eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
1.8هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
✍️ #شهرِ_عشق #قسمت_بیست_و_نهم 💠 نگاهش روی صورتم می‌گشت و باید تکلیف این زن #تکفیری روشن می‌شد که ب
✍️ 💠 دو سال پیش به هوای هوس پسری سوری رو در روی خانواده‌ام قرار گرفتم و حالا دوباره عشق دیگری دلم را زیر و رو کرده و حتی شرم می‌کردم به ابوالفضل حرفی بزنم که خودش حسم را نگفته شنید، هلال لبخند روی صورتش درخشید و با خنده خبر داد :«یه ساعت پیش بهش سر زدم، به هوش اومده!» از شنیدن خبر سلامتی‌اش پس از ساعت‌ها لبخندی روی لبم جا خوش کرد و سوالی که بی‌اراده از دهانم پرید :«می‌تونه حرف بزنه؟» و جوابم در آستین شیطنتش بود که فی‌البداهه پاسخ داد :«حرف می‌تونه بزنه، ولی نمی‌تونه بکنه!» 💠 لحنش به‌حدی شیرین بود که میان گریه به خنده افتادم و او همین خنده را می‌خواست که به سمتم آمد، سرم را بوسید و به فدایم رفت :«قربونت بشم من! چقدر دلم برا خنده‌هات تنگ شده بود!» ندیده تصور می‌کرد چه بلایی از سرم رد شده و دیگر نمی‌خواست آسیبی ببینم که لب تختم نشست، با دستش شکوفه‌های اشکم را چید و ساده صحبت کرد :«زینب جان! داره با سر به سمت جنگ پیش میره! دو هفته پیش دو تا ماشین تو منفجر شد، دیروز یه ماشین دیگه، شاید امروز یکی دیگه! سفرای کشورهای خارجی دارن دمشق رو ترک می‌کنن، یعنی خودش داره صحنه جنگ رو برای آماده می‌کنه!» 💠 از آنچه خبر داشت قلبش شکست، عطر خنده از لبش پرید، خطوط صورتش همه در هم رفت و بی‌صدا زمزمه کرد :« داره میفته دست تکفیری‌ها، حمص همه آواره شدن! آماده لشگرکشی شده و کشورهای غربی و عربی با همه توان تجهیزش کردن! این تروریست‌هام همه جا هستن، از کنار هر ماشین و آدمی که تو دمشق رد میشی شاید یه انتحاری باشه، به‌خصوص اینکه تو رو میشناسن!» و او آماده این نبرد شده بود که با مردانگیِ لحنش قد علم کرد :«البته ما آموزش نیروهای سوری رو شروع کردیم، و تصمیم گرفتن هسته‌های مردمی تشکیل بدیم و به امید خدا نفس این رو می‌گیریم!» 💠 و دلش برای من می‌تپید که دلواپس جانم نجوا کرد :«اما نمی‌تونم از تو مراقبت کنم، تو باید برگردی !» سرم را روی بالشت به سمت سِرُم چرخاندم و دیدم تقریباً خالی شده است، دوباره چشمان بی‌حالم را به سمتش کشیدم و معصومانه پرسیدم :«تو منو به‌خاطر اشتباه گذشته‌ام سرزنش می‌کنی؟» 💠 طوری به رویم خندید که دلم برایش رفت و او دلبرانه پاسخ داد :«همون لحظه‌ای که تو حرم (علیهاالسلام) دیدمت، فهمیدم خودش تو رو بخشیده عزیزدلم! من چرا باید سرزنشت کنم؟» و من منتظر همین پشتیبانی بودم که سوزن سِرُم را آهسته از دستم کشیدم، روی تخت نیم‌خیز شدم و در برابر چشمان متعجب ابوالفضل خجالت کشیدم به احساسم اعتراف کنم که بی‌صدا پرسیدم :«پس می‌تونم یه بار دیگه...» 💠 نشد حرف دلم را بزنم، سرم از به زیر افتاد و او حرف دلش را زد :«می‌خوای به‌خاطرش اینجا بمونی؟» دیگر پدر و مادری در ایران نبود که به هوای حضورشان برگردم، برادرم اینجا بود و حس حمایت مصطفی را دوست داشتم که از زبانش حرف زدم :«دیروز بهم گفت به‌خاطر اینکه معلوم نیس سوریه چه خبر میشه با رفتنم مخالفت نمی‌کنه!» که ابوالفضل خندید و رندانه به میان حرفم آمد :«پس هم کرده!» 💠 تازه حس می‌کرد بین دل ما چه گذشته که از روی صندلی بلند شد، دور اتاق چرخی زد و با شیطنت نتیجه گرفت :«البته این یکی با اون یکی خیلی فرق داره! اون مزدور بود، این !» سپس به سمتم چرخید و مثل همیشه صادقانه حرف دلش را زد :«حرف درستی زده. بین شما هر چی بوده، موندن تو اینجا عاقلانه نیست، باید برگردی ایران! اگه خواست می‌تونه بیاد دنبالت.» 💠 از سردی لحنش دلم یخ زد، دنبال بهانه‌ای ذهنم به هر طرف می‌دوید و کودکانه پرسیدم :«به مادرش خبر دادی؟ کی می‌خواد اونو برگردونه خونه‌شون ؟ کسی جز ما خبر نداره!» مات چشمانم مانده و می‌دید اینبار واقعاً شده‌ام و پای جانم درمیان بود که بی‌ملاحظه تکلیفم را مشخص کرد :«من اینجا مراقبش هستم، پول بلیط دیشبم باهاش حساب می‌کنم، برا تو هم به بچه‌ها گفتم بلیط گرفتن با پرواز امروز بعد از ظهر میری ان‌شاءالله!» 💠 دیگر حرفی برای گفتن نمانده و او مصمم بود خواهرش را از سوریه خارج کند که حتی فرصت نداد مصطفی را ببینم و از همان بیمارستان مرا به فرودگاه برد. ساعت سالن فرودگاه روی چشمم رژه می‌رفت، هر ثانیه یک صحنه از صورت مصطفی را می‌دیدم و یک گوشه دلم از دوری‌اش آتش می‌گرفت. تهران با جای خالی پدر و مادرم تحمل کردنی نبود، دلم می‌خواست همینجا پیش برادرم بمانم و هر چه می‌گفتم راضی نمی‌شد که زنگ موبایلش فرشته نجاتم شد... ✍️نویسنده: 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎓 🎒ــــلاس درس مهدویت 💠 شناخت امام مهدی"عج" از دوران تا جهانی: ⬅️ ✅ امام محور هستی ⛈ باران رحمت👇 ✍..موعود بزرگ جهانیان و قبله آمال مسلمانان و محبوب دل‌های شیعیان، همواره بر حال مردم نظر دارد و غیبت آن خورشید مهربانی، مانع از آن نیست که پرتو زندگی بخش و نشاط آفرین خود را بر جان‌های مشتاق بتاباند و آن‌ها را بر خوان کرم و بزرگواری خویش، مهمان کند. آن ماه منیر دوستی و مهرورزی، پیوسته غمخوار شیعیان و دستگیر مددجویان آستان حضرتش بوده است. 💠گاهی بر بالین بیماران حاضر گردیده و دست شفابخش خویش را مرهم زخم‌های آن‌ها قرار داده است و زمانی دیگر، به گم شدگان در بیابان‌ها عنایت فرموده و واماندگان در وادی تنهایی و بی کسی را یار و یاور و راهنما گشته است و در لحظه‌های سرد ناامیدی، دل‌های منتظر را گرمی امید، بخشیده است. او که باران رحمت الهی است، در همه حال، بر کویر تفتیده جان‌ها باریده و با دعای خود برای شیعیان، سبزی و خرّمی را برای آن‌ها به ارمغان آورده است. 🌈آن سجاده نشین آستان حضرت دوست، دست‌های خواهش را گشوده و برای من و تو این چنین خواسته است: 🔹«یا نُورَالنُّورِ یا مُدَبِّرَ الاُْمُورِ یا باعِثَ مَنْ فِی القُبُورِ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَاجْعَلْ لی وَلِشیعَتی مِنَ الضّیقِ فَرَجاً وَمِنَ الْهَمِّ مَخْرجاً وَاَوْسِعْ لَنَا المَنْهَجَ وَاطلق لَنا مِنْ عِنْدِکَ ما یفَرِّجُ وَافْعَلْ بِنا ما اَنْتَ اَهْلُهُ یا کَریم ؛ 👈ای روشنایی نور، ای تدبیر کننده کارها، ای زنده کننده مردگان، بر محمد و خاندان او درود فرست و برای من و شیعیانم در تنگناها گشایشی قرار ده و از غم و اندوه راه چاره ای باز کن و راه [هدایت] را بر ما وسعت بخش و راهی که در آن گشایش ما است به روی ما بگشا و آنچنان که تو شایسته آن هستی با ما رفتار کن ای کریم. » ⏫ آنچه گفته شد بیانگر آن است که از آثار وجود امام گرچه در غیبت به سر برد امکان ارتباط و اتصال به اوست و آن‌ها که لیاقت و شایستگی داشته اند لذت همنشینی و همنوایی آن یار بی همتا را چشیده اند. 🔹🔗ادامه_دارد.. ✍..پی نوشتها: 📗1):کتاب همان. 📕2):کتاب نگین آفرینش (1)ص120. "عج" ─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر از گناه ، هست که باشی... اگر شهادت آشنایی، درهای بهشت میشوی.  اگر با تقوا پیشه کنی، دلها میگردی... 🌷هفتم تیر؛ سالروز شهادت دکتر بهشتی و ۷۲تن از یارانش گرامی باد🌷 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
#حافظه‌ ‌🔸️قسمت سوم اصول تقویت حافظه:🧠 ✔اصل اول: به حافظه خود اعتماد کنید!😯 درست است در اولین م
‌🔸️قسمت چهارم‌‌ ‌ ‌ ✔اصل سوم: تنفس عمیق صحیح تا به حال چقدر مورد تنفس عمیق شنیده‌اید؟!‌ ‌ هرکدام از سوال‌های زیر را بپرسید، یک جواب می‌شنوید:😊‌ 🔹️ رهایی از استرس: چند نفس عمیق 🔹️ تقویت حافظه: چند نفس عمیق 🔹️لاغری و کاهش وزن: چند نفس عمیق 🔹️ شادابی روحیه و پوست: چند نفس عمیق گاهی، برخی از موارد آن‌قدر به نظرمان ساده می‌رسد که تصور می‌کنیم حتما آن را به نحو صحیح انجام می‌دهیم.😑‌ ‌ چند نفر از شما زمانی که می‌خواهید نفس عمیق بکشید، شانه‌هایتان به سمت بالا می‌رود؟!😕‌ ‌ این تنفس کاملاً اشتباه است.❌ نفس کشیدن را باید از نوزاد چندماهه بیاموزید.👶🏻‌ ‌ ‌توصیه می‌کنم همین الان به دنبال فراگیری انجام تنفس عمیق صحیح بروید اما در اینجا فقط به یکی از تکنیک‌های تنفسی که هنگام تنفس عمیق بسیار موثر است اکتفا می‌کنیم:😉 ‌ تکنیک تنفسی ۱ ۴ ۲ این بدین معناست:👇🏻 ۱ واحد دم ۴ واحد حبس ۲ واحد بازدم بهترین حالت این است که همین حالا امتحان کنید.✌🏻‌ ‌‌ ‌ ✔چهارمین اصل: ایجاد تنوع سعی کنید در لحظه‌هایی از زندگی‌تان به دنبال ایجاد تنوع باشید. تنوع، به شدت به ذهن انسان کمک می‌کند. یکنواختی، ذهن انسان را پیر و فرسوده می‌کند.😇‌‌ ‌ ایجاد تنوع می تواند یک سفر باشد. ترجیحا رفتن به یک مکان خوش آب و هوا یا اگر شرایط آن را نداریم، رفتن به نزدیک‌ترین پارک نیز کافی است. راه های بسیار ساده‌تر روزانه هم وجود دارد که می‌تواند موجب ایجاد تنوع روزانه شود.😎‌ ‌ ‌‌انجام کارها با دست مخالف:🖐🏻 برای مثال اگر راست دست هستید سعی کنید روزانه چند خط با دست چپ بنویسید یا هر چند شب یک بار با دست چپ مسواک بزنید یا کانالهای تلویزیون را از این به بعد با دست چپ عوض کنید همین تنوع های کوچک روزانه در زندگی تان، به تقویت حافظه تان، بسیار کمک خواهد کرد.🤓‌ ‌ در انتها هم باید بدانید مطالعه روزانه شاید از تمام این موارد بیشتر و بهتر بر روی ذهن‌تان تاثیرگذار باشد. کتاب خواندن راحت تر نیست؟!‌🤔 ‌ ‌ ادامه داره... :) 🌸با ما همراه باشید👇🏻 @ketabkhanehmodafean