🎓 #ڪــ🎒ــــلاس درس مهدویت
💠 شناخت امام مهدی"عج" از دوران #تولد تا #حکومت جهانی:
⬅️ #قسمت_شصت
🔹شرایط و علایم ظهور:👇
🌍 جهان در آستانه ظهور:
✍..در بخشهای گذشته درباره غیبت امام دوازدهم و فلسفه آن سخن گفتیم. آن آخرین حجّت پروردگار غایب شد تا پس از فراهم شدن زمینهها ظاهر شود و جهان را از پرتو هدایتهای مستقیم خود بهره مند سازد.بشریت میتوانست در دوران غیبت، به گونه ای عمل کند که هر چه زودتر شرایط حضور امام را آماده سازد ولی به خاطر پیروی از شیطان و هوای نفس و دور ماندن از تربیت صحیح قرآنی و نپذیرفتن ولایت و راهبری معصوم علیه السلام به بیراهه رفت و هر روز بنای ستمی را در دنیا قرار داد و ظلم و تباهی را گسترده کرد. با انتخاب این مسیر، به سرانجام بسیار بدی رسید.
💢جهانی پر از ظلم و جور، فساد و تباهی، روزگاری تهی از امنیّت اخلاقی و روانی، حیاتی به دور از معنویت و پاکی و اجتماعی پر از تجاوزها و پایمال کردن حقوق زیردستان، محصول عملکرد انسانهای دوران غیبت شد.واقعیتی که در کلام معصومین از قرنها قبل، پیش بینی شده و تصویر سیاه آن، ترسیم گشته بود.
🌷 امام صادق علیه السلام به یکی از یاران خود فرمود:
☝️«هنگامی که ببینی🔥ظلم و ستم فراگیر شده، قرآن فراموش گشته و از روی هوا و هوس تفسیر گردیده، اهل باطل بر اهل حق پیشی گرفته، افراد با ایمان سکوت اختیار کرده، پیوند خویشاوندی بریده شده، چاپلوسی فراوان گشته، راههای خیر بدون رهرو و راههای شر مورد توجه قرار گرفته، حلال، حرام شده و حرام مجاز شمرده شده.💰سرمایههای عظیم در راه خشم خدا (و فساد و ابتذال) صرف گردیده، رشوه خواری در میان کارکنان دولت رایج شده،☠سرگرمیهای ناسالم چنان رواج پیدا کرده که هیچ کس جرأت جلوگیری آن را ندارد،
📚شنیدن حقایق قرآن بر مردم گران آید اما شنیدن باطل سهل و آسان باشد، برای غیر خدا به حجخانه خدا بشتابند، مردم سنگدل شوند (و عواطف بمیرد)، اگر کسی اقدام به امر به معروف و نهی از منکر کند به او توصیه میکنند که این کار وظیفه تو نیست، هر سال فساد و بدعتی نو پیدا شود. (هرگاه دیدی اوضاع مردم اینگونه شده) مراقب خویش باش و از خدا نجات و رهایی از این وضع ناهنجار را بخواه (که فرج نزدیک است). » [۱]
🔗ادامه_دارد..
✍..پی نوشتها:
📕1): کافی، ج ۷، ص ۲۸.
📘2): کتاب نگین آفرینش جلد(1).
#شناخت_امام_مهدی"عج"
#کلاس_درس_مهدویت
─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
4_641646587646312500.pdf
1.55M
#رساله_امام_خامنه_ای (مدظله العالی)
📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
#قدّیس ✍..شاید بد نباشد در همین زمینه ، حکایت دیگری نقل کنم: می گویند در هنگام جنگ صفین، امام به م
#قدّیس
🌴
در مدینه باز ابوذر به کار خود ادامه داد تا اینکه یک روز در جمع عثمان و یارانش ، خطاب به او گفت:" تو باید بیت المال را در راه درست هزینه می کردی و به دست بندگان خدا می رساندی، اما من از رسول خدا شنیدم که فرمود هرگاه دودمان عاص به ۳۰نفر برسد، مال خدا را از آن خود می دانند و بندگان خدا را غلام خود می شمارند."
💢⭕️💢
عثمان از حاضرین ، صحت گفته ی ابوذر را پرسید، آنها گفتند ما چنین مطلبی را نشنیده ایم، اما ابوذر گفت:" من دروغ نمی گویم؛ می خواهی باور کن و می خواهی نکن."
📛
عثمان کسی را به سراغ علی فرستاد . وقتی علی وارد شد، عثمان مسئله را با او در میان گذاشت و گفت:" آیا تو چنین مطلبی را از قول پیامبر شنیده ای؟"
علی گفت:" قرابت من با پیامبر؛ دلیل نمی شود که هرچه او گفته من شنیده باشم..اما این را می دانم که ابوذر راست می گوید؛ چرا که پیامبر درباره ی او به من فرمود: ابوذر یکی از راستگوترین مردم دنیاست."
💠
اما عثمان که نمی توانست ابوذر و انتقادهایش را تحمل کند، او را فتنه گری نامید که قصد سرنگونی حکومتش را دارد. لذا ابوذر را به صحرای ربذه تبعید کرد.
عثمان دستور داد که هیچ کس حق ندارد با ابوذر سخن بگوید یا به بدرقه ی او برود و مروان بن حکم را مراقب اجرای این حکم کرد.
🔸🔸🔶
امیرالمؤمنین و پسرانش به همراه عقیل برادر علی و عماریاسر ؛ به بدرقه ی او رفتند و با او سخن گفتند و از او دلجویی نمودند.
مروان بن حکم بر سر آنها فریاد زد و آنها را به سکوت و بازگشت فراخواند.
🔹🔹🔷
امام به مروان گفت:" از این جا دور شو که تو مردی از جهنمی!"
سپس رو به ابوذر فرمود:" ای ابوذر! تو برای خدا خشم کردی ؛ لذا مردم بخاطر دنیایشان از تو ترسیدند و از اطراف تو پراکنده شدند و تو بخاطر دینت از آنها ترسیدی..پس دنیا را به آنها واگذار که پیروزی واقعی از آنِ توست."
💠💠
در روایت دیگری آمده است که یکی از دختران امیرالمومنین علیه السلام از ابن رافع خزانه دار بیت المال، گردنبندی قیمتی که از غنائم بصره و جزء بیت المال بود، بعنوان عاریه گرفت تا در عیدقربان ، با آن خود را زینت کند و پس از ۳روز بازگرداند.
علی گردنبند را در گردن دخترش دید و شناخت. از او پرسید:" این گلوبند از کجا به تو رسیده است؟"
🍃🌸
دخترش گفت:" از ابن رافع به عاریه گرفتم تا در عیدقربان با آن زینت کنم."
علی ، ابن رافع را خواست به او گفت:" آیا به مسلمانان خیانت می کنی؟"
گفت:" پناه بر خدا می برم که خواسته باشم به مسلمانان خیانتی کنم."
⚪️🔴
حضرت فرمود:" پس چگونه گردنبندی که در بیت المال مسلمین بوده، بدون اجازه ی من به دخترم عاریه دادی؟"
ابن رافع پاسخ داد:" ای امیرالمؤمنین!
او دختر تو بود و از من خواست که برای زینت خود؛ آن را به وی عاریه بدهم و من دادم..
وانگهی من با مال خودم آن را ضمانت کردم و بر من است که آن را سالم به جایش برگردانم."
🔴⚪️
علی گفت:" همین امروز آن را به صندوق بیت المال بازگردان و مبادا این کار تکرار شود که مورد عقوبت من قرار خواهی گرفت."
🔶🔹🔸
وقتی این خبر به دختر علی رسید، به نزد پدر رفت و گفت:" مگر من دختر و پاره ی تن تو نیستم پدر؟ من این گردنبند را عاریه گرفتم ، چرا بر ابن رافع خشم گرفتی و مرا نیز سرزنش می کنی؟"
🔶🔹🔸
علی گفت:" دخترم! به پرسش من پاسخ بده ؛ آیا همه ی زنان و دختران کوفه می توانند در عیدقربان، چون تو خود را با چنین گردنبندی بیارایند؟"
🌸 دختر سرش را پایین آورد و گفت:" خیر!"
علی گفت:" خدا را خوش نمی آید که تو نسبت به سایرین از حقوق خاصی برخوردار باشی؛ در حالیکه تو به عنوان دختر علی ، باید در ساده پوشی و بی آلایشی الگو و سرمشق دیگران باشی."
🔹💠🔹
حکایت هایی از این دست در باب اخلاق و رفتار و زندگی علی؛ بسیار خوانده ام و در پی نوشت این کتاب قدیمی ، به همین چند حکایت بسنده می کنم.
📌پایان فصل۷
🎚۹۳
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean