کتابخانهمدافعانحریمولایت
پادشاه و کشتن بی گناه 📕🎧 @ketabkhanehmodafean
سلام بر دوستداران کتاب☺️
طبق روال #پنجشنبه_ها_کتابهای_شعروطنز
پارتهایی از #حکایاتی_از_گلستان_سعدی
بارگذاری میشود👇
کتابخانهمدافعانحریمولایت
این طور مواقع حمید نقش میانجی را بازی می کرد، شروع می کرد به صحبت:" آروم باش...آخه این بچه ها طوری ب
دعواکردن هایم بیشتر حالت شوخی و خنده داشت..گفتم: چشمم روشن..تو جهازم رو ناقص کردی..باید جفت همین فرش رو بخری!
🔥
سوختن فرش به کنار..
تا دوروز حوله به دست این دود را از پنجره ها بیرون می دادم..
هرکس می آمد خانه ی ما فکر می کرد کل خانه آتش گرفته است!!
🏴
ایام محرم با اینکه تقریبا هوا سرد شده بود، با موتور شب ها می رفتیم هیئت خودمان..
شب تاسوعا به شدت هوا سرد شده بود..ولی با این حال بازهم باموتور راهی شدیم
🌹حمید به شوخی گفت:" الان کسی رو با لانچیکو بزنن از خونه درنمیاد ، اونوقت ما با موتور داریم میریم هیئت".
دستش را گذاشت روی زانوی من و گفت:" فرزانه پاهات یخ زده..غصه نخور خودم برات ماشین می گیرم دیگه اذیت نشی".
دستم را گذاشتم داخل جیبهای کاپشن حمید .
🌫
کنار سرما و سوز شبانه ی هوای پاییزی قزوین تنها چیزی که دلم را گرم می کرد، محبت دست های همیشه مهربان حمید بود...
✍ادامه دارد...
🌷۱۷۶
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean