9.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ساغر زده ام ز جام باقر ❤
بشکفته لبم به نام باقر❤
چشم همه روشن از جمالش ❤
آمد به جهان امام باقر❤
💫💫و این بار " محمّد " برانگیخته شد تا شکافنده ی علوم باشد در میانِ جهلِ امّتی...!
" باقر آلِ عبا "
سرآمدِ بنی هاشم در علم و حدیث ؛
مولودی از فرزندانِ " فاطمه " که
سایه گسترد برایِ
رویاندنِ بطنِ دانش
و
راهِ دانایی را به بلوغ رسانید تا روزی که با طلوعِ آخرین خورشید امامت به ظهور برسد...
🍰🍰🍰🍰🍰🍰🍰🍰
اول رجب ، میلاد شکافندهی دانش نبوی و وارث علم علوی، امام محمدباقر علیهالسلام خجسته باد .
#باقرالعلوم
#میلادامامباقر
#امام_محمدباقر
#چشمتون_روشن_یا_امام_سجاد
#اول_ماه_رجب
#عیدمون_خجسته
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
@ketabkhanehmodafean
مداحی آنلاین - مژده ای اهل ولا - محمود کریمی.mp3
2.86M
🦋یاباقرالعلوم🦋
مژده ای اهل ولا
آمد فرزند فاطمه
🎤 #محمود_کریمی
#ولادتامامباقرعلیهالسلاممبارکباد
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺@ketabkhanehmodafean 🌺🍃
#اندر_احوالات_کتاب
کتابی که هر مادری، باید اونو بخونه :)
📚
@ketabkhanehmodafean
سر محل چراغونه | محمدرضا طاهری - T.me Mazhaby_ir.mp3
6.57M
🌼🌸🌼مولودی🎙
مناسبتی ولادت باقرالعلومعلیهالسلام🎊
💜امام_محمد_باقر_علیهالسلام
🌺💐🌺
@ketabkhanehmodafean
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📕 #داستـــــان
#تاپــــروانگی
#قسمـت_پـنـجـم
✍آن وقت ها انگار بیشتر شور جوانی داشت . با این که ذاتا محجوب و پر از صبر و آرامش بود اما یک وقت هایی هوس می کرد بچگی کند، مثلا لواشک بگذارد کف دستش و آنقدر لیس بزند تا تمام شود ،کاری که باعث شده بود ارشیا ماه اول زندگی مشترک سرش دعوا راه بیاندازد !
یا حتی سیب و خیار را بردارد و بی تکلف گاز بزند ولی از نظر همسرش بی کلاسی بود اگر دهانش قرچ قرچ می کرد ،باید مثل خانم ها میوه را پوست می گرفت و با آدابی خاص و همراه با کارد یا چنگال می خورد و هزار مورد دیگر که هنوز سر دل ریحانه گره شده بودند تمام خط و نشان های این چند سال !
هر چند در خلوت خودش هیچ مانعی نداشت اما کم کم به سبک ارشیا بار آمده بود .
گاهی دلش می خواست مثل همه ی زوج های جوان دست هم را بگیرند و بروند سینما ،گردش، پیاده روی، مسافرت و ...که هیچ وقت درست و حسابی پیش نیامده بود.شاید هم مشکل از خودش بود و شانس و اقبالی که هیچ وقت نداشت ...
آن اوایل ارشیا چند باری برای ماموریت به اروپا رفته بود اما ریحانه از رفتن امتناع می کرد .
شاید چون شبیه دخترهای هم سن و سالش خیلی علاقه ای به رفتن سفرهای خارجی نداشت . کارش با شمال و مشهد و اصفهان رفتن هم راه می افتاد،که البته مجال آن ها هم نبود..
برخلاف همسرش که حتما مارک دار و برند با ضمانت می خرید ، خودش دوست داشت توی بازارچه های سنتی تهران قدم بزند و لباس های سنتی و انگشترهای خوش رنگ بدل و شال ها و جوراب های جورواجور و بامزه بخرد،حتی از دست فروش ها !
یا دلش لک می زد دوتایی توی بازار تجریش با سبد حصیریش بروند و او تا می توانست سبزیجاتی بخرد که بوی زندگی می دادند و به آشپزی کردن وادارش می کردند ، تنها هنری که فکر می کرد دارد !
همسر مغرورش معمولا نمی گفت اما او می دانست که عاشق دستپختش است و قرمه سبزی و معجون مخصوص و مربای بهار نارنجش را بیشتر از هر چیزی دوست دارد . این ها را از عمق نگاه یخیش می خواند .
بعد از این همه باهم بودن، بهرحال بهتر از هر کسی می شناختش ...
شاید تنها دلخوشیِ ریحانه و عامل صبوری اش هم در این زندگی رفتار عادلانه ی ارشیا بود ... چون او با همه سرد برخورد می کرد ، همه حتی مادر و برادرش!
⇦نویسنده:الهام تیموری
⏪ #ادامہ_دارد....
@ketabkhanehmodafean
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼