eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
1.8هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب صوتی " یک داستان بلند درباره دختران ایران" نویسندگان : امیرحسین بانکی، بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند انتشارات سروش تهیه شده در ایران صدا با صدای فروغ انصاری کتاب "دختران آفتاب" نوشته‌‌ی ، و ، از جمله شاخص‌‌ترین آثار داستانی با محوریت زن، خانواده و جامعه است که در سال ۱۳۸۲ توسط انتشارات سروش به چاپ رسید. دختران آفتاب داستان‌‌ بلندی پیرامون دختران و زنانی است که به قصد زیارت امام رضا (علیه‌السلام) رهسپار مشهد می‌‌شوند. در این رمان به زیبایی و در سبک داستانی به بسیاری از پرسش های مطرح درباره نقش اجتماعی زن و لوازم و پیامدهای آن اشاره شده است. خواننده در لابه لای رمان پاسخ شبهات و پرسش های خود را در مسائلی چون: زن در غرب ، فمینسیم و جنبش زنان، زن در اسلام، قضاوت و حکومت زن ، ارث ، شهادت و دیه، تعدد زوجات ، کار در منزل و اشتغال ، طلاق ، همسران نمونه ، تفاوت های زن و مرد، حجاب و حیا ، ارتباط دختر و پسر و .... را می یابد بدون آن که از اصل داستان و قصه دور و به آهنگ آن آسیبی برسد. 📚 @ketabkhanehmodafean
ادامه‌دار است👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
20.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سه‌شنبه‌ها و فالوده خونگی😋😍 مواد لازم: آب💧 ۴ لیوان شکر🍚 ۳ لیوان گلاب🌹 نصف لیوان زعفران 💛(دلخواه) رشته فالوده آماده🍧 ۱ بسته(از لوازم قنادی تهیه کنید 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چندشب پیش مهمانی منزل یکی از دوستانم دعوت بودیم. دوستم که گل‌شناس قهاریه و کلی هزینه دوره و کلاس داده برای پرورش گل و گیاه، داشت با آب‌‌‌وتاب راجع به یکی از گلای گرون‌قیمتش صحبت می‌کرد (نمی‌دونم اسمش فیلوس بود، فیکوس بود، یه چیزی تو این مایه‌ها بود خلاصه)😅 اینکه چه‌جوری گلی رو که رو به موت بوده احیا کرده. در همین حال پسر ۴ ساله‌ش مدام وسط صحبت من و پدرش می‌پرید و نمی‌گذاشت حرف بزنیم. این دوستمون یهو عصبانی شد و به پسرش یه تشر زد که چند دفعه بگم وسط حرف بزرگترا نپر. بچه هم بغض کرد و رفت سراغ مادرش. 🤦🏻 دوستمم که رشته کلام از دستش در رفته بود و در عین حال عذاب‌وجدان هم داشت گفت عجب این بچه‌ها آدمو کلافه می‌کنن و بحث رو عوض کرد...