eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
1.8هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
ترگل من.pdf
4.26M
فایل pdf ویرایش جدید #ترگل در کتاب ترگل، جدای از موضوع حجاب، دیگر آگاهی‌های لازم برای دختران نوجوان نیز بیان گردیده است. موضوعاتی نظیر: 🔺 خطرات اجتماعی 🔺 روابط دختر و پسر 🔺 نگاه و کنترل آن 🔺 انحرافات دوران بلوغ و... 📕 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
بعداز یک هفته با اینکه هم برای حمید هم برای من سخت بود از دوکوهه دل کندیم ، من درس و دانشگاه داشتم و
چیزی نگذشت که زنگ در را زد..واقعا دلگیر بودم..ولی دوست نداشتم ناراحتش کنم..آیفون را برداشتم و گفتم کیه این وقت شب؟ گفت:" منم حمید همسرفرزانه" گفتم:نمیشناسم! 🌫 هوای قزوین آن ساعت شب سرد بود...دلم نمی آمد بیشتر از این پشت در بماند.. در را باز کردم آمد داخل راهرو..در ورودی را کمی باز کردم.. وقتی رسید گفتم: اول انگشتاتو نشون بده ببینم حمید من هستی یا نه! طفلک مجبور بود گوش بدهد ، چون می دانست اگر بیفتم روی دنده ی لج ، حالاحالاها باید ناز بخرد.. انگشتهایش را رد کرد داخل ، روی موتور یخ زده بود.. گردنش را هم کج کرده بود ..خودش را مظلوم نشان می داد.. اینطور موقع ها که چشم هایش گرد می شد ، بانمک می شد. گفتم: تاحالا کجا بودی؟ ساعت۲نصفه شبه! 🌹گفت:" هیئت بودم زیرزمین بود گوشی آنتن نمی داد ..جلسه داشتیم برای هماهنگی برنامه ها.. آنقدر درگیر بودم که زمان از دستم رفت ببخشید". گفتم: برو همان جا که بودی، کدوم مردی تا ۲نصفه شب خانمش رو تنها میذاره؟ 🍃 خواهش کرد و به شوخی با من حرف می زد.. من هم خنده ام گرفته بود ، به شوخی گفتم: پتو و بالش میدم همونجا تو حیاط بخواب.. بیشتر از این گلایه داشتم که چرا وقتی کارش طول می کشد از قبل به من اطلاع نمی دهد..خلاصه آنقدر دلجویی کرد تا راضی شدم... ✍ادامه دارد... 🌷۱۴۳ @ketabkhanehmodafean
✅درمان با ۱۷گام موثر 🔺۱۷. پس از تدبير و مشورت از عواقب تصميم‏ هاى خود هراسناك نباشيد و به خدا كنيد. پيامدهاى تصميم‏ هاتان را كه از قلمرو انديشه ‏تان بيرون است و با سامان دادن احتمال‏ هاى ضعيف سبب ترديد و تزلزل شما می‏گردد، به كه به بندگانش لطف و رحمت و محبت گسترده دارد، واگذاريد و به آنچه پروردگار پيش می‏ آورد، خشنود باشيد. خداوند شما را سمت صلاح و مطلوب واقعى‏تان رهنمون شود. 🔶پي نوشت:  اداره مشاوره نهاد رهبري پایان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#کتاب 🔸 امام خامنه‌ای: «مشکل‌تر از کتاب نوشتن، رساندن کتاب به چشم و ذهن مخاطب است؛ این خیلی مهم است. این هنر لازم دارد، دقّت لازم دارد، ظرافتهایی دارد که بایستی بتوانید اینها را وارد ذهن اینها بکنید.» (1395/09/15) 📚 @ketabkhanehmodafean
کتاب حسین از زبان حسین علیه السلام " روایت دوران ولادت امام حسین (ع) تا شهادت از زبان خود حضرت " 🔺 این کتاب در هشت فصل دوران ولادت امام حسین (ع) تا شهادت آن حضرت و پس از آن را روایت می کند. 🔺 همچنین ماجرای اسارت کاروان تا بازگشت به کربلا و سپس مدینه از زبان حضرت زینب (سلام الله علیها) روایت می شود. 🔺 فصل های این کتاب عبارت اند از: «دوران رسول خدا (ص)، دوران امیرالمومنین (ع)، دوران امام حسن (ع)، امامت، آغاز مبارزه آشکار با حاکمیت اموی، از مکه تا کربلا، و تو چه می دانی کربلا چیست، پس از شهادت امام حسین (ع)». 288صفحه | 40,000 تومان قیمت با 15 درصد تخفیف: 34,000 تومان نویسنده: حجت الاسلام محمد محمدیان خرید آنلاین از طریق سایت باسلام👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/152449?ref=830y
14.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن کتاب #پایی_که_جا_ماند اثرجانباز وآزاده سید ناصرحسینی پور قسمت ۱۱ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
چیزی نگذشت که زنگ در را زد..واقعا دلگیر بودم..ولی دوست نداشتم ناراحتش کنم..آیفون را برداشتم و گفتم ک
فردای همان روز بود که جلوی تلویزیون نشسته بودیم. 🌹حمیدگفت:" اگه بدونی چقدر دلم برای زیارت حضرت معصومه تنگ شده..میای آخرهفته بریم قم؟ اون دفعه که سال تحویل آن قدر شلوغ بود نفهمیدیم چی شد..این بار با صبر و حوصله بریم زیارت کنیم". چون تازه از جنوب برگشته بودیم گفتم: دوست دارم بیام ولی میترسم از درسام بیفتم..ولی اگر تو دوست داری زنگ بزن باهمکارات برو. 🌹گفت:" پیشنهاد خوبیه..چون خیلی وقته با رفقا جایی نرفتم". ☎️ تلفن را برداشت و به سه نفر از رفقایش پیشنهاد داد که دو روزه بروند و برگردند..قرار گذاشت فرداصبح راه بیفتند..رفتنشان که قطعی شد، حمیدگفت": بریم خونه ی مادرم قبل از سفر یه سر به اونها بزنیم". گفتم: باشه ولی باید زود برگردیم که بتونم براتون یه چیزی درست کنم توی راه بخورید. سریع آماده شدیم و سوار موتور راه افتادیم..خانه ی عمه هم یک مسیر آسفالته داشت هم یک مسیر خاکی..به دوراهی که رسیدیم ، حمید گفت:" بیا از مسیرخاکی بریم ، اونجا آدم حس می کنه موتور پرشی سوار شده". انداخت داخل مسیرخاکی ، دل و روده ی من بیرون آمد ..ولی حمید حس موتورسوارهای مسابقات پرشی را داشت.. 🏍 این جنس شیطنت ها از بچگی با حمید یکی شده بود .. وقتی رسیدیم چند دقیقه لباسهایمان را از گردوخاک پاک کردیم تا بشود برویم بالا پیش بقیه! 🔶 یک ساعتی نشستیم..ولی برای شام نماندیم..موقع خداحافظی همه سفارش کردند حتما حمید نائب الزیاره باشد .. خانه که رسیدیم سریع رفتم داخل آشپزخانه ، تصمیم گرفتم برای ناهارشان کتلت درست کنم 🌮 یک ساک پراز خوردنی هم چیدم..از خیارشور و نان ساندویچی گرفته تا بال کبابی ، سیخ، روغن، تنقلات، خلاصه همه چیز برایشان مهیا کرده بودم... ✍ادامه دارد... 🌷۱۴۴ @ketabkhanehmodafean