🟢#عالمی که به احترامش #گرامافون از کار میافتاد!
📖حاج احمد آقای مصلحی (از کاسبهای قدیمی متدین و اهل تقوا و مواظبت بازار تهران): در گوشهای از بازار سید اسماعیل، مغازهای گرامافون داشت. به اندازهای صدای آن را زیاد میکرد که صدایش تا جلوی مغازه ما میپیچید و گوششان هم به هیچ اعتراض و تذکری بدهکار نبود. در آن زمان #آقا_شیخ_مرتضی_زاهد گاهی برای رفتن به مسجد از جلوی مغازه ما رد میشد و من در آن زمان، نه یک بار و دوبار، بلکه چندین بار شاهد بودم زمانی که آقا شیخ مرتضی از اینجا رد میشد و صدای آن گرامافون نیز بلند بود، بهیکباره آن دستگاه عیبی پیدا میکرد و صدایش خفه میشد! و آنها هم در آن لحظات نمیتوانستند آن را درست کنند و از اینکه دستگاهشان بیهیچ دلیل و علتی قطع میشد، گیج میشدند. #خدا_نمی_خواست گوشهای آقا شیخ مرتضی بهصورت غیراختیاری هم، #صدای_موسیقی و #صدای_حرام را بشنوند.
📘 #آقا_شیخ_مرتضی_زاهد
🖋 #محمد_حسین_سیف_اللهی
💥 #بزودی با ویراست جدید
📘📘📘📘📘
♦️ #سیره_علما
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا
🟢#تهران میسوخت جز یک نقطه!
📖شغلش رانندگی بود. اما به قول #حاج_شیخ_احمد_مجتهدی پیغمبر شوفرها بود! چرا که علما و برزگان بسیاری را دیده بود و صاحب کراماتی بود و کارهایش حجتی بود برای تمام هم صنفانش. شبی از شبهای سال 1320 شمسی در آن زمانی که #متفقین روسی و انگلیسی ایران را اشغال کرده بودند و باعث #قحطی در سراسر ایران شده بودند، #سیّد_عباس_شوفر خوابی دید. در عالم خواب شهر #تهران کاملاً در آتش میسوخت و شعله های آتش به آسمان زبانه میکشید، به جز نقطهای از تهران.
پرسیده بود: چه شده است که همه تهران در آتش میسوزد، جز آن مکان که خاموش است؟ شنیده بود: آن مکان محله #حمام_گلشن است. محلهای که قرآن ناطق یعنی #آقا_شیخ_مرتضی_زاهد در آنجا حضور دارد.
📘 #خاطراتی_از_صالحان
🖋 #احمد_شهامت_پور
💥 #بزودی با ویراست جدید
📘📘📘📘📘
♦️ #سیره_علما
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا
🟢#شب_زنده_داری از همان نوجوانی!
📖از همان نوجوانی با #آقا_مرتضی مراوده و رفت و آمد داشت و ارادت و علاقهای خاص.
شب بود. از خانه بیرون رفت تا به مقصدی برود. در راه وقتی از جلوی خانه پدر #آقا_شیخ_مرتضی زاهد عبور میکرد صداهایی به گوشش خورد.
کنجکاوی او را به سمت خانه کشید. گمان برد شاید دزدی وارد خانه شده است. کنار در رفت و گوش سپرد. صدایی آشنا میآمد. صدای #مناجات و #گریه مرتضی بیستساله. آمده بود در دالان خانه، جایی که مناجاتش مزاحم اعضای خانواده نباشد.با سوز خاصی گریه میکرد.
فاصله گرفت و راهی شد. در راه بازگشت به خانه، باز به سمت خانه #شیخ_مرتضی کشیده شد.
#آقا_شیخ_مرتضی را همچنان در حال نماز خواندن و عبادت یافته بود. مردی که از همان جوانی، این چنین #شب_ زنده_داری_ها و #تهجدها و تقوایی داشت تا آخر عمر هشتادنودسالهاش هیچگونه غرور و خودبینی و هوای نفسی نداشت...
📘 #آقا_شیخ_مرتضی_زاهد
🖋 #محمد_حسین_سیف_اللهی
💥 #بزودی با ویراست جدید
📘📘📘📘📘
♦️ #سیره_علما
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا
🗓2خرداد؛ وفات آقاشیخ مرتضی زاهد
📙 #آقاشیخ_مرتضی_زاهد
🖋 #محمدحسن_سیف_اللهی
💠در اولین روزهای خرداد سال 1331 هجری شمسی در محله امامزاده یحیی اتفاق و حادثهای روی داد. آن روز در بسیاری از محلههای قدیمی تهران، خبر وفات شیخی بسیار دوستداشتنی و باتقوا و مردمی پیچیده بود. مردی که یکی از جلوههای والای تقوا و صداقت و بیادعایی بود؛ مردی که نه فقط تودههای مردم بلکه خوبان و عالمان بزرگ تهران به او اعتقادی کامل داشتند. آشیخ مرتضای زاهد همان شیخی بود که خودش را برای ارشاد و تعلیم و تربیت و خدمت به مردم وقف کرده بود.
📚کتاب آقاشیخ مرتضی زاهد تلاش کرده تا گوشهای از زندگی این مرد الهی را برای کسانی که میخواهند با مردان خدا آشنا شوند بازگو کند.
📘 #آقا_شیخ_مرتضی_زاهد
🖋 #محمد_حسن_سیف_اللهی
💥 #بزودی با ویراست جدید
📘📘📘📘📘
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا
🟢نوشتن نامه به حضرت...
📜مرحوم #حاج_شیخ_عبدالعلی_تهرانی، فرمودند: #آقا_شیخ_مرتضی_زاهد هرگاه مشکلی برایشان پیش میآمد عریضه ای به محضر #حضرت_ولی_عصر(عج) می نوشتند و به چشمه علی در بینِ راه مزار #حضرت_عبدالعظیم می انداختند. یکبار مرحوم شیخ نامه مستور در گل را به طرف نهر آب رها می نماید و بر طبق دستور، دو تن از نواب حضرت به نام های #عثمان_بن_سعید و #محمد_بن_عثمان را صدا میزند و درخواست می نماید که نامه وی را به محضر حضرتش ارسال نمایند. هنگامی که نامه به طرف آب نزدیک میشود دستی از درون آب ظاهر شده، نامه را قبل از آنکه به درون آب بیفتد، میگیرد و ناپدید می شود...
♻️برگرفته از:
📙#خاطراتی_از_صالحان
🖋 #احمد_شهامت_پور
برای خرید کتاب کلیک کنید👇
https://ketabejamkaran.ir/4289
📘📘📘📘📘
♦️#داستانک_مهدوی
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
🟢مؤثرترین راه #تزکیه_نفس
📖از علمای وارسته و مهذب تهران بود. شبی در عالم رؤیا وارد صحن مسجد جامع تهران شد. مشاهده کرد حوض مسجد از شدت سرما یخ بسته است.
جناب #آقا_شیخ_مرتضی_زاهد را دید که وارد صحن مسجد شد. بهجای آنکه حوض را دور بزند، پا بر یخ حوض نهاد و از روی یخهای حوض گذشت.
او هم خواست از جناب شیخ متابعت کند اما ترسید یخ حوض بشکند؛ حوض را دور زد.
نزد شیخ آمد و پرسید چگونه از روی یخهای حوض عبور کرده است؟
جناب شیخ در جواب گفته بود: «با #ترک_محرمات و #اتیان_به_واجبات به این مقام میرسید».
صبح که از خواب بیدار شده بود نزد شیخ مرتضی زاهد رفته بود. خوابش را تعریف کرده بود بدون اینکه از سؤال و جواب در خوابش سخنی بگوید.
شیخ مرتضی پس از کمی تأمل عنوان کرده بود: «با ترک محرمات و اتیان به واجبات به این مقام میرسید».
📘 #خاطراتی_از_صالحان
🖋 #احمد_شهامت_پور
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🛒https://ketabejamkaran.ir/4289
📘📘📘📘📘
♦️ #سیره_علما
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا
🟢تعریف از #دشمن!
📖فرزند مرحوم #حاج_محمدحسن_اخوان، مردی با اخلاق و از متدینان و معتمدان #بازار_تهران نقل کردهاند:
منزل ما مقابل منزل #آقا_شیخ_مرتضی_زاهد بود. هر هفته، یک شب جلسه ای داشتیم و جناب شیخ به منزل ما می آمدند و پس از ادای نماز مغرب و عشاء به جماعت، مسئله و #حدیث میگفتند و #موعظه میکردند.
شب تابستان گرمی بود. پنکه های برقی به تازگی از خارج به بازار آمده بود. پدرم پنکه ای خرید و به منزل آورد. هنگامیکه جناب شیخ مشغول نماز جماعت شد، پنکه را روشن کردیم. قهراً هوای اتاق خنک شد.
پس از آنکه معظم له از نماز فارغ شد به مرحوم پدرم رو کرد و فرمود: «حاج محمدحسن! چه شد که هوای اتاق خنک شد؟»
مرحوم پدرم عرض کرد: آقا، باد بزن برقی روشن کردیم که بهتازگی از خارج آمده است.
جناب شیخ فرمودند: «چه چیز خوبی است!»
لحظاتی نگذشت که مرحوم شیخ شروع کردند به گریه کردن.
پدرم عرض کرد: آقا چیزی شده؟
جناب شیخ در جواب فرمودند: «در فکر شدم که اگر فردای #قیامت خداوند متعال از من سؤال نماید که "چرا کارهای دشمنان را تعریف کردی؟" چه جواب دهم؟! جوابی برای گفتن ندارم!».
📘 #خاطراتی_از_صالحان
🖋 #احمد_شهامت_پور
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🛒https://ketabejamkaran.ir/4289
📘📘📘📘📘
♦️ #سیره_علما
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا
🟢کرامتی شگفتانگیز و عجیب از #شیخ_مرتضی_زاهد(ره)
📖در یکی از سالها آقا شیخ مرتضی زاهد در روز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) بر بالای منبر بود. آن روز آقایان در داخل اتاقها حضور داشتند و جمعی از خانمها در گوشهای از حیاط نشسته بودند. در وسطهای جلسه ناگهان باران شدیدی شروع به باریدن کرد. خانمهایی که در حیاط نشسته بودند، میخواستند خودشان را جمعوجور کنند، همهمه و سروصدایشان بلند شد. در همین لحظه آقا شیخ مرتضی سرش را کمی بهسوی آسمان بالا گرفت و بهآرامی گفت:« مگر نمیبینی؛ نبار!»
آقا شیخ مرتضی دوباره به ادامه صحبتهایش مشغول شد. کمکم سر و صدای خانمها فرو نشست و ما هم که داخل اتاق بودیم متوجه شدیم دیگر خبری از باران نیست.
جلسه به پایان رسید و مردم در حال رفتن بودند. در موقع بیرون رفتن از خانه، همه خیال میکردند باران دوباره شروع به باریدن کرده است. ولی من ناگهان بهصورت تصادفی به پدیدهای بسیار شگفت و اعجابآوری واقف شدم. ابتدا شک کردم، ولی دوباره برگشتم و بادقت، داخل و خارج از خانه را نظاره کردم. باورکردنی نبود، ولی آنچه را میدیدم بسیار واضح و آشکار بود!
در بیرون از خانه در همهجا باران میبارید و فقط در فضای آن خانه باران نمیبارید. و من تازه متوجه شدم بعد از آن دعای آقا شیخ مرتضی زاهد، در همه این مدت باران در حال باریدن بوده است و فقط در فضای آنجا باران نمیباریده است!
📘 #آقا_شیخ_مرتضی_زاهد
🖋 #محمد_حسین_سیف_اللهی
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🛒https://ketabejamkaran.ir/4365
📘📘📘📘📘
♦️ #سیره_علما
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا
🟢 #آقا_شیخ_مرتضی_زاهد(ره) و حکومت نظامی
📖حکومت نظامی اعلام شده بود و مردم بعد از ساعتى معیّن از شب، حق بیرون آمدن از خانههایشان را نداشتند. در آن دوران یکی از جلسههای آقا شیخ مرتضی زاهد بى اندازه به طول میکشد و تا بعد از ساعت حکومت نظامی ادامه مییابد. آن شب آقا شیخ مرتضی با چند نفر از دوستان و رفقایش در حال بازگشت از جلسه بودند که در راه با تعدادی پاسبان روبه رو می شوند. دوستانش با ترس و دلهره به آقا شیخ مرتضی میگویند: «آقاچند پاسبان دارند به این سو میآیند؛ چه باید بکنیم؟» و آقا شیخ مرتضی زاهد جواب میدهد: «نگران نباشید و همگی بیایید در کنار من بایستید.»
او به کنار دیوار میرود و همه همراهانش نیز در کنارش میایستند. آقا شیخ مرتضی شروع به گفتن کلماتی میکند. پس از لحظاتی پاسبانها به آن ها نزدیک میشوند و بدون اینکه آن ها را ببینند، درست از جلوى آنها رد میشوند و میروند...
📘 #آقا_شیخ_مرتضی_زاهد
🖋 #محمد_حسین_سیف_اللهی
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🛒https://ketabejamkaran.ir/4365
📘📘📘📘📘
♦️ #سیره_علما
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
🟢توسل #آقا_شیخ_مرتضی_زاهد(ره) به #امام_زمان(عج) برای #کسب_روزی
📜نامش #آقا_شیخ_مرتضی_زاهد_تهرانی بود.
#حضرت_زهرا(س) اینگونه خطابش کرده بود.
#اهل_منبر بود و از آن راه مخارج زندگیاش را تأمین میکرد.
روزی از این کار ناتوان شد و نمیتوانست روزی یک تومان که مخارجش بود را از راه #منبر تأمین کند.
متوسّل شد به حضرت #ولی_عصر(عج).
نامهای نوشت خطاب به آن حضرت.
به دروازه تهران (میدان شوش فعلی) رفت.
نزدیک قبرستان جوی آبی بود، #نامه را در آب آن انداخت.
در راه بازگشت شخصی را دید.
نزدش آمد و گفت: آقا، فلانی متعهد شده است که روزی یک تومان خدمت شما بدهد،
کسی را می فرستید پول را بگیرد یا میفرمایید به جایی بفرستد؟!
♻️برگرفته از:
📙#مهدی_موعود
🖋 #علامه_مجلسی
برای خرید کتاب کلیک کنید👇
http://ketabejamkaran.ir/2978
📘📘📘📘📘
♦️#داستانک_مهدوی
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
🟢واکنش #آقا_شیخ_مرتضی_زاهد به فرد لجباز در مباحثه
📖#شیخ_نصرالله_شاه_آبادى: در خانه مرحوم آیتالله #حاج_میرزا_عبدالعلی_تهرانی با #آقا_شیخ_مرتضى_زاهد آشنا شدم.
یادم هست در یکی از شبها وقتی به یکی از جلسههاى آقا شیخ مرتضی رفتم آقایى آنجا بود و با آقا شیخ مرتضی #بحث و #مناظره داشت.
آن آقا خیلی با آقا شیخ مرتضی به بحث و مناظره پرداخت و آقا شیخ مرتضی هم با #صبر و #حوصله براى او #استدلال و #دلیل میآورد، ولی آن آقاى مخالف با هیچ حرف و استدلال و حدیثی #قانع نمىشد و حرفهاى خودش را تکرار میکرد. بعداز دقایقی آقا شیخ مرتضی رو به آن آقاى مخالف کرد و گفت: «حالا که شما تا این حد بر روى افکار و اعتقاداتت پافشارى دارى، بیا هر دو نفرمان نیم ساعت دستهایمان را روى #آتش بگذاریم و به این بحث و مناظره ادامه دهیم.» آنگاه آقا شیخ مرتضی زاهد فورى منقلِ کرسى را که پر از زغالهاى داغ و آتشین بود طلب کرد و سپس بلافاصله دستهایش را در زغالهاى داغ و آتشین فروبرد!
آن آقاى مخالف و #لجوج تا این صحنه را دید، رنگش پرید و وحشتزده شد و بعد از لحظاتی بدون اینکه حرفی بزند با عجله بلند شد و رفت و پشت سرش را هم نگاه نکرد.
📘 # آقا_شیخ_مرتضی_زاهد
🖋 #محمدحسین_سیف_اللهی
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🛒https://ketabejamkaran.ir/4365
📘📘📘📘📘
♦️ #سیره_علما
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabejamkaran