کتابخانهمدافعانحریمولایت
#قدّیس 🔷کشیش نیم تنه اش را به طرف میز خم کرد ، آرنج دست چپش را روی میز گذاشت و با دست دیگر ریش بلن
#قدّیس
📌فصل ۱۱
جرج جرداق بر خلاف ملاقات پیشین، هم شیک پوش شده بود و هم سرحال و قبراق تر به نظر می رسید.
کتاب ها را کمی مرتب کرده بود؛ بخصوص کتاب های روی میزش را برداشته بود و وقتی پشت میز روی صندلی اش نشست، مثل دفعه ی قبل تا گردن توی کتاب ها غرق نبود و می شد سرِ کم مو ، صورت تراشیده و بینی بزرگش را به خوبی دید.
📚
جرج که در نگاه کشیش را تشخیص داده بود، لبخندی زد و گفت:" این طور زل نزنید به دماغمپدر ؛ با اینکه بلندتر از ریش شما نیست ، اما خاصیتش بیشتر از ریش برای انسان است. "😃
بعد با صدای بلند خندید و بینی اش را مالید.
🔶کشیش با تبسمی بر لب گفت: " با وجود این، ریش حرمتی دارد که دماغ جنابعالی ندارد."
جرج گفت:" خوب! پس بهتر است بحث امروزمان را از خواص ریش و دماغ شروع کنیم."
🔸کشیش گفت:" ریش و دماغ را رها کنیم جرج..تعدادی از کتاب هایت را خواندم، مطالعه ی کتاب قدیمی را نیز به پایان بردم.
گفتم امروز به دیدنت بیایم تا کمی درباره ی علی حرف بزنیم."
🔷🔹🔷
جرج گفت:" بله بله! یار و همدم سالیان دور و نزدیک من . خدا می داند آن روزهایی که مشغول نوشتن کتاب "علی صدای عدالت انسانی" بودم، همیشه وجود او را در کنارم احساس می کردم.
می شود گفت منسالیان زیادی با علی زندگی گرده ام..علی مثل دریایی است که هر تشنه ای را سیراب می کند."
🔷 "بهتر بود او را به اقیانوسی تشبیه می کردید که وجودش پر از اسرار الهی است..رازها و رمزهای زیادی در وجود خود، نهفته دارد که هنوز زبده ترین غواص ها هم نتوانسته اند به اعماق آن دست یابند."
_بله، تعبیر زیبایی داشتید پدر! تعبیر دیگر اینکه علی مثل یک آسمان پر از ستاره است که ماه درخشان این آسمان ، نهج البلاغه است که با مطالعه ی مکرر آن، می شود تا حدودی علی را شناخت.
حضرت محمد نیز تعبیر زیبایی درباره ی علی دارد؛ او می گوید: "✨من شهر علمم و علی درِ آن است.✨".
🔹من البته هنوز تحت تاءثیر حوادث دوران حکومت علی هستم. شیوه ی زمامداری او را شبیه زمامداریِ هیچ حاکمی ندیدم..
راستش اگر من جای او بودم، حکومتم را فدای خواست مردم نمی کردم، آن هم مردمی چون مردم کوفه.
🔹🔷🔹
_ نقطه ی مقابل علی، معاویه بود؛ او زر و زور و تزویر را در هم آمیخت و با همان شعار اسلام و قرآن، پایه های حکومتش را محکم کرد .
علی می گفت:" در این شیوه از حکومت داری، توانمندتر از همه اوست ..او در یکی از خطبه هایش می گوید:"
سوگند به خدا اگر تمام شب را بر روی خارها به سر ببرم، یا با غل و زنجیر به این سو و آن سو کشیده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم کرده باشم.
💠
چگونه بر کسی ستم کنم برای نفس خویش که به سوی کهنگی و پوسیده شدن پیش می رود و جایگاه ابدی اش خاک است؟
به خدا سوگند من بین برادر فقیر و نابینایم عقیل با دیگران فرقی نگذاشتم و حاضر نشدم دیناری بیشتر به او بدهم.
روزی مردی ظرف حلوایی برایم آورد و گفت:" این حلوا برای شماست."
به او گفتم:" این چه است برای من آورده ای؟ زکات است یا صدقه؟"
گفت:" نه صدقه است نه زکات؛ بلکه هدیه ایست برای شما"
گفتم:" وای بر تو ای مرد!! آیا از راه دین وارد شده ای که مرا بفریبی؟
به خدا سوگند اگر ۷اقلیم را با آنچه در زیر آسمانهاست به من دهند، تا خدا را نافرمانی کنم، چنین نخواهم کرد و همانا این دنیای آلوده ی شما نزد من از برگِ جویده شده ی دهان ملخ پست تر است.
علی را با نعمت های فناپذیر و لذت های ناپایدار چه کار؟!"
ادامه دارد...
🎚۱۳۹
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
✂️ #برشی_از_یک_کتاب_خوب 👇
🍀 جرقههاى زندگى
«يك روز صبح با صداى استارت ماشينى از خواب بيدار شدم.
استارت مداوم بود و جرقهها زياد و مايع قابل احتراق؛ اما با اين وصف حركتى نبود و پيشرفتى نبود.
من به ياد جرقههايى افتادم كه در زندگى خودم مدام سر مىكشيدند.
و
به ياد استعدادهايى افتادم كه قابل سوختن بودند.
و به ياد ركود و توقفى افتادم كه با اين همه جرقه و استعداد گريبانگيرم بوده است.
در اين فكر رفتم كه ببينم نقص از كجاست كه شنيدم راننده مىگويد بايد هلش داد.
هوا برداشته است.
و همين جواب من بود.
هنگامى كه هواها وجود مرا در بر مىگيرند و دلم را هوا بر مىدارد، ديگر جرقهها برايم كارى نمىكنند
و اگر مىخواهم به راه بيافتم بايد هلم بدهند
و ضربهام بزنند
و راهم بيندازند تا آن همه استعداد راكد نماند.»
📚 آیههای سبز، صفحه ۱۱
✍ استاد علی صفایی حائری
📚
@ketabkhanehmodafean
9.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند روز پیش، مهمان گروه جهادی پیامبر رحمت در شهرری بودم، و چهار جلسه کارگاه آموزشی درباره #ترویج_جهادی_کتاب ، برایشان ارائه دادم.
مسأله #کتابخوانی، یکی از دغدغههای همیشگی #رهبری است
و تا حل نشود، بسیاری از گره های #اجتماعی و حتی #اقتصادی کشور باز نمیشود.
و برای حل این مشکل، باید کلیشهها و ساختارها و روندهای مرسوم را کنار بگذاریم و طرحی نو دراندازیم.
ترویج جهادی کتاب، دقیقاً مدل و ساختار و فرایندی است که میتواند با اتکا به نیروهای جهادی، شبکه #مویرگی #توزیع_کتاب در سراسر کشور را ایجاد کند.
امیدوارم روزی در همه دوازده هزار گروه جهادی کشور، یک مسئول کتاب داشته باشیم، برای هر رویداد و #عملیات_فرهنگی_اجتماعی ، #پیوست_کتاب تعریف کنیم، همه موسسات #خیریه و انفاق، به اندازه خوراک جسمی، به #خوراک_فکری مستمندان توجه کنند و... و کتاب، به عنوان پایه همه تمدنهای بشری، جایگاه واقعیاش را در #تمدن_سازی_اسلامی بیابد.
📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
#قدّیس 📌فصل ۱۱ جرج جرداق بر خلاف ملاقات پیشین، هم شیک پوش شده بود و هم سرحال و قبراق تر به نظر می
#قدّیس
✍...می بینید پدر؟ این روش حکومت داری علی است! حالا او را مقایسه کنید با حاکمان شکم گنده ی این زمانه که همگی جزء ثروتمندان بزرگ هستند و در ناز و نعمت زندگی می کنند و بیت المال در نزد آنها معنایی ندارد.
_فکر نمی کنید شرایط و روزگار عوض شده و بر روابط انسان ها به خصوص حاکمان اثر گذاشته است؟!"
🔰
🔶بله ..شرایط عوض شده است؛ روزگار ما با روزگار علی بسیار فرق کرده ، اما اصول الهی و انسانی خدشه ناپذیر است.
آنچه که مسیح دوهزارسال پیش برای مردم آن روز گفته، جزء اصولی است که برای ما نیز صادق است.
اگر قرار بود تغییر شرایط را بپذیریم، باید انجیل و تورات و قرآن را به دور میریختیم و دین جدیدی می آوردیم.
🔸🔹🔸
ما در کلیسا ، مسلمانان در مساجد و یهودیان در کنیسه ها همان را می گویند که هزاران سال پیش گفته شده است.
چرا که اصول ، مثل لباس و غذا و مسکن تغییر نمی کند."
_ بله درست می گویید؛ فطرت انسان ها همان روح لایتغیر الهی است.
باور داریم که خداوند از روح خود در انسانها دمیده است و آنچه باعث تغییر ما شده، زنگارهایی است که بر این روح الهی نقش بسته..
🔹🔸🔹
به نظر من علی در طول زندگی خود با این زنگارها جنگیده و آنها را از خود دور ساخته است. در حالی که می توانست حکومت کوتاه خود را ، با صلح و آسایش مبتنی بر سازش با افرادی چون معاویه طولانی تر کند
و خودش نیز از حکومت بهره های زیادی ببرد، اما می دانید که علی زندگیرا بر خود سخت و دشوار ساخت تا شاید برای حاکمان بعد از خود نیز الگوی رهبری باشد..
_ این حرف شما ، مرا به یاد نامه ای انداخت که علی به عثمان بن حنیف حاکم بصره نوشت و گفت:"
به من گزارش داده اند که مردی از سرمایه داران بصره، تو را به مهمانی خویش فراخوانده و تو به سرعت به سوی او شتافتی.
🍇🍏🍷🍲
خوردنی های رنگارنگ برایت آوردند و کاسه های پر از غذا جلویت گذاشتند.
گمان نمی کردم مهمانی مردی را بپذیری که در آن نیازمندان با ستم محروم شده و ثروتمندان بر سر سفره دعوت شده اند.
🔺اندیشه کن که در کجایی و به سر کدام سفره می نشینی..آگاه باش که هر پیروی را امامی است که از او پیروی می کند و از نور دانشش روشنی می گیرد.
امام شما از دنیای خود به دو جامه ی فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است..هرچند شما توانایی چنین کاری را ندارید، اما با پرهیزکاری فراوان و پاکدامنی و راستی مرا یاری دهید.
💠
سوگند به خدا من از دنیای شما زر و سیمی نیندوخته ام و از غنیمت های آن ، چیزی ذخیره نکرده ام.
بر دو جامه ی کهنه ام جامه ای نیفزوده ام و از زمین دنیا حتی یک وجب در اختیار نگرفته ام..
دنیای شما در چشم من، از دانه ی تلخ درخت بلوط ناچیزتر است.. من اگر می خواستم ، می توانستم از عسل پاک و مغز گندم و از بافته های ابریشم برای خود غذا و لباس فراهم آورم،
اما هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد و حرص و طمع مرا وا دارد که طعام های لذیذ برگزینیم در حالی که در سرزمین دور یا نزدیک ، کسی باشد که به قرص نانی نرسد یا هرگز نتواند با شکمی سیر بخوابد.
💠
آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین بخوانند در حالی که در تلخی های روزگار با مردم شریک نباشم و در سختی های زندگی الگوی آنان نگردم؟
آفریده نشده ام که غذاهای لذیذ مرا سرگرم سازد؛ چونان حیوان پرواری که تمام همت او علف و چریدن و پرکردن شکم است و از آینده ی خود بی خبر می باشد."
⬆️ ملاحظه بفرمایید پدر! این سیره و روش علی در مقام یک #رهبرسیاسی است نه یک کشیش تارک دنیا یا مرتاض گوشه گیر و گوشه نشین."
ادامه دارد...
🎚۱۴۰
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
🧠وقتی شارژ مغزتان به پایان نزدیک می شود،
🔌برای شارژ باید به دنبال 📚 بگردید!
#فرهنگ_کتابخوانی
📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
ادامه دارد...
سلام و تحیت
✨آدینهتون پر نور✨
ادامهی کتاب صوتی #اندلس_یا_تاریخ_حکومت_مسلمین_در_اروپا
تقدیم دلهای گرم شما...👇