eitaa logo
کتابخانه بچه های آسمان
631 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
119 ویدیو
21 فایل
کتابخانه تخصصی کودک بچه های آسمان «اولین کتابخانه تخصصی کودک مستقل در کشور» افتتاح: پاییز ۱۳۹۱ - مشهد مقدس مشهد، آموزگار۸۰، کوچه اول سمت راست ۰۵۱۳۵۰۹۳۴۳۸ ساعت کاری: شنبه تا چهارشنبه ساعت ۱۵ تا ۱۹ 🌸ان‌شاءالله 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله همزمان با ایام سوگواری حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، امام حسن مجتبی علیه‌السلام و امام رضا علیه‌السلام کتابخانه در روزهای و دوم و چهارم مهرماه . @ketabkhaneh_koodak
بسم الله سلام. و حالا نوبت به معرفی بخش جذاب و پرطرفدار کتابخانه تخصصی کودک بچه‌های آسمان رسیده: بخش ؛ امانت بازی های فکری. اعضای قدیمی و همراهان همیشگی کتابخونه، خوب می دونن که این بخش چقدر مورد علاقه ی بچه هاست! بخش فکروبازی، مجموعه ای از حدود ۶۰۰ بازی فکری مناسب بچه های زیر یکسال تا نوجوانان و جوانان و بزرگترهاست که در کنار بخش رشدانه، به پرورش فکر بچه ها و تقویت شادابی و نشاط خونواده ها کمک می کنه! بازی های فکری در این بخش در سه رده ی سنی صفر تا سه سال(قفسه های )، بالاتر از سه سال(قفسه های ) و بالاتر از شش سال(قفسه های ) تقسیم‌بندی شده تا انتخاب برای مخاطبین راحت‌تر و دقیق‌تر باشه. در این بخش محدودیت سنی نداره و همه ی مراجعین محترم -کوچک و بزرگ- می توانند بازی های جذاب بخش فکروبازی رو ببرند. اگر اهل بازی های فکری باشین، می دونید که باوجود و بالای بازی های فکری موجود در بازار، عضویت در این بخش برای خانواده های عزیز بسیار کاربردی و مفید خواهد بود. نکته ی دیگه ای هم که لازمه خدمتتون بگیم اینه که اگرچه باتوجه به بالای بازی های فکری (به دلیل جنس و تعداد و اندازه ی متنوع اجزای بازی‌ها)، این بخش از نظر حجم کاری و هزینه ها برای کتابخانه مقرون به صرفه نیست، اما به دلیل و بازی های فکری برای کودکان و نوجوانان و خانواده ها، ما بر تشویق مراجعین به عضویت در فکروبازی و تجهیز و تکمیل روزافزون منابع آن، اصرار داریم. می‌توانید برای کسب اطلاعات بیشتر، روزهای زوج، ساعت ۱۰:۳۰-۱۹:۳۰ با شماره ی ۳۵۰۹۳۴۳۸ تماس بگیری
بسم الله 🔹 ، بشارت به دل‌های آماده و گوش‌های شنوا است. این پیام گرامی به ما یادآور میشود که ایستادگی در برابر شیطانهای قدرت و ستم، در پایان به پیروزی و می‌رسد. این پیام، است، نیرو و امید آفرین است، و نیاز امروز و همیشه‌ی ملت بزرگ ایران و همه‌ی آزادگان جهان است. 🌷(حضرت امام خامنه ای مدظله)🌷 گذشت از آن لحظه ی پر درد و اندوهناک که بار سفر بستی قهرمان! و خوب می دانی که بر ما هزار سال گذشت💔 دعایمان کن و سایه ی دستان پدرانه ات را از سر فرزندانمان دریغ نکن... @ketabkhaneh_koodak
لبیک یا مهدی عج @ketabkhaneh_koodak
*نامه جمعی از زنان پزشک دندانپزشک و داروساز به دختران نوجوان ایرانی* به نام حق رها، بهار، فاطمه، ریحانه، ستایش… نامت را نمی‌دانیم اما حتماً مثل یکی از همین نام‌ها، زیبا و دوست‌داشتنی است. ما تو را دیده‌ایم… در راه مدرسه وقتی با دوستانت با هیجان راه می‌روی و داستانِ سریالی را که دیشب دیده‌ای برایشان تعریف می‌کنی. وسط مهمانی خانوادگی وقتی مدام شالت را مرتب می‌کنی و دنبال آینه قدی می‌گردی که خیالت از تناسب لباس‌هایت راحت شود. در سرویس مدرسه، وقتی که سر و صدای تو و دوستانت، رنگ ترافیک پشت چراغ را عوض می‌کند، و سرزندگی را روی سر و صورت ماشین‌های خسته و راننده‌های کلافه‌اش می‌پاشد. در جمع هم‌کلاسی‌هایت، وقتی که از کلاس زبان برمی‌گردی و بین جمع پر سر و صدای آنها ساکتی، چون حس می‌کنی گاهی پوششت، رفتارت و نگاهت با آنها فرق دارد، اما دلت می‌خواهد با هم بمانید. تو هم احتمالاً ما را دیده‌ای… در ساختمان پزشکان سر خیابان؛ در بیمارستان، وقتی برای عیادت مادربزرگ رفته بودی؛ در برنامه‌ی تلویزیونی که مادرت پیگیرش است و هر روز یکی از همکاران ما سوالات پزشکی را جواب می‌دهد. ما، هم سن و سال تو بودیم که .... ⏬⏬⏬
ما، هم سن و سال تو بودیم که رؤیای پوشیدن این روپوش سفید به سرمان زد. روزها و شب‌ها را برای ساختن این رؤیا به هم دوختیم و بالاخره یک روز اسمِمان را بین قبولی‌های دانشگاه پیدا کردیم. چقدر پدر و مادرهایمان و حتی پدربزرگ و مادربزرگ‌هایمان خوشحال بودند. در خاطره‌ی جوانی و کودکی‌شان خانم دکترهای زیادی پیدا نمی‌شدند. مادربزرگ‌هایمان خیلی از دردهایشان را یا به خاطر مسافت طولانی تا نزدیکترین پزشک تحمل کرده بودند یا از خجالت مطرح کردنش با آقای دکترِ هندی، دم از دردشان برنیاورده بودند. اما حالا نوه‌هایشان را می‌دیدند که تا چند سال دیگر، یک خانم دکتر واقعی می‌شدند. در دانشگاه، ما هیچ کم از پسرها نداشتیم، نه تعدادمان کمتر بود، نه توانایی‌مان. حتی استادهای خانم هم چندان کمتر از آقایان نبودند. خانم‌هایی اغلب جوان، که تخصص و فوق تخصصشان را در سال‌های پس از انقلاب گرفته بودند. بین هم کلاسی‌هایمان، از هر شهر و شهرستانی پیدا می‌شد. پدر و مادرها با خیال آسوده دخترانشان را روانه‌ی دانشگاه کرده بودند تا نسل بعدی خانم دکترها پر تعدادتر باشند. حتی کم نبودند دانشجوهای دخترِ خارجی که سطح علمی دانشگاه و امنیت ایران آنها را به کشور ما کشانده بود. ما در دانشگاه‌های همین کشور درس خواندیم، پزشک شدیم، جراح، چشم‌پزشک، متخصص قلب و زنان، دندانپزشک و داروساز شدیم. کشیک‌های طولانی را از سر گذراندیم، دور از خانه و خانواده‌هایمان دردهای مردان و زنان و کودکان فارس و گیلک و کرد و لر و ترک و بلوچ و عرب را درمان کردیم. روزهای پر اضطراب ک کرونا را کنار مردممان ماندیم. دارو و واکسن ساختیم، استاد دانشگاه شدیم، مقاله نوشتیم، در کنفرانس‌های بین المللی شرکت کردیم و البته هیچ کجا را برای بودن و بالیدن، امن‌تر و آزادتر از سایه‌ی پرچم میهنمان نیافتیم. عزیز دلم، این سال‌ها ساده نگذشت. آنها که عمری از ضعف ما سود برده بودند تمام تلاششان را کردند. برای چه؟ … تا باور کنیم «نمی‌شود!», «نمی‌توانیم!». قوی‌تر شدن ما آنها را عذاب می‌داد. ما ظریف‌ترین جراحی‌ها را انجام می‌دادیم، آنها می‌گفتند دختر ایرانی ناتوان مانده است. ما در دانشگاه درس می‌دادیم، آنها می‌گفتند دختر ایرانی محدود شده است. ما مقاله‌هایمان را در کنفرانس‌های جهانی ارائه می‌دادیم، آنها می‌گفتند زن ایرانی حق پیشرفت ندارد. ما در کنار همه‌ی این‌ها مادر بودن را انتخاب می‌کردیم آن‌ها می‌گفتند مادری را به زن ایرانی تحمیل می‌کنند. می‌خواهند نگذارند که تو، ما و هزاران زن قوی و بالنده‌ی دیگر را ببینی. می‌دانی، آنها هر روز از توان خودشان ناامیدتر می‌شوند. اما روی اراده‌ی تو حساب باز کرده‌اند. می‌دانند که اراده‌ی شگفت‌انگیز دختر ایرانی، ریشه در شجاعت و ظلم‌ستیزی و آزادی‌خواهی اش دارد. فقط یک راه برایشان مانده: اینکه تحریف کنند. چه را؟ معنای آزادی و ظلم‌ستیزی را؛ آنقدر که نیروی اراده‌ی تو، چرخ اهداف پلید آنها را بچرخاند. یقین دارم که تسلیمشان نمی‌شوی. تو گوهرشادی، بااراده؛ مرضیه دباغی، شجاع؛ عصمت احمدیانی، آزاده؛ تو دکتر محبوبه افرازی، دکتر عزت الملوک کاووسی، دکتر طلایه بیگ‌زاده، دکتر زهرا خدابندهلو و دکتر شیرین روحانی‌راد... یقین دارم تو مثل هزاران هزار دخترِ دیگرِ ایران، قوی و آزاداندیش می‌مانی. تو غوغا می‌کنی و ایران را همچنان قوی، مستقل، امن و آزاد نگه می‌داری. دوست‌دار تو جمعی از بانوان پزشک، دندانپزشک و داروساز ایران اسلامی اسامی نویسندگان در لینک موجود میباشد https://www.mehrnews.com/news/5609627/ @ketabkhane_koodak
بسم الله سلام. این هم از تخفیف بزرگ پاییزی کتابخانه! بشتابید که معلوم نیست دوباره کی همچین تخفیفی داشته باشیم!🤩🤩 به بهانه ی همه ی مناسبت های خاص و مهم آبان ماه، از اول تا سی ام آبان، با ۲۵ درصد تخفیف در خدمتتون هستیم... روزهای زوج ساعت ۱۰:۳۰_۱۹:۳۰ آموزگار ۸۰، کوچه اول سمت راست @ketabkhaneh_koodak
بسم الله سلام. یکی از بخش های مهم و مفید کتابخانه ی بچه های آسمان، بخش ست! یعنی جایی که بیش از ۱۵۰۰ عنوان کتاب تربیتی جمع شده تا و عزیز در مسیر رشد فرزندان عزیزشون از این مجموعه کتاب استفاده کنند. این مجموعه کتاب ها در چند رده ی موضوعی مانند رشدوتربیت، رشد جسمی، تفکر و خلاقیت و ... تقسیم بندی شده اند. با عضویت در بخش روشنا، هربار می توانید دو کتاب امانت ببرید. برای کسب ، روزهای زوج ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۹:۳۰ با شماره ی ۰۵۱۳۵۰۹۳۴۳۸ تماس بگیرید... @ketabkhaneh_koodak
داشت می‌خندید؛ با برادرش .... آزاد از همه ی غم های دنیا... لبریز شور زندگی... آنقدر در صحن و سرای شاهچراغ دویده بودند که نفس نفس می زدند ولی هنوز دلشان بازی می خواست! مامان دستش را گرفته بود که باز سراغ حوض نرود و از ذوق آب بازی، با سر توی آب نیفتد! بابا از آن نگاه های جبروتی اش به آرشام انداخته بود که تو بزرگ شدی، آرام بگیر پسرجان... ولی آرتین و آرشام دست بردار نبودند و نمی خواستند لذت بازی زیر سایه ی مهربان شاهچراغ را از دست بدهند! آرتین بدو... آرشام بدو... آرتین بخند... آرشام بخند... آرتین... آرشام... بنگ! «چرا همه جا سیاه شد؟! آرشام کجایی داداش؟! مامان دستم رو بگیر... باباااا............» آن هایی که به داعشی جنایتکار جرأت حمله دادند، می خواستند به مادر آرتین زندگی و آزادی هدیه کنند... اما، حالا آرتین مانده و عکس زیبای مادر با روسری گلدارش... حالا آرتین مانده و زنگ صدای خنده های برادر در گوشش... حالا آرتین مانده و زندگی بدون بابا... @ketabkhaneh_koodak
به مناسبت مراسم تشییع شهدای مظلوم حرم حضرت شاهچراغ علیه السلام، فردا شنبه ۷ آبان ماه، کتابخانه در شیفت بعدازظهر از ساعت ۱۳:۳۰ می باشد. @ketabkhaneh_koodak
بسم الله امروز است محمدرضا! سلام... من که نمی‌شناختمت! خب می دانی همیشه همین است؛ بچه های خوب را در آسمان بیشتر می شناسند تا روی زمین... اما به چشمانت که نگاه می کردم با خودم فکر کردم چه فرقی می کند محمدرضا که بود؟! چه فرقی می کند این بیشتر چاووشی و علیزاده دوست داشته یا نوحه های رسولی و حسین طاهری! یا اصلا گاهی سری هم به موسیقی های آن ور آبی می زده... چه فرقی می کند هر هفته با ناظم مدرسه سر شلوار جین بحث داشته یا همیشه لباس فرم اتوکشیده اش بر قامتش می نشسته! چه فرقی می کند میز اولی بوده و شش دانگ حواسش به صدای آقامعلم؛ یا میز آخری بوده و گاهی یواشکی هدفون هم در گوشش گذاشته! چه فرقی می کند که آرزویش این بوده فوق دکترای فیزیک هسته ای بگیرد و ایران را قوی تر کند؛ یا هنرمند شود و دیوارهای شهر را برای همشهریانش لبریز زندگی کند! محمدرضا... من که نمی شناختمت! اما می دانم که آن نامرد هم نمی‌شناختت.. اصلا برایش فرق نمی کرد که تو کی هستی و عزیزدل کدام پدرو مادری... برایش فرق نمی کرد در ذهن خلاق و پرانرژی نوجوانانه ات چه می گذرد... او فقط با تفنگش «ایران» را نشانه گرفته بود و برایش همین کافی بود که تو یکی از فرزندان ایرانی! برایش همین کافی بود که تو در خاک پاک ایران داری... خوش به حالت محمدرضا! حالا دیگر هم ایران تو را می شناسد و هم آسمان برای قدومت نورباران شده! شهادتت مبارک ! ... @ketabkhaneh_koodak
📝 متن کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار دانش آموزان منتشر شد. ۱۴۰۱/۸/۱۱ 🏷 🔍 بخوانید: https://khl.ink/f/51259