کتابخانهمدافعانحریمولایت
📄از برگه ای که داده بودند متوجه شدم که مشکلی نیست ولی به حمید گفتم: برای اطمینان باید نوبت بگیریم م
چرا من باید به حرف یک نامحرم لبخند میزدم❓
مادرم گریه ی مرا که دید گفت" دخترم این که گریه نداره ؛ تو دیگه رسماً می خوای زن حمید بشی ، اشکالی نداره".
⚜حرف های مادرم در اوج مهربانی آرامم کرد، ولی ته دلم آشوب بود . هم میخواستم بیشتر با حمید باشم ، بیشتر بشناسم ، بیشتر صحبت کنیم ، هم اینکه خجالت می کشیدم ؛ این نوع ارتباط برای من تازگی داشت.
🌃 نزدیکی های غروب همان روز حمید دنبالم امد تا باهم به مطب دکتر برویم. یکی دونفر بیشتر منتظر نوبت نبودند ، پول ویزیت دکتر را که پرداخت کرد روی صندلی کنار من نشست ، از تکان های مداوم پایش متوجه استرسش می شدم ،
چند دقیقه ای منتظر ماندیم ، وقتی نوبتمان شد داخل اتاق رفتیم.
📂 خانم دکتر آزمایش را بادقت نگاه کرد، چند دقیقه ای بررسی هایش طول کشید ، بعد همانطور که عینکش را از روی چشم برمی داشت ، لبخندی زد و گفت:" باید مژدگونی بدین ، تبریک میگم. هیچ مشکلی نیست ، شما می توانید ازدواج کنید".
🎊تا این را گفت حمید چشمهایش را بست و نفس راحتی کشید ، خیالش راحت شد ، تنها دلیلی که می توانست مانع این وصلت بشود جواب آزمایش ژنتیک بود که آن هم شکرخدا به خیر گذشت.
🌹 حمید گفت:" ممنون خانم دکتر ، البته همونجا توی آزمایشگاه فرزانه خانم نتیجه رو فهمیدن ولی گفتیم بیاریم پیش شما خیالمون راحت بشه".
خانم دکتر گفت:" خب فرزانه جان تا یه مدت دیگه همکار ما میشه باید هم سر در بیاره از این چیزها ، امیدوارم خوشبخت بشید و زندگی خوبی داشته باشید."...
✍ادامه دارد...
🌷۳۲
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
0⃣4⃣ تاویستاک و عملیات پژوهش جنگ اعلان نشده:
✨ ... با توجه به آنکه در روی این کره زمین، انرژی، نیروی کلیدی جریان حیات به شمار می رود، از راه سیاست پردازی و نیرنگ و به کارگیری روش های خشن و بحران زا، کمیته ۳۰۰ توانسته است مهار کلیه منابع انرژی و نیرو را در دست بگیرد.
کمیته ۳۰۰ همچنین از راه نیرنگ و نادرستی، مهار نیروهای اجتماعی را که به واژه های اقتصادی ترجمان یافته اند، در دست گرفته است. اگر گمان را بر آن قرار دهیم که میتوان شهروند عادی را از حساب و کتاب اقتصادی دور نگه داشت، در آن صورت، باید بدین پندار هم باور داشته باشیم که می توان شهروندان را در بردگی اقتصادی غرق کرد. این واقعیتی است که رخ داده است. ما مردم، رشته حیات اقتصادی خود را به دست مهارکنندگان اقتصادی سپرده و بدین ترتیب، به صورت برده توطئه گران درآمده ایم.
(#تاثیر_موسیقی_بر_اعصاب_و_روان، حسین عبداللهی خوروش)
#ادامه_دارد
متاسفانه روزنامه #وطن_امروز ؛ به علت مشکلات مالی به کار خودش پایان داد.
حرفم اینه:
نذر ، فقط برای دیگ و خوراکی نیست
گاهی اگر نذر برای #چاپ_کتاب و یا #انتشار_روزنامه ای باشه که حرف انقلاب و اسلام را تبیین و تحلیل کنه، قطعا بیشتر جواب میده.
وگرنه سیر کردن شکم مردم، مهم تر از سیر کردن ذهن و فکر و بیدار کردنشون نیست.
👈 اگر فکر ملت درست کار نکنه، حتی ممکنه سر سفره نذری ظهر عاشورای سفارت انگلستان بنشینند و زیر عَلَم استعمار پیر، برای امام حسین ساختگیِ ملکه خبیث، دو دستی و محکم، شور بگیرند!
لطفا یه کم حمایت علنی
یه کم نذر فرهنگی
یه کم مطالبه هدفمند
🔺پ ن: وقتی قلم از دست اهلش میفته، دوس داشتم یه کاره ای باشم و اعلام #عزای_عمومی کنم.
اما حیف ...
📙📙
@ketabkhanehmodafean
🇮🇷 بــرگـےازخــاطــراتــــ 🇮🇷
🍃رانندهاش میگفت: همه جا در حال مطالعه بود، هرجا هم که فرصت نمیشد، با هدفون دروس زبانش را گوش میکرد.
🍃یک بار بهشون گفتم، آقارضا شما همیشه مطالعه میکنید وقتی هم که میاید تو ماشین هدفون تو گوشتونه، حاجی بخدا دلمون پوسید از بس ساکتید.
🍃بعد راننده تعریف میکنه: دیگه ندیدم موقع با من بودن هدفون بزاره، برعکس کلی هم باهام حرف میزد و میخندید.
🍃بهشون گفتم: حاجی از درسها و مطالعههاتون عقب نمونید، حالا من یه چیزی گفتم؛ آقارضا بهم خندید و به گفتگو ادامه داد.
مدافـــــع حـــــرم
#شهید_رضا_کارگر_بـــــرزی
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
🌹حمید در پوستش نمی گنجید ولی کنار خانم دکتر نمی توانست احساسش را ابراز کند ، از خوشحالی چندین بار از خانم دکتر تشکر کرد و با لبی خندان از مطب بیرون آمدیم.
🌹چشم های حمید عجیب می خندید ؛ به من گفت:" خدا رو شکر ، دیگه تموم شد راحت شدیم".
چند لحظه ای ایستادم و به حمید گفتم:" نه هنوز تموم نشده ، فکر کنم یه آزمایش دیگه هم باید بدیم ، کلاس ضمن عقد هم باید بریم ، اینها برای عقد لازمه".
🌹حمید که سر ازپا نمیشناختمت گفت:" نه بابا لازم نیست ، همین جواب آزمایش رو بدیم کافیه ، زودتر بریم که باید شیرینی بگیریم و به خانواده ها این خبر خوش رو بدیم ، حتما اونها هم از شنیدنش خوشحال میشن"
شانه هایم را بالا انداختم و گفتم:" نمیدونم ، شاید هم من اشتباه می کنم و شما اطلاعاتتون دقیق تره"....
✍ادامه دارد....
🌷۳۳
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
قدیم ها که کوچک بودم یکسره خانه ی عمه بودم و با دخترعمه ها بازی میکردم. ولی بزرگتر که شدم و به سن تکلیف رسیدم خجالت می کشیدم و کمتر می رفتم.
☘حمید هم خیلی کم به خانه ی ما می آمد. ولی از وقتی که بحث وصلت ما جدی شد ، رفت و آمدها بیشتر شده بود ، آن روز هم قرار بود حمید با پدر و مادرش برای صحبت های نهایی به خانه ی ما بیایند.
🍎مشغول شستن میوه ها بودم که پدرم به آشپزخانه آمد و پرسید :" دخترم اگر بحث مهریه شد چی بگیم؟ نظرت چیه؟"
روی اینکه سرم را بلند کنم و با پدرم مفصل درباره ی این چیزها صحبت کنم نداشتم.
گفتم: هرچی شما صلاح بدونید بابا....
✍ادامه دارد...
🌷۳۴
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
#میرزا_کوچک_خان 📚
نوشته ی🖊: #امیرحسین_فردی
#کودک 👦👧
#کودک۹تا۱۱سال
📜 دربارۀ کتاب:
ما در مسیر زندگی پرپیچ و خم خود، نیاز به «سرمشق» داریم تا این مسیر را راحت تر طی کنیم!
مجموعه «قطره و دریا» ما را با سرگذشت انسان های بزرگی چون میرزا کوچک خان جنگلی آشنا می کند.
✂️برشی از کتاب📖:
آن روز میزرا کوچک خان جنگلی سوار بر اسبش، تنهای تنها در میان جنگل های شمال پیش می رفت.
باد سردی می وزید و برگ های زرد درختان را بر زمین می ریخت. سربازان دشمن به دنبال میرزا بودند....
📙
@ketabkhanehmodafean
0⃣4⃣ تاویستاک و عملیات پژوهش جنگ اعلان نشده:
✨ ... همان گونه که زمانی ریز بیان داشته، کسانی که هوش خود را به کار نمی برند، بیش از حیوانات بدون هوش، حقی برایشان منظور نیست. برای حفظ نظم، بردگی اقتصادی از اصول کار به شمار می رود و طبقه حاکم هم از میوه شیرینی که به دست کارگر برده تولید می شود، لذت خواهد برد.
متخصصان اقتصادی، مقامات بلند پایه دولتی، بانکداران و رهبران بازرگانی و صنعتی روشن شد که جنگ علیه مردم باید با شتاب بیشتری صورت گیرد.
رابرت مک نامارا، رئیس اسبق بانک جهانی گفته بود، از آنجا که صلح و نظم جا افتاده اجتماعی، همواره مورد تهدید رشد بیرون از مهار جمعیت قرار می گیرد، باید ثروت ملی از چنگال توده های بی انضباط خارج شده و به دست شماری اندک، از مردم انضباط یافته سپرده شود. مک نامارا بر این باور بود که افزایش جمعیت، جهان در حال دگرگونی ما را تهدید می کند و آن را اگر هر آینه، پیام این برنامه ریزان اقتصادی، به هنگام به مردم برسد، شاید هنوز فرصت باقی باشد تا برنامه بردگی نظم نوین جهانی متوقف شود.
(#تاثیر_موسیقی_بر_اعصاب_و_روان، حسین عبداللهی خوروش)
#ادامه_دارد
پدرم خندید وگفت: مهریه حق خودته ، ما هیچ نظری نداریم ، دختر باید تعیین کننده ی مهریه باشه.
کمی مکث کردم و گفتم:" ۵۰۰تا چطوره؟ شما که خودتون میدونید مهریه ی فامیلای مامان همه بالای ۵۰۰سکه است."
🔷پدرم یک نارنگی برداشت و گفت:" هرچی نظر تو باشه ولی به نظرم زیاده".
🍱میوه ها را داخل سبد ریختم و مشغول خشک کردن آنها شدم.
گفتم: پس میگیم ۳۰۰تا ولی دیگه چونه نزنن!
پدرم گفت:" مهریه رو کی داده کی گرفته!".
جلوی خنده ام را به زور گرفتم ، نگاه های پدرم نگاه های غریبی بود ، انگار باورش نمی شد با فرزانه کوچکی که همیشه بهانه ی آغوش پدرش را می گرفت و دوست داشت ساعت ها با او همبازی شود ، صحبت از مهریه و عروسی می کند..
همه چیز را برای پذیرایی آماده کرده بودم ، اولین باری نبود که مهمان داشتیم ولی من استرس زیادی داشتم
چندین بار چاقوها و بشقاب هارا دستمال کشیدم
فاطمه سربسرم میگذاشت.
مادرم به آرامی صحبت می کرد ، حدس می زدم درباره ی تعداد سکه های مهریه باشد.
💐بالاخره مهمان ها رسیدند ، احوالپرسی که کردم به آشپزخانه برگشتم ، برای بار چندم چاقوها را دستمال کشیدم ولی تمام حواسم به حرف هایی بود که داخل پذیرایی رد و بدل می شد
🌿 عمه می گفت:" داداش حالا که جواب آزمایش اومده اگر اجازه بدی فردا فرزانه و حمید برن حلقه بخرن ، جمعه هفته بعد هم عقدکنان بگیریم"
💍تا صحبت حلقه شد نگاهم به دست چپم افتاد ، احساس عجیبی داشتم
حسی بین آرامش و دلهره از سختی مسئولیت و تعهدی که این حلقه به دوش آدمی میگذارد به سراغم آمده بود...
✍ادامه دارد...
🌷۳۵
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
📖🌱📖🌱📖
مطالعه بیخوابی را درمان میکند
مطالعه یکی از موثرترین راه ها برای آرامش و آمادگی برای خواب میباشد.
نور موبایل و تلویزیون به مغز می گویند که اکنون زمان بیدار شدن است در حالی که خواندن کتاب در نور کم تاثیر کاملا متفاوتی دارد
زیرا مغز تشخیص می دهد که اکنون زمان استراحت است.
🌱🌱🌱
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
#نقد_کتاب
#حال_سگ
نوشته ی: #زهره_حکیمی
❌❌❌❌❌❗❗❗
زیاد شنیده بودم که در بعضی زندگی ها چنان گره می افتد که تا آخر عمر، با دست که هیچ، با دندان هم باز نمی شود.
رمان “حال سگ”، دقیقا از این دست رمان هایی است که سراسرش، روایت سردرگمی آدم ها دردنیاست.
سختی و رنج شخصیت اول داستان، فرای طاقت است و تمامی ندارد؛ تا جایی که او را در ورطه ی هلاک کردن خودش می اندازد. در این رمان یک شخصیت مثبت و خوب به زحمت پیدا می شود و پس از خواندنش دچار خستگی روحی خاصی می شوی.
اما بعد…
👇👇👇
👆👆👆
🖌پیام اصلی داستان:
هر که از خدا روی گرداند، زندگی اش در سختی می افتد.
” وَ مَن اَعرَض عَن ذِکری فَاِنَّ لَهُ مَعیشتاً ضَنکا”
و واقعا هم همینطور است.
“حال سگ” حال انسان هایی است که در تمام زوایای زندگی شان همه کس را راه می دهند، همه چیزرا تدبیر می کنند، اما تنها کسی که نمی بینند و نمی خواهنش “خدا” است
وخب سختی هم محصول خواستن و نخواستن انسان است و البته بی خدا، این رنج ها تو را تا ناکجا آباد می برد و نابود می کند.
📕پیام های فرعی داستان:
مثل نتیجه دوستِ بد، جز خواری و زاری نیست.
گول پسرها را نخورید، آن قدرنامردند که تو را بی پناه رها می کنند و می روند.
دنیا، دنیاست، چه در آلمان کنار مامی و شویش زندگی کنی، چه در ایران.
اگر اهل ایمان نباشی همیشه حالت خراب است و زندگی ات گره دار.
گاهی نعمت و موقعیت خوبی داری، اما قدرش را نمی دانی.
وقتی دوزاریت می افتد که دیر شده و …
شخصیت اول داستان، دختری به نام “جلاله” است که برادرش “ایوب”، پسری به نام “بیژن” را می کشد.
جلاله مجبور می شود با “بهمن” برادر بیژن ازدواج کند تا جلوی به دارآویخته شدن ایوب را بگیرد.
جلاله، بهمن را دوست ندارد و بهمن عاشق جلاله است.
جلاله دختری معمولی است با هیچ ایده ای و هیچ برتری خاصی الّا زیبایی صورت.
همین هیچ بودن او باعث می شود که نتواند زندگی اجباری اش را خوب اداره کند.
بهمن با اصرار مادر و خواهرش می رود سراغ دختری دیگر و جلاله از ایران فرار می کند و اسیر مردی دیو صفت می شود.
این رمان ها فقط جهت پر کردن فرصت ها خوبند و چندان بار فکری و معنوی ندارند.
به هر حال، واقعا حالِ غیرخدایی بدی در کل رمان جریان دارد.
📙📙
@ketabkhanehmodafean