eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
1.8هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♠️♠️♠️♠️♠️♠️♠️♠️♠️♠️♠️ در سرایِ بی کسی بال و پرم آتش گرفت از طعنه ی نامردمان جان و دلم آتش گرفت تشنه بودم العطش عطشانِ من جانم بسوخت جرعه ی آبی ندادند پیکرم آتش گرفت بس که غلطیدم ز درد از زخمِ پهلوهای خود قلبِ زهرا اطهرم آن مادرم آتش گرفت با حسینم العطش در تشنگی جان داده ایم چون حسینم کربلا آن حنجرم آتش گرفت من غریبم چون غریبانه شهیدم کرده اند از جام زهرآگینِ مامون جگرم آتش گرفت پیکرم در پشتِ بامی برده اند ای شیعیان چون ندارم خواهری کل باورم آتش گرفت شاه خراسانم تویی آن ضامن آهو تویی چونکه مظلومانه رفتی خاطرم آتش گرفت ♠️♠️♠️♠️♠️♠️♠️♠️♠️♠️♠️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️چه اشتراک زیبایی؛ هر دو در کودکی به امامت رسیدند. اما چه وجه تمایز دردناکی! یکی در جوانی جام زهر نوشید و دیگری ۱۱۸۰ سال است که منتظر یاری شیعیانش است. ▫️ این است روایت تاریخ جریان امامت که همیشه از سمت شیعیان مورد بی مهری قرار گرفته است. ◾️ شهادت مظلومانه #امام_جواد علیه السلام را محضر امام زمان و شما عزیزان تسلیت عرض میکنیم. #آجرک_الله_یامهدی 🕊 #کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#معرفی کتاب #یک_خوشه_انگور_سرخ اثر #فاطمه_سلیمانی‌ازندیانی ◾این رمان با نگاه به زندگی #امام_جواد (علیه السلام ) نوشته شده و راوی آن ام‌فضل همسر امام و دختر مأمون است، که در نهایت با تحریک معتصم خلیفه عباسی، امام نهم شیعیان را مسموم و به شهادت می‌رساند. ◾خانم نویسنده، ام‌فضل را به عنوان راوی کتاب انتخاب کرده است و سعی دارد با نگاهی تازه به نقش او به عنوان یک شخصیت منفور و در عین حال ترسو و ناتوان در انتخاب میان خیر و شر، روایتی دست اول از زندگی امام هشتم و نهم بیان کند. ◾این اثر زیبا را انتشارات #نیستان با قیمت ١٩٠٠٠تومان در ٢٠٠صفحه منتشر کرده است. 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔳◾️▪️١١ مرداد ١٢٨٨ در تقویم سالروز شهادت آیت الله العظمی شیخ فضل الله نوری ▪️انتقال مخفیانه جنازه شهید به قم  خانواده ی وی، جنازه ی شیخ را مخفیانه به منزل بردند و در اتاقی در حالی كه غسل و كفن شده بود گذاشتند و آن را تیغه كردند و برای این كه كسی بویی نبرد مراسمی ظاهری گرفتند و جنازه ای غیر واقعی را در قبرستان دفن كردند و صورت قبری برای آن ساختند. پس از هیجده ماه كه مردم كم كم با خبر شده بودند، می آمدند و پشت دیوار فاتحه می خواندندو می رفتند. احتمال خطر از هر سو می رفت،دختر شيخ فضل الله نقل مي كند: دیشب مرحوم آقا را خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من در همان عالم خواب گریه می کردم، آقا به من گفت: "گریه نکن، همان بلاهایی را که سر سید الشهدا آوردند، سر من هم آوردند. اینها می خواهند نعش مرا دربیاورند تا درنیاورده اند زود آن را به قم بفرست." ▪️جنازه ی مطهر شیخ را بعد از ١٨ ماه بدون آن كه كم ترین آسیبی دیده باشد از آن اتاق در آورده و مخفیانه به قم انتقال دادند. سپس در مقبره ای كه قبلاً در صحن مطهر تدارك دیده بود، دفن كردند. مزار ايشان در صحن حرم معصومه است همان صحني كه ايوان آيينه در آن قرار دارد....  ▪️پس از شهادت شیخ با شهادت شیخ فضل الله مراجع نجف به این قطعیت رسیدند كه مشروطه از مسیر خود منحرف شده است، از آن تبرّی جستند. تا آن جا كه بزرگ ترین مرجع تقلید عصر، آیت الله آخوند خراسانی، تصمیم گرفت شخصاً به تهران بیاید و از نزدیك مشروطه خواهان را ببیند تا در صورت علم به این كه بیگانه پرست ها نهضت مشروطه را قبضه كرده اند، طی فتوایی آن را به كلی تحریم كند، اما قبل از حركت، در دهم ذی حجه ١٣٢٩ یعنی ١٦ ماه پس از دار زدن شیخ فضل الله، شبانه او را در همان نجف اشرف به طرز مرموزی مسموم كردند. ▪️پس از مدتی در ٢٤ تیر ١٢٨٩ شمسی قریب یك سال پس از شهادت شیخ، یكی دیگر از سران روحانی مشروطه یعنی سید عبدالله بهبهانی را به دستور همان به اصطلاح مجاهدینی كه شیخ را به شهادت رسانده بودند، به جرم مخالفت با قوانین ضد اسلامی كه در مجلس به تصویب می رسید و جلوگیری از رشد فرهنگ غرب در منزلش، به شهادت رساندند و سید محمد طباطبایی را نیز تهدید به مرگ كرده و از گردونه خارج ساختند. 👌هزینه ی مقاومت ، شهادت ،عزت ، افتخار و سربلندی است نه سر افکندی. 📘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
0⃣4⃣ تاویستاک و عملیات پژوهش جنگ اعلان نشده: ✨ ... راكفلرها با دادن بورس كلانی به مؤسسه تاويستاک، رِيْز را برای مطالعه اقتصاد امريكا، با استفاده از روش‌های عمليات پژوهش زير فشار قرار دادند. بنياد راكفلر، همزمان يک بورس چهارساله در اختيار دانشگاه هاروارد قرار داد كه بتواند يک نمونه ويژه اقتصاد برای امريكا را پديد آورد. در سال ۱۹۴۹، دانشگاه هاروارد كوشيد بر اساس شيوه تاويستاک، يک نمونه اقتصادی ويژه بيافريند. تنها شرطی كه ريز برای همكاری خود با دانشگاه هاروارد معين داشت، به كارگيری روش‌های تاويستاک در سراسر طرح بود. طرحِ رِيْز كه «بررسی بمباران‌های اطمينان بخش» نام داشت، به نحوه بمباران‌های بسيار متراكم خانه‌های كارگران آلمانی در دوران جنگ اشاره داشت. اين گونه بمباران ها، برای فراری دادن كارگران صنايع نظامی آلمان و تعطيل كردن آنها به كار گرفته می‌شد. اين روش‌ها اكنون آماده به كارگيری در مقياس‌های غير نظامی نيز شده بود. برای آنكه يک نظام اقتصادی، زير مهار يک نهاد توطئه قرار گيرد، بايد قابل پيش بينی و به طور كامل قابل دستكاری باشد. طرح عمليات پژوهش رِيْز در دانشگاه هاروارد، با استفاده از امكانات اجتماعی و در راه تدارک چنين نمونه ای انجام پذيرفته بود. رِيْز، بدين نكته آگاهی يافته بود كه برای دستيابی به پيش بينی درباره گروه‌های جمعيتی، بايد عامل‌های اجتماعی را زير مهار و گونه ای حالت بردگی درآورد و در عين حال همه ابزارهای شناسايی وضعيت ناگوار آنان را هم از دسترس شان دور نگاه داشت اين كيفيت سبب می‌شود تا از شيوه‌های اتحاد يا پيوستن به يكديگر برای دفاع، يا ياری جستن از ديگران دور بمانند. (، حسین عبداللهی خوروش)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه اشتراک قشنگی‌ست بین طوس و مزارت که از تو و پدرت هست در دو صحن مقامی نوشته اند به باب الرضا تمامیِ جودی نوشته اند به باب المراد جود تمامی #یاجوادالائمه‌ادرکنی عدد سائلِ این خانه،زیاداست امروز #حرمتان‌‌دواے‌درد‌دل‌ما💔 #کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخش پایانی پارت های صوتی کتاب"اندلس یاتاریخ حکومت مسلمین در اروپا" جمعه آینده، در کانال بارگذاری خواهد شد.☘ سپاس از همراهی اهالی خوب ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آسمانی ترین مهربانی: روایاتی از زندگی کریم ترین بخشنده زمین، امام جواد(علیه السلام) #آسمانی_ترین_مهربانی 📚 نوشته ی🖊: #سید_مهدی_شجاعی نشر: #نیستان #جوان #اهل_بیت #امام_جواد علیه السلام 📜معرفی: می خواستم تو را خورشید بنامم از روشنایی منتشرت، دیدم که خورشید، سکه صدقه ای است که تو هر صبح از جیب شرقی ات درمی آوری، دور سر عالم می چرخانی و درصندوق مغرب می اندازی. و بدین سان استواری جهان را تضمین می کنی. می خواستم تو را ابر بنامم؛ از شدت کرامتت، دیدم که نسیم، فقط بازدم توست که در فضای قدسی فرشتگان تنفس می کنی. به اینجا رسیدم که: زیباترین و زیبنده ترین نام، همان است که خدا برای تو برگزیده است، ای کریم ترین بخشنده ی روی زمین، ای جواد! ✂️بریده کتاب📖: پیش از خداحافظی از امام پرسیدم: چرا در تمام این یک سال به سراغ من نیامدید؟ در حالی که من شما را بسیار طلب کرده بودم. امام در قالب این سوال پاسخ فرمود: تو کی ما را به اخلاص طلب کردی؟ دیدم که جز همان شب آخر در تمام یک سال گذشته، هرگز امام را به اخلاص طلب نکرده بودم. امام را می خواندم اما چشم امیدم به دوستانی بود که در دربار مامون داشتم @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
به جواب منفی زیاد فکر نمی کردم ، چون چیزی هم نبود که بخواهم در ذهنم بسازم ، گاهی هم که به آن فکر می
📄از برگه ای که داده بودند متوجه شدم که مشکلی نیست ولی به حمید گفتم: برای اطمینان باید نوبت بگیریم مجدد بریم مطب به دکتر آزمایش رو نشون بدیم اونوقت نتیجه نهایی مشخص میشه. 📞 از همانجا حمید با مطب تماس گرفت و برای غروب همان روز نوبت رزرو کرد. از آزمایشگاه که خارج شدیم خیابان خیام را تاسبزه میدان نیم ساعتی پیاده آمدیم ، چون هنوز به هیچ کس حتی فامیل نزدیک حرفی نزده بودیم تا جواب آزمایش ژنتیک قطعی بشود کمی اضطراب این را داشتم که نکند یک آشنایی ما را باهم ببیند. 🍷قدم زنان از جلوی مغازه ها یکی یکی رد می شدیم که حمید گفت:" آبمیوه بخوریم؟" گفتم نه میل ندارم. 🌹چندقدم جلوتر گفت:" از وقت ناهار گذشته ، موافقی بریم چیزی بخوریم؟" گفتم من اشتها برای غذا ندارم. از پیشنهادهای جورواجورش مشخص بود دنبال بهانه است تا بیشتر باهم باشیم ، ولی دست خودم نبود هنوز نمی توانستم با حمید خودمانی رفتار کنم. 🌀 از اینکه تمامی پیشنهادهایش به در بسته خورده بود کلافه شده بود ، سوار تاکسی هم که بودیم زیاد صحبت نکردیم 🌞 آفتاب تندی می زد ، انگار نه انگار که تابستان تمام شده است ، عینک دودی زده بودم یکی از مژه های حمید روی پیراهنش افتاده بود ، مژه را بدستش گرفت ، به من نشان داد و گفت:" نگاه کن ، از بس با من‌حرف نمیزنی و منو حرص میدی مژه هام داره میریزه!" ناخود آگاه خنده م گرفت ولی بخاطر همان خنده وقتی به خانه رسیدم کلی گریه کردم.... ✍ادامه دارد... 🌷۳۱
بر حیدر و بر نیکو عروسش صلوات بر فاطمه و تخت جلوسش صلوات امروز روز ازدواج زهرا و علی است بر چهره داماد و عروسش صلوات 🌺سالروز نورانی ترین پیوند آسمانی مبارک باد🌺 💚❤️💚❤️💚 #کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت