eitaa logo
در هر حال کتــاب💕
83 دنبال‌کننده
533 عکس
44 ویدیو
16 فایل
❀|یا ناصرنا یا حافظنا|❀ #در_هر_حال_کتاب 📚 کسے کہ با #کتاب آرامش یابد، هیچ آرامشے را از دست نداده است..🍃 🔵ثبت سفارش: @sefaresh_ketabekhoobam
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت زندگی و شهادت سردار «مهدی زین الدین» فرمانده لشکر ۱۷ امام علی بن ابی طالب (ع).. این کتاب در برگیرنده خاطراتی منتشر نشده مربوط به زندگی و رزم و شهادت شهید مهدی زین الدین از زبان خانواده، همسر و همرزمان وی است. ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
#معرفی_کتاب روایت زندگی و شهادت سردار «مهدی زین الدین» فرمانده لشکر ۱۷ امام علی بن ابی طالب (ع)..
📚 (۱) گفت:« اعلام کن همه جمع بشن. می خوام براشون صحبت کنم.» نگران گفتم:« آقا مهدی! حرف از موندن بزنی، خودت رو سبک کردیا، این بنده های خدا از بس سختی کشیدن و برای عملیات، امروز و فردا شنیدن، خسته شدن. خدانکرده حرفت رو زمین میزنن. شما فرمانده لشکری، خوب نیست اعتبارت رو از دست بدی.» یک لبخند روی لب هایش کاشت. دست روی شانه ام زد و گفت:« من از خدا یه آبرو گرفتم، همون رو هم خرج راه خودش می کنم. تو نگران نباش.» والسلام علیکم را گفته و نگفته، صدای صلوات دشت را پر کرد. در یک چشم به هم زدن، دورش شلوغ شد؛ شلوغ و شلوغ تر. از دور، هرچه چشم چرخاندم نتوانستم ببینمش. داشتم نگران می شدم که دیدم روی شانه بلندش کردند، بردندش توی دل جمعیت. همان هایی که یک صدا ساز رفتن می زدند، حالا یک صدا شعار می دادند: فرمانده ی آزاده، آماده ایم، آماده. فرمانده ی آزاده، آماده ایم، آماده... از آن روز، دو ماه گذشت تا اولین نیروها رفتند مرخصی. 📚 برشی از کتاب (۲) یک گوشه دراز کشیدم و پلک هایم روی هم رفت… آقا مهدی از در وارد شد. هیجان زده پرسیدم:« آقامهدی مگه تو شهید نشدی؟» با خنده گفت:« من توی جلسه هاتون میام. مثل اینکه هنوز باور نکردی شهدا زنده ن.» عجله داشت. می خواست برود. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت:« پس حالا که می خوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده ها برسونم.» _من خیلی کار دارم، باید برم. هر چی میگم‌ زود بنویس. فوری خودکارم را از جیبم درآوردم و گفتم:« بفرما برادر! بگو تا بنویسم.» بنویس:« سلام، من در جمع شما هستم.» موقع خداحافظی، گفتم:« خب الان من این رو ببرم بدم به بقیه، ازم قبول نمی کنن که. بی زحمت زیر نوشته رو امضا کن.» برگه را گرفت. اول یک نقطه گذاشت و بعد امضا کرد. کنارش نوشت:” سید مهدی زین الدین.” نگاهی بهت زده به امضا و نوشته زیرش کردم. باتعجب پرسیدم:« چی نوشتی آقا مهدی؟ تو که سید نبودی!» _اینجا بهم مقام سیادت دادن. ➖➖➖➖ سفارش کتاب از طریق آی دی:👇 🆔 @sefaresh_ketabekhoobam •┈┈••✾•🍃🌼🍃•✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046