eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.6هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
122 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
ا❁﷽❁ا 📖 : در سنین جوانی مغازه‎ای در بازار تهران تهیه کرده بودم و به شغل خرازی مشغول بودم. روزی دلالی برای فروش چهل کارتن قرقره نزد من آمد. بنده هم به دلیل بی‌تجربه بودن پیشنهاد ایشان را پذیرفتم و قرار شد که روز بعد، پذیرش یا رد معامله را اطلاع دهم. شب‌هنگام، در جلسه مرحوم آقا شرکت کردم. ایشان در ضمنِ موعظه، کلام خود را قطع کردند و بی‌مقدمه فرمودند: «آدمی که یک جعبه قرقره مصرف دارد، چهل جعبه معامله نمی‎نماید». سپس، صحبت خود را ادامه دادند. ناگهان متوجه شدم مخاطب این جمله معترضه در بین فرمایش ایشان، من بوده‌ام. ازاین‌روی، صبح که به مغازه رفتم دلال مذکور نزد من آمد. حقیر با ذهنیتی که از فرمایش دیشب مرحوم شیخ داشتم، به او گفتم که فعلاً یک کارتن از قرقره‎ها را برای آزمایش بیاور، چنانچه از آن استقبال شد، بقیه آن‌ها را معامله می‎نمایم. قرار معامله ما بدین‌صورت بسته شد. چند روزی از این معامله نگذشته بود که قیمت قرقره به وضعی عجیب تنزل کرد. اگر تذکر و آینده‎نگری ایشان نبود، چهل کارتن قرقره را خریداری کرده و در اثر تنزل قیمت، سرمایه خود را از دست داده بودم و از هستی ساقط می‎شدم. آن مرحوم با این پیشگویی مرا از ورطه ورشکستگی نجات داد. 📘 🖋 🛒http://ketabejamkaran.ir/4289 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 📖 حاج :‌ در محلی خانه‎ای اجاره کرده بودم. در همسایگی بنده منزلی بود که گاه‌وبیگاه صدای موسیقی از رادیویی که در منزل داشت به گوش می‎رسید، حتی شب‎های دیروقت که منبرم به پایان می‎رسید، هنگام عبور به‌سوی خانه، صدای موسیقی ایشان مرا آزار می‎داد. شبی از شب‎ها که بسیار دیر‎وقت بود، هنگام عبور به‌سوی خانه صدای موسیقی همسایه به گوشم خورد. آن‎چنان ناراحت و ازخودبی‌خود شدم که ناخودآگاه دست به‌سوی آسمان بلند و شروع به نفرین همسایه کردم. ناگهان به خود آمدم و با خود گفتم: مقدس چه می‎خواهی بکنی؟ مگر خداوند راه دعا را مسدود کرده است؟ به‌جای اینکه بخواهی نفرینش کنی او را دعا کن که خداوند هدایتش نماید؛ زیرا همسایه در برابر همسایه حقوقی دارد، مگر نه آن است که مولا امیرمؤمنان در حدیثی به نقل از رسول گرامی فرمودند: «انّ رسول‌الله لا یزال یوصینی بالجار حتی نظنّ انّه یورّث؛ آن‌قدر رسول خدا ما را به نیکی کردن همسایگان سفارش کرد که گمان کردیم اگر همسایه‎ای فوت کرد، همسایه از او ارث می‎برد» همسایه خوب آن نیست که همسایه خود را اذیت ننماید، بلکه همسایه خوب آن است که در مقابل اذیت همسایه صبر نماید. با توجه ذهنی که به این احادیث داشتم، دستی را که برای نفرین به‌سوی پروردگار بالا برده بودم، پایین نیاوردم، الا اینکه به دعا در حق او مزین کردم، و هدایتش را از خداوند متعال خواستار شدم 📘 🖋 🛒http://ketabejamkaran.ir/4289 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 📖 شکسته‎ای بود که به هزارها درست می‎ارزید. او درخصوص اوامر و نواهی پروردگار متعال، یعنی ترک محرمات و اتیان به واجبات اصرار مافوق طاقت داشت. تقید معظم له به تهجد و اول وقت به جماعت و اجتناب از و دیگر محرمات در کمتر کسی از نزدیکان او مشاهده می‎شد، اما تقید ایشان به تهجد اظهر من الشمس بود؛ گرچه بر ایشان واجب نبود، لیکن در رابطه با این مستحب در حد واجب به مصداق آیه شریفه «وَمِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَّکَ عَسَی أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَّحْمُوداً» با تمام وجود عمل می‎کرد. ایشان می‎فرمودند که هرچه خداوند متعال به من عنایت کرد، در رابطه با خدمت به خلق خدا بود. 📘 🖋 🛒http://ketabejamkaran.ir/4289 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 📖 مرحوم آیت‌الله حاج شیخ نورالله مرقده، که مجسمه‎ای از و دین‌داری بود، می‎فرمود: همچنان که شعار اسلام است و بنابر نقلی رسول خدا فرمودند: «العمامة تیجان الملائکة» و با دست مبارک خود بر سر مولا امیرمؤمنان بستند و تا امروز بر سر آقایان اهل علم است و این شعار تابه‌حال حفظ گردیده و در مقابل، کلاه شاپو و کراوات از شعائر یهود و نصاری و اهل کفر است و در مجامع بین‌المللی هم به‌وضوح می‎بینیم که یهودیان از کلاه شاپو و مسیحیت از کراوات و پاپیون استفاده می‎نمایند و صد در صد ملتزم به آن هستند. 📘 🖋 🛒http://ketabejamkaran.ir/4289 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 📖 مرحوم آیت‌الله حاج ، دوست دوران طلبگی و هم‌حجره امام راحل، برایم نقل کرد: در اثر فشار و سخت‎گیری پهلوی به در قم، حدود چهل روز در منزل مخفی شده بودیم و شب‎ها در تاریکی برای ارتزاق به درب بسته مغازه سبزی‌فروشی می‎رفتیم و از مازاد برگ‎های کاهو و سبزیجاتی که در کنار مغازه ریخته بودند جمع کرده، به منزل می‎آوردیم و پس از شست‌وشوی کامل از آن‌ها استفاده می‎کردیم. با تحمل این مشکلات طاقت‎فرسا، امثال این بزرگواران در مقابل پهلوی و را حفظ کردند و به طلاب نسل بعد تحویل دادند. «عاش سعیداً و مات سعیداً». 📘 🖋 🛒http://ketabejamkaran.ir/4289 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 📖 (سلطه رضاشاه آثار غضب الهی بود که بعد از مرحوم آیت‌الله حاج بر مردم ایران نازل گردید و امتحانی بس بزرگ برای قاطبه بود). پاسبان‎ها مأمور شدند را از سر هر زنی که چادر به سر داشت، بردارند و در زیر چکمه خود پاره نمایند. بدین ترتیب، گروهی از خانم‎های مؤمنه برای حفظ دینشان سالیانی دراز از منازلشان خارج نشدند تا ملک‌الموت را ملاقات کردند. 📘 🖋 🛒http://ketabejamkaran.ir/4289 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 📖 : زمانی با خانواده خویش به زیارت حضرت ثامن‌الحجج علی بن موسی‌الرضا مشرّف شدیم. روزی با محسن ( ) که سنش از چهار الی پنج سال بیشتر نبود به حرم مطهر مشرّف شده بودیم؛ درحالی‌که مشغول دعا خواندن و توسل بودم، محسن بنا به عادت کودکی از من تقاضای نخودچی و کشمش کرد که سرگرمی کودکان آن زمان بود؛ چون اجابت درخواست او مانع از توسل و توجه من به ساحت قدس حضرت بود، فکری به ذهنم رسید. به او پاسخ دادم: برو نزدیک ضریح مطهر و از جدّ خود، امام هشتم درخواست نما. او با ذهن صاف و پاک کودکانه خویش به‌سوی ضریح مطهر رفت و به همان نحوی که به او القاء کرده بودم کنار ضریح ایستاد و از امام رضا درخواست کرد. پس از مدتی کوتاه، درحالی‌که این‌جانب مشغول دعا خواندن و توسل بودم با خوشحالی نزد من آمد؛ درحالی‌که در جیب لباسش نخودچی و کشمش بود! 📘 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 http://ketabejamkaran.ir/4289 @ketabeJamkaran
📖 در ایام گذشته، در بین جوانان متمکن مرسوم بود که برای زیبایی، دندان‎های خود را به طلا مزیّن می‌کردند. پدر بنده در همسایگی مرحوم مغازه‎ای داشت. معظم له برای ارتزاق روزمره زندگی خویش از مرحوم پدرم مایحتاج مخصوصی را خرید می‎کرد و هر دو الی سه ماه، بدهی خویش را بنابر قراردادی که فی‌مابین آن‌ها بود، تصفیه می‎کرد. مرحوم پدرم شاگردی به نام حسین آقا داشت. ایشان برایم نقل کرد: روزی مرحوم شیخ برای خرید جنس به درب مغازه آمد. مرحوم پدرت با دیدن ایشان لبخندی بر لبانش نقش بست. آن جناب چشمش به دندان‎های مزیّن به طلا شده‌ ایشان افتاد و بلافاصله فرمود: «اصغر آقا حیف تو نیست که دندان‎های خود را به طلا زینت کرده‌ای؟» و پس از گرفتن جنس مورد نیاز خود خداحافظی کرد و تشریف برد. حسین آقا به من گفت: فردای آن روز، مرحوم پدرت به دندان‎سازی مراجعه و روکش‎های طلا را از دندان‎های خود خارج کرد. تأثیر کلام جناب شیخ این‌چنین بود که با یک جمله کوتاه (اصغر آقا حیف تو نیست...) پدرم را که در عنفوان جوانی بود، متحول ‎کرد. 📘 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 http://ketabejamkaran.ir/4289 @ketabeJamkaran
📖 حجت‌الاسلام ، حسینیه مرحوم را که شب‎های جمعه ذکر صلوات و دعای توسلی برقرار است، با علاقه و اخلاص زائدالوصفی مدیریت می‎ نمایند و حقاً راهی را که مرحوم حاج آقا فخر در زمان حیاتشان در راستای و مکتب اهل‌بیت(ع) و دستگیری از محتاجان و کمک‎های مادی به فقرا و ارشادات معنوی به دوستان طی می‎‌کردند، این شاگرد مخلص هم در همان طریق گام نهاده و درب خانه خود را شبانه‌روز در راه محبت اهل‌بیت(ع) و استاد عزیزش به روی مستمندان و محتاجان از بندگان خدا از باب «الفقراء عیالی» باز کرده است و تهیه جهیزیه برای ازدواج خانواده‌‎های بی‌‎بضاعت تا قرض‌الحسنه دادن به محتاجان، و ذبح گوسفندان و تقسیم در بین فقرای شهر مقدس قم و ارسال البسه و ظروف به خانه مستمندان و در یک کلمه، اداره زندگی گروهی از محتاجان را برعهده گرفته است و همه این خدمات مخلصانه و بی‌‎شائبه را برای متعال و علاقه به راهی که از استاد گران‎مایه خود اتخاذ کرده است و به‌منظور ادامه راه او، طی طریق می‎‌نماید. 📘 🖋 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran