eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
1.8هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺بسم رب الشهداوالصدیقین🌺 🌻 قسمت هفتم: خواستگاری 🌹بیش تر روزها وقتی می خواستم با مریم بروم کلاس منوچهر از سرکار برگشته بود... دم در هم را می دیدیم و مارا می رساند کلاس... یک بار در ماشین راقفل کرد و نگذاشت پیاده شوم... گفت تا به همه ی حرف هام گوش نکنید نمی گذارم بروید. 🌹گفتم حرف باید از دل باشد که من با همه ی وجود بشنوم... منوچهر شروع کرد به حرف زدن .. گفت اگر قرار باشد این انقلاب به من نیاز داشته باشد و من به شما... من می روم نیاز انقلاب و کشورم را ادا کنم... بعد احساس خودم را.. ولی من به شما یک تعلق خاطر دارم. گفت من مانع درس خواندن و کار کردن و فعالیت هاتان نمی شوم به شرطی که شما هم مانع نباشید... 🌹گفتم اول بگذارید من تاییدتان کنم، بعد شما شرط بگذارید!!!! تا گوش هاش قرمزشد... چشمم افتاد به آیینه ی ماشین چشم هاش پراشک بود. طاقت نیاوردم گفتم اگر جوابتان را بدهم نمی گویید چه قدر این دختر چشم انتظار بود؟؟؟؟ از توی آیینه نگاه کرد. گفتم من که خیلی وقت است منتظرم شما این حرف رابزنید. باورش نمی شد. قفل ماشین را باز کرد و من پیاده شدم سرش را آورد جلو پرسید "ازکی"؟؟؟؟!!!! گفتم" ازبیست و یک بهمن تا حالا.....!!!!! 🌹منوچهر گل از گلش شکفت... پایش را گذاشت روی گاز و رفت ،حتی فراموش کرد خداحافظی کند. فرشته خنده اش گرفت .اصلا چرا این حرفها را به او گفت؟؟ فقط می دانست اگر پدر بفهمد خیلی خوش حال می شود. شاید خوش حال تر از خود فرشته... اما دلش شور افتاد........ 🌹شانزده سال بیش تر نداشت ... مادر بیست سالگی ازدواج کرده بود. هر وقت سروکله ی خواستگار پیدا می شد می گفت دخترهایم را زودتر از بیست وپنج سالگی شوهر نمی دهم!!!! ترس برش داشته بود... زندگی مسئولیت داشت و او کاری بلد نبود.....حتی غذا پختن بلد نبود. ادامه دارد.. 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علاقه مندان به کتابخوانی ساعاتی از روز را در کنار قفسه ی کتاب خانه شان سپری می کنند ولی اینکه همیشه در این شرایط مطالعه کنند ممکن است خسته کننده باشد ولی یک صندلی کتابخانه یا بهتر بگوییم داشتن یک کتابخانه سیار که متصل به صندلی باشد می تواند علاوه بر دسترس بودن کتاب های مورد نظر در نوع خود جالب باشد. 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2_144171263849085264.mp3
1.95M
🔊 📖 خوانش بخش‌هایی از کتاب در برنامه یارِ مهربانِ رادیو معارف 📚 @ketabkhanehmodafean
2_144171263846149916.mp3
2.21M
🔊 📖 خوانش بخش‌هایی از "کتاب ریحانه" در برنامه یارِ مهربانِ رادیو معارف 📚 @ketabkhanehmodafean
2_144171263856051418.mp3
1.99M
🔊 📖 خوانش بخش‌هایی از کتاب در برنامه یارِ مهربانِ رادیو معارف 📚 @ketabkhanehmodafean
2_144171263859990958.mp3
3.38M
🔊 📖 خوانش بخش‌هایی از کتاب در برنامه یارِ مهربانِ رادیو معارف 📚 @ketabkhanehmodafean
2_144171263852032721.mp3
1.58M
🔊 📖 خوانش بخش‌هایی از کتاب (داستانی بر مبنای ) در برنامه یارِ مهربانِ رادیو معارف 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣 علت کاهش شمارگان کتاب چیست؟ ✍ روایت بازدید سه ساعته رهبر انقلاب از سی و چهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران 🔹 قیمت کاغذ و تاثیر آن بر قیمت کتاب و کاهش شمارگان آن در غرفه نشر معارف هم به شکل دیگری تکرار شد. وقتی که آقا از مسئول نشر علت کاهش شمارگان و افزایش قیمت آثار را جویا شدند پاسخ داد که کاغذ به شکل سرسام‌آوری گران شده است. مسئولان این غرفه هم مانند بعضی دیگر از ناشران می‌خواستند چند عنوان از کتاب‌های خود را بعنوان هدیه به رهبر انقلاب تقدیم کنند که البته در خبرهای منتشرشده بعد از نمایشگاه در رسانه‌ها به اشتباه به‌عنوان خرید کتاب توسط آقا از آن اعلام شد! اتفاقات نمایشگاه کتاب و صحبتهای ناشران با آقا برای اهالی فرهنگ و ادب جذابیت دارد و همین روایت مکتوب نیز تنها بخشهایی از آن را به رشته قلم درآورده است؛ اما آنچه مسلم است، بیان ناقص و مخدوش مطالب و احیاناً استفاده نامناسب و ابزاری از آنها در شأن دست‌اندرکاران عرصه نشر و کتاب و فرهنگ‌دوستان نیست. 🔍 ادامه را بخوانید https://khl.ink/f/52829
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊بسم رب الشهداوالصدیقین 🕊 🌻زندگینامه قسمت هشتم: عقدکنان 🌹روزی که آمدند خواستگاری پدرم گفت نمی دانی چه خبراست ! مادرو پدر منوچهر آمده اند خواستگاری تو. خودش نیامد. پدرم از پنجره نگاه کرده بود. منوچهر گوشه ی اتاق نماز می خواند. مادرم یک هفته فرصت خواست تاجواب بدهد. من یک خواستگار پولدار تحصیل کرده داشتم ولی منوچهر تحصیلات نداشت .تا دوم دبیرستان خوانده بود و رفته بود سر کار... توی مغازه ی مکانیکی کار می کرد.خانواده ی متوسطی داشت. حتی اجاره نشین بودند. هرکس می شنید می گفت تو دیوانه ای !! حتما می خواهی بروی توی یک اتاق هم زندگی کنی!!! 🌹خب من آن قدر منوچهر را دوست داشتم که این کار را می کردم. یک هفته شد یک ماه .ما هم را می دیدیم. منوچهر نگران بود. برای هردویمان سخت شده بود این بلاتکلیفی... بعد از یک ماه صبرش تمام شد. گفت می خواهم بروم کردستان بروم پاوه... لااقل تکلیفم را بدانم. من چی کارکنم فرشته ؟؟ 🌹منوچهر صبور بود. بی قرار که می شدمن هم بی طاقت می شدم ... باخانواده ام حرف زدم.دایی هام زیاد موافق نبودند.گفتم اگر مخالفید باپدر می رویم محضر عقد می کنیم. 🌹خیالم ازبابت او راحت بود. آن ها که کاری نمی توانستند بکنند. به پدرم گفتم نمی خواهم مهریه ام بیش تر از یک جلد قرآن ویک شاخه نبات باشد.اما به اصرار پدر برای اینکه فامیل حرفی نزنند به صدوده هزار تومان راضی شدم ... پدر منوچهر مهریه ام را کرد صد وپنجاه هزار تومان. عید قربان عقد کردیم ... عقد وارد شناسنامه ام نشد که بتوانم درس بخوانم. 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏝گاهی دلمون می‌لرزه انتظار خسته‌مون می‌کنه پر از سوال می‌شیم یادمون می‌ره کجا ایستادیم کاش این‌جور وقت‌ها یادمون بیفته که به خودمون بگیم عجله نکن! سبدت رو پر از شکوفه‌های دعا کن از خودش بخواه و مطمئن باش به موقع بهترین‌ها رو برات رقم می‌زنه ✨لكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ ۚ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ( انعام ۶۷)🏝 ____🍃🌸🍃____ ســـلام همراه گرامی روزتان متصل به عشـــق و نگاه الهی روزتـون با شکوه ☀️ ⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب صوتی گوینده : سودابه آقاجانیان 📕 «خداحافظ سالار» خاطرات پروانه چراغ‌نوروزی؛ همسر سرلشکر شهید حاج حسین همدانی قافله سالار مدافعان حرم ، به قلم حمید حسام است. شروع داستان از سال ۱۳۹۰ است که شهید همدانی خانواده خود را در اوج بحران سوریه و سقوط دمشق، آگاهانه به آن شهر می‌برد. بعد از بازگشت به ایران زمانی که سوریه امن و بحران سقوط دمشق کم می‌شود، خانم چراغ‌نوروزی شروع به نوشتن خاطرات کودکی خود می‌کند و داستان به دهه ۴۰ برمی‌گردد. زندگی شهید همدانی پر بود از حادثه، مجروحیت، گمنامی و کارهای بزرگی که ناشناخته مانده‌است. بخشی از کتاب به خاطرات و نقش شهید همدانی در تاسیس سه لشکر سپاه در سال‌های دفاع مقدس و ماموریت‌های متعدد از جمله حضور وی در آفریقا و در نهایت دفاع از حرم اهل‌ بیت(ع) در سوریه می‌پردازد. همه این‌ها در کنار شنیدنی‌های قصه‌ی حرم و مقابله با تکفیری‌ها در این کتاب جمع شده‌است. 📚 @ketabkhanehmodafean
ادامه‌دار است 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📗بعضی از بهترین کتاب ها با موضوع شهدا🕊 👌سفارش امام خامنه‌ای عزیز به جوانان به خواندن کتاب شهدا 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊بسم رب الشهدا والصدیقین🕊 🌻زندگینامه قسمت نهم: زندگی مشترک 🌹حالامن قربانی شدم یاتو؟؟ منوچهر زل زدبه چشم های فرشته. ازپس زبانش که برنمی آمد. فرشته چشم هایش رادزدید و گفت این که این همه فکرندارد. معلوم است، من...! منوچهر از ته دل خندید. فرشته گردنبندش را که منوچهر سر عقد گردنش کرده بود بین انگشتانش گرفت و به تاریخ "بیست ویک بهمن " که منوچهر داده بود پشت آن کنده بودند، نگاه کرد. حالا احساس می کرد اگر آن روزحرف های منوچهر برایش قشنگ بود امروز ذره ذره ی وجود او برایش ارزش دارد و زیبااست... او مرد رویاهایش بود، قابل اعتماد، دوست داشتنی، ونترس. 🌹هرچه من ازبلندی می ترسیدم او عاشق بلندی و پرواز بود. باورش نمی شد من بترسم. دختری با سه چهار تا ژ-سه و یک قطارفشنگ دوشکا ده دوازده تا پشت بام را می پرد چه طور از بلندی می ترسد!؟ 🌹کوه که می رفتیم باید تله اسکی سوار می شدیم . روی همین تله اسکی ها داشتم حافظ قرآن می شدم .من را می برد پیست موتورسواری . می رفتیم کایت سواری اگر قرار به فیلم دیدن بود، من را می برد فیلم های نبردمن را می برد فیلم های نبرد کوبا وانقلاب الجزایر... برایم کتاب زیاد می آورد... مخصوصا رمان های تاریخی، باهم می خواندیمشان. 🌹منوچهر تشویقم می کرد به درس خواندن .خودش تا دوم دبیرستان بیشتر نخوانده بود... برایم تعریف می کرد وقتی بچه بود و می رفت مدرسه با دوستش علی برادر خوانده شده بود فقط به خاطر اینکه علی روی پشت بام خانه شان یک قفس پر از کبوتر داشت.!! 🌹پدرش سه بار باهاش اتمام حجت کرده بود می خواهی درس بخوانی یانه؟؟؟؟ منوچهر می گوید نه ... برای اینکه سرعقل بیاید می گذاردش سرکار توی مکانیکی .. منوچهر دل به کار می دهد و درس و مدرسه را می گذارد کنار... ولی به من می گفت تو باید درس بخوانی!!! 🌹می نشست درس خواندنم را تماشا می کرد. دوست داشتیم همه ی لحظه ها درکنار هم باشیم... نه برای اینکه حرف بزنیم ،سکوتش را هم دوست داشتیم. 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌| کسی که قلبش آسمونیه، نه فقط حرف‌هاش، هر کارش رنگ خدایی داره 💫 خدای مهربون توی قرآن، برای بنده‌هاش یه پیام ویژه فرستاد: یعنی با غرور راه نرید 🍃 👈 اما برای یه پیام ویژه، با یه زبونِ خاص و زیبا داشت؛ اونجایی که از دختران حضرت شعیب می‌گفت: ☘️ یعنی یه دختر خدایی، حتی راه رفتن و قدم‌هاش، عطرِ آرامش، عطرِ داره ... 🌸. 💫 اسرا. آیه ۳۶_ قصص. آیه ۲۵ ————————————————— 💐🌸💐 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @ketabkhanehmodafean