلو بردم که به توپش دست بزنم، ولی او زود دستش را عقب کشید و آن را پشت سرش پنهان کرد و پرید توی آسانسور. تا آمدم سوار آسانسور بشوم در بسته شد و آسانسور رفت پایین. من هم بدو بدو از پله ها رفتم به طرف حیاط.
وقتی رسیدم دیدم که در آسانسور باز است و محسن دارد با بدجنسی می خندد. می گوید: بیا بگیرش دیگه. من هم دویدم و تا رسیدم در بسته شد و آسانسور رفت بالا. حسابی لجم گرفته بود، تا آمدم یک لگد به در آسانسور بزنم مرضیه خانم نفس زنان با ساک خرید چرخدارش وارد حیاط شد و گفت: پیر شی پسر جون بیا کمکم کن!
دکمه ی آسانسور را زدم و ساک را جلو بردم، مرضیه خانم هم پشت سرم می آمد. همین که در آسانسور باز شد محسن پرید بیرون و پایش گیر کرد به ساک پر از خرت و پرت یک دفعه در آسانسور بسته شد و چند تا از میوه ها لای در له شد. مرضیه خانم که هنوز نفهمیده بود چا اتفاقی افتاده داشت با تعجب به ما نگاه می کرد. محسن ترسیده بود و خواست با عجله از پله ها بالا برود که پایش رفت توی سطل آب و کفِ نظافتچی که داشت راه پله ها را تمیز می کرد. بعد توپش از دستش ول شد و یک راست رفت توی باغچه خورد به بوته ی پر از تیغ گل سرخ.
مش رحیم سرایدار که همیشه ظهرها توی اتاقش چرت می زند، از سر و صدا بیدار شده بود و با پیژامه ی راه راهش آمده بود بیرون.
محسن رفت که توپش را از باغچه بیرون بیاورد، چند تا گل و شمعدانی را شکست و داد مش رحیم درآمد. آن روز همه چیز به هم ریخت و توپ نوی محسن سوراخ شد. من و محسن هم تا یک هفته با هم قهر بودیم. درست از فردای همان روز بود که مش رحیم همه جا را پر از تابلوهای راهنمایی رانندگی کرد، سر ظهر بازی ممنوع- توی باغچه رفتن ممنوع- روی پله دویدن ممنوع- بازی با آسانسور ممنوع- احتیاط در گردش به راست- احتیاط در گردش به چپ و ...
کانال قصه های کودکانه
@GhesehayeKoodakane
4_6042097268310409695.mp3
9.18M
#مهندسی_ذهن
هر صبح و شب قبل از خواب گوش کنید...💯
آگاهی و اقدام عملی= رمز خوشبختی
___🍃🌸🍃______
#استاد_محمد_عرشیانفر🌹🍃
#پادکست
کتابخانه حضرت قائم عج مسجد جامع جلال اباد
🛑بسمه تعالی 🛑طرح مسجد کانون نشاط 🛑مسابقه نقاشی 🛑کانون و کتابخانه حضرت قائم عج ا... 🛑شهریور ۱۴۰۳
17.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کلیپ جا مونده بود از برنده ها و نقاشی هاشون🥳
همراهمون باشید و لینک کانال کتابخانه رو با دوستان خود به اشتراک بگذارید❤️🔥
https://eitaa.com/ketab0000