چون حکمت انتظارمان امّید است
هر ساله نگاهمان به یک خورشید است
تکرار شعار سال بی حکمت نیست...
پیروزی ما در #جهش_تولید است
سال #جهش_تولید_مبارک
┄═•❁ @ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
#ادامه_دارد
سلام دوستان ..بهارتون پرمِهر
🍎🍏
باادامه فایل های تربیتی در خدمتتون هستیم👇
4_256380522182213822.amr
حجم:
655.2K
#استاد_عباسی_ولدی
#کتاب_من_دیگر_ما
📚جلد چهارم
⬆قسمت15
✏بخش سوم:
😎ویژگی های بازی مفید
☺ویژگی هشتم : زمینه ساز خلاقیت
🌹بسم الله...
📢دانلود و گوش کنید...
🎧📕
@ketabkhanehmodafean
4_256380522182213827.amr
حجم:
1.03M
#استاد_عباسی_ولدی
#کتاب_من_دیگر_ما
📚جلد چهارم
⬆قسمت16
🌹بسم الله...
📢دانلود و گوش کنید...
🎧📕
@ketabkhanehmodafean
4_256380522182213828.amr
حجم:
864K
#استاد_عباسی_ولدی
#کتاب_من_دیگر_ما
📚جلد چهارم
⬆قسمت 17
✏بخش سوم:
😎ویژگی های بازی مفید
☺ویژگی هشتم : نتیجه بخش
🌹بسم الله...
📢دانلود و گوش کنید...
🎧📕
@ketabkhanehmodafean
4_256380522182213829.amr
حجم:
711.9K
#استاد_عباسی_ولدی
#کتاب_من_دیگر_ما
📚جلد چهارم
⬆قسمت 18
✏بخش سوم:
😎ویژگی های بازی مفید
☺ویژگی یازدهم : در معرض دید
🌹بسم الله...
📢دانلود و گوش کنید...
🎧📕
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
آن شب خیلی آسوده خوابیدم..چون چندساعتی نمی گذشت که با حمید صحبت کرده بودم..پیش خودم گفتم امشب را هما
خانه که رسیدم اول نمازم را خواندم و بعد از خوردن ناهار ، کنار شومینه دراز کشیدم..دم به دقیقه افراد مختلف با گوشی بابا تماس می گرفتند..بابا خیلی آرام صحبت می کرد..
همانطور که دراز کشیده بودم، دلم هزارراه رفت..نیم نگاهی به پدرم انداختم و بی صدا گریه می کردم..دلم طاقت نیاورد..
پیش مادرم رفتم و پرسیدم: برای چی اینهمه زنگ میزنن؟ مگه خبری شده؟
مادرم گفت:" خبر ندارم..نگران نباش..چیز خاصی نیست".
اما این زنگ زدن ها خیلی من را نگران می کرد..
💢
آن شب بابا کلی برایمان خاطره تعریف کرد..از عروسی شان..از اوایل زندگی..از به دنیا آمدن ما..
گفت:" وقتی کلاس اول بودی، ماموریت های کردستان من هم تمام شد و اومدم قزوین..تو که از دیوار راست بالا میرفتی، یهو ساکت و آروم شدی! موهات بلند بود اما مامانت می گفت مگه میخواد درخت انگور بیاره..بزار بعدا وقتی عروس شدی موهاتو بلند کن..
کلاس سوم که شدی برعکس همه دخترا که توی این سن عاشق موی بلند و لباسای پف دار چینچینی هستند ، تو دوست داشتی چادر سر کنی..ما می گفتیم تو بچه ای نمی تونی چادرو جمع کنی..تا اینکه رفتیم مشهد..
خادم حرم گفت دخترتون بزرگ شده بهتره براش چادر بخرید با چادر بیاد داخل حرم..تو خیلی خوشحال شدی..
وقتی رفتیم داخل مغازه، تو یه چادر عربی ساتن که دور آستینش گیپور داشت انتخاب کردی ..اینطوری شد که از حرم امام رضا علیه السلام به بعد چادر سر کردی"....
✍ادامه دارد..
🌷۲۶۳
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean