ا❁﷽❁ا
#سیره_علما
📖 #سیدمهدی_خرازی : در سنین جوانی مغازهای در بازار تهران تهیه کرده بودم و به شغل خرازی مشغول بودم. روزی دلالی برای فروش چهل کارتن قرقره نزد من آمد. بنده هم به دلیل بیتجربه بودن پیشنهاد ایشان را پذیرفتم و قرار شد که روز بعد، پذیرش یا رد معامله را اطلاع دهم.
شبهنگام، در جلسه مرحوم آقا #شیخ_مرتضی_زاهد شرکت کردم. ایشان در ضمنِ موعظه، کلام خود را قطع کردند و بیمقدمه فرمودند: «آدمی که یک جعبه قرقره مصرف دارد، چهل جعبه معامله نمینماید».
سپس، صحبت خود را ادامه دادند. ناگهان متوجه شدم مخاطب این جمله معترضه در بین فرمایش ایشان، من بودهام. ازاینروی، صبح که به مغازه رفتم دلال مذکور نزد من آمد. حقیر با ذهنیتی که از فرمایش دیشب مرحوم شیخ داشتم، به او گفتم که فعلاً یک کارتن از قرقرهها را برای آزمایش بیاور، چنانچه از آن استقبال شد، بقیه آنها را معامله مینمایم. قرار معامله ما بدینصورت بسته شد. چند روزی از این معامله نگذشته بود که قیمت قرقره به وضعی عجیب تنزل کرد.
اگر تذکر و آیندهنگری ایشان نبود، چهل کارتن قرقره را خریداری کرده و در اثر تنزل قیمت، سرمایه خود را از دست داده بودم و از هستی ساقط میشدم. آن مرحوم با این پیشگویی مرا از ورطه ورشکستگی نجات داد.
#برشی_از_کتاب
📘 #خاطراتی_از_صالحان
🖋 #احمد_شهامتپور
🛒http://ketabejamkaran.ir/4289
📘📘📘📘📘
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا
#سیره_علما
📖 حاج #هادی_مقدس: در محلی خانهای اجاره کرده بودم. در همسایگی بنده منزلی بود که گاهوبیگاه صدای موسیقی از رادیویی که در منزل داشت به گوش میرسید، حتی شبهای دیروقت که منبرم به پایان میرسید، هنگام عبور بهسوی خانه، صدای موسیقی ایشان مرا آزار میداد. شبی از شبها که بسیار دیروقت بود، هنگام عبور بهسوی خانه صدای موسیقی همسایه به گوشم خورد. آنچنان ناراحت و ازخودبیخود شدم که ناخودآگاه دست بهسوی آسمان بلند و شروع به نفرین همسایه کردم.
ناگهان به خود آمدم و با خود گفتم: مقدس چه میخواهی بکنی؟ مگر خداوند راه دعا را مسدود کرده است؟ بهجای اینکه بخواهی نفرینش کنی او را دعا کن که خداوند هدایتش نماید؛ زیرا همسایه در برابر همسایه حقوقی دارد، مگر نه آن است که مولا امیرمؤمنان در حدیثی به نقل از رسول گرامی فرمودند: «انّ رسولالله لا یزال یوصینی بالجار حتی نظنّ انّه یورّث؛ آنقدر رسول خدا ما را به نیکی کردن همسایگان سفارش کرد که گمان کردیم اگر همسایهای فوت کرد، همسایه از او ارث میبرد»
همسایه خوب آن نیست که همسایه خود را اذیت ننماید، بلکه همسایه خوب آن است که در مقابل اذیت همسایه صبر نماید. با توجه ذهنی که به این احادیث داشتم، دستی را که برای نفرین بهسوی پروردگار بالا برده بودم، پایین نیاوردم، الا اینکه به دعا در حق او مزین کردم، و هدایتش را از خداوند متعال خواستار شدم
#برشی_از_کتاب
📘 #خاطراتی_از_صالحان
🖋 #احمد_شهامتپور
🛒http://ketabejamkaran.ir/4289
📘📘📘📘📘
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا
#سیره_علما
📖 #آیت_الله_حقشناس شکستهای بود که به هزارها درست میارزید. او درخصوص اوامر و نواهی پروردگار متعال، یعنی ترک محرمات و اتیان به واجبات اصرار مافوق طاقت داشت. تقید معظم له به تهجد و #نماز اول وقت به جماعت و اجتناب از #غیبت و دیگر محرمات در کمتر کسی از نزدیکان او مشاهده میشد، اما تقید ایشان به تهجد اظهر من الشمس بود؛ گرچه #نماز_شب بر ایشان واجب نبود، لیکن در رابطه با این مستحب در حد واجب به مصداق آیه شریفه «وَمِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَّکَ عَسَی أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَّحْمُوداً» با تمام وجود عمل میکرد. ایشان میفرمودند که هرچه خداوند متعال به من عنایت کرد، در رابطه با خدمت به خلق خدا بود.
#برشی_از_کتاب
📘 #خاطراتی_از_صالحان
🖋 #احمد_شهامتپور
🛒http://ketabejamkaran.ir/4289
📘📘📘📘📘
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا
#سیره_علما
📖 مرحوم آیتالله حاج شیخ #ابوالفضل_خراسانی نورالله مرقده، که مجسمهای از #تقوا و دینداری بود، میفرمود: همچنان که #عمامه شعار اسلام است و بنابر نقلی رسول خدا فرمودند: «العمامة تیجان الملائکة» و با دست مبارک خود بر سر مولا امیرمؤمنان بستند و تا امروز بر سر آقایان اهل علم است و این شعار تابهحال حفظ گردیده و در مقابل، کلاه شاپو و کراوات از شعائر یهود و نصاری و اهل کفر است و در مجامع بینالمللی هم بهوضوح میبینیم که یهودیان از کلاه شاپو و مسیحیت از کراوات و پاپیون استفاده مینمایند و صد در صد ملتزم به آن هستند.
#برشی_از_کتاب
📘 #خاطراتی_از_صالحان
🖋 #احمد_شهامتپور
🛒http://ketabejamkaran.ir/4289
#عمامه_بوسی
📘📘📘📘📘
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا
#سیره_علما
📖 مرحوم آیتالله حاج #سیدمحمدصادق_لواسانی_طاب_ثراه ، دوست دوران طلبگی و همحجره امام راحل، برایم نقل کرد: در اثر فشار و سختگیری پهلوی به #روحانیت در قم، حدود چهل روز در منزل مخفی شده بودیم و شبها در تاریکی برای ارتزاق به درب بسته مغازه سبزیفروشی میرفتیم و از مازاد برگهای کاهو و سبزیجاتی که در کنار مغازه ریخته بودند جمع کرده، به منزل میآوردیم و پس از شستوشوی کامل از آنها استفاده میکردیم. با تحمل این مشکلات طاقتفرسا، امثال این بزرگواران در مقابل پهلوی #استقامت و #لباس_روحانیت را حفظ کردند و به طلاب نسل بعد تحویل دادند.
«عاش سعیداً و مات سعیداً».
#برشی_از_کتاب
📘 #خاطراتی_از_صالحان
🖋 #احمد_شهامتپور
🛒http://ketabejamkaran.ir/4289
#عمامه_بوسی
📘📘📘📘📘
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا
📖 (سلطه رضاشاه آثار غضب الهی بود که بعد از #شهادت مرحوم آیتالله حاج #شیخ_فضلالله_نوری بر مردم ایران نازل گردید و امتحانی بس بزرگ برای قاطبه #مسلمان بود). پاسبانها مأمور شدند #چادر را از سر هر زنی که چادر به سر داشت، بردارند و در زیر چکمه خود پاره نمایند. بدین ترتیب، گروهی از خانمهای مؤمنه برای حفظ دینشان سالیانی دراز از منازلشان خارج نشدند تا ملکالموت را ملاقات کردند.
#برشی_از_کتاب
📘 #خاطراتی_از_صالحان
🖋 #احمد_شهامتپور
🛒http://ketabejamkaran.ir/4289
#زن_عزت_افتخار
📘📘📘📘📘
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا
#سیره_علما
📖 #سیدمهدی_خرازی : زمانی با خانواده خویش به زیارت حضرت ثامنالحجج علی بن موسیالرضا مشرّف شدیم. روزی با محسن ( #سیدمحسن_خرازی ) که سنش از چهار الی پنج سال بیشتر نبود به حرم مطهر مشرّف شده بودیم؛ درحالیکه مشغول دعا خواندن و توسل بودم، محسن بنا به عادت کودکی از من تقاضای نخودچی و کشمش کرد که سرگرمی کودکان آن زمان بود؛ چون اجابت درخواست او مانع از توسل و توجه من به ساحت قدس حضرت بود، فکری به ذهنم رسید. به او پاسخ دادم: برو نزدیک ضریح مطهر و از جدّ خود، امام هشتم درخواست نما. او با ذهن صاف و پاک کودکانه خویش بهسوی ضریح مطهر رفت و به همان نحوی که به او القاء کرده بودم کنار ضریح ایستاد و از امام رضا درخواست کرد. پس از مدتی کوتاه، درحالیکه اینجانب مشغول دعا خواندن و توسل بودم با خوشحالی نزد من آمد؛ درحالیکه در جیب لباسش نخودچی و کشمش بود!
#برشی_از_کتاب
📘 #خاطراتی_از_صالحان
🖋 #احمد_شهامتپور
برای خرید کتاب کلیک کنید👇
http://ketabejamkaran.ir/4289
@ketabeJamkaran
#سیره_علما
📖 در ایام گذشته، در بین جوانان متمکن مرسوم بود که برای زیبایی، دندانهای خود را به طلا مزیّن میکردند.
پدر بنده در همسایگی مرحوم #شیخ_مرتضی_زاهد مغازهای داشت. معظم له برای ارتزاق روزمره زندگی خویش از مرحوم پدرم مایحتاج مخصوصی را خرید میکرد و هر دو الی سه ماه، بدهی خویش را بنابر قراردادی که فیمابین آنها بود، تصفیه میکرد.
مرحوم پدرم شاگردی به نام حسین آقا داشت. ایشان برایم نقل کرد: روزی مرحوم شیخ برای خرید جنس به درب مغازه آمد. مرحوم پدرت با دیدن ایشان لبخندی بر لبانش نقش بست. آن جناب چشمش به دندانهای مزیّن به طلا شده ایشان افتاد و بلافاصله فرمود: «اصغر آقا حیف تو نیست که دندانهای خود را به طلا زینت کردهای؟» و پس از گرفتن جنس مورد نیاز خود خداحافظی کرد و تشریف برد.
حسین آقا به من گفت: فردای آن روز، مرحوم پدرت به دندانسازی مراجعه و روکشهای طلا را از دندانهای خود خارج کرد.
تأثیر کلام جناب شیخ اینچنین بود که با یک جمله کوتاه (اصغر آقا حیف تو نیست...) پدرم را که در عنفوان جوانی بود، متحول کرد.
#برشی_از_کتاب
📘 #خاطراتی_از_صالحان
🖋 #احمد_شهامتپور
برای خرید کتاب کلیک کنید👇
http://ketabejamkaran.ir/4289
@ketabeJamkaran
#سیره_علما
📖 حجتالاسلام #حاج_آقا_مسلم_اسماعیلی، حسینیه مرحوم #حاج_آقا_فخر را که شبهای جمعه ذکر صلوات و دعای توسلی برقرار است، با علاقه و اخلاص زائدالوصفی مدیریت می نمایند و حقاً راهی را که مرحوم حاج آقا فخر در زمان حیاتشان در راستای #ترویج_مذهب_جعفری و مکتب اهلبیت(ع) و دستگیری از محتاجان و کمکهای مادی به فقرا و ارشادات معنوی به دوستان طی میکردند، این شاگرد مخلص هم در همان طریق گام نهاده و درب خانه خود را شبانهروز در راه محبت اهلبیت(ع) و استاد عزیزش به روی مستمندان و محتاجان از بندگان خدا از باب «الفقراء عیالی» باز کرده است و تهیه جهیزیه برای ازدواج خانوادههای بیبضاعت تا قرضالحسنه دادن به محتاجان، و ذبح گوسفندان و تقسیم در بین فقرای شهر مقدس قم و ارسال البسه و ظروف به خانه مستمندان و در یک کلمه، اداره زندگی گروهی از محتاجان را برعهده گرفته است و همه این خدمات مخلصانه و بیشائبه را برای #رضای_خداوند متعال و علاقه به راهی که از استاد گرانمایه خود اتخاذ کرده است و بهمنظور ادامه راه او، طی طریق مینماید.
📘 #خاطراتی_از_صالحان
🖋 #احمد_شهامتپور
#بزودی
📘📘📘📘📘
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran