eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
1.8هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
4_256380522182213828.amr
864K
📚جلد چهارم ⬆قسمت 17 ✏بخش سوم: 😎ویژگی های بازی مفید ☺ویژگی هشتم : نتیجه بخش 🌹بسم الله... 📢دانلود و گوش کنید... 🎧📕 @ketabkhanehmodafean
4_256380522182213829.amr
711.9K
📚جلد چهارم ⬆قسمت 18 ✏بخش سوم: 😎ویژگی های بازی مفید ☺ویژگی یازدهم : در معرض دید 🌹بسم الله... 📢دانلود و گوش کنید... 🎧📕 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
آن شب خیلی آسوده خوابیدم..چون چندساعتی نمی گذشت که با حمید صحبت کرده بودم..پیش خودم گفتم امشب را هما
خانه که رسیدم اول نمازم را خواندم و بعد از خوردن ناهار ، کنار شومینه دراز کشیدم..دم به دقیقه افراد مختلف با گوشی بابا تماس می گرفتند..بابا خیلی آرام صحبت می کرد.. همانطور که دراز کشیده بودم، دلم هزارراه رفت..نیم نگاهی به پدرم انداختم و بی صدا گریه می کردم..دلم طاقت نیاورد.. پیش مادرم رفتم و پرسیدم: برای چی اینهمه زنگ میزنن؟ مگه خبری شده؟ مادرم گفت:" خبر ندارم..نگران نباش..چیز خاصی نیست". اما این زنگ زدن ها خیلی من را نگران می کرد.. 💢 آن شب بابا کلی برایمان خاطره تعریف کرد..از عروسی شان..از اوایل زندگی..از به دنیا آمدن ما.. گفت:" وقتی کلاس اول بودی، ماموریت های کردستان من هم تمام شد و اومدم قزوین..تو که از دیوار راست بالا میرفتی، یهو ساکت و آروم شدی! موهات بلند بود اما مامانت می گفت مگه میخواد درخت انگور بیاره..بزار بعدا وقتی عروس شدی موهاتو بلند کن.. کلاس سوم که شدی برعکس همه دخترا که توی این سن عاشق موی بلند و لباسای پف دار چین‌چینی هستند ، تو دوست داشتی چادر سر کنی..ما می گفتیم تو بچه ای نمی تونی چادرو جمع کنی..تا اینکه رفتیم مشهد.. خادم حرم گفت دخترتون بزرگ شده بهتره براش چادر بخرید با چادر بیاد داخل حرم..تو خیلی خوشحال شدی.. وقتی رفتیم داخل مغازه، تو یه چادر عربی ساتن که دور آستینش گیپور داشت انتخاب کردی ..اینطوری شد که از حرم امام رضا علیه السلام به بعد چادر سر کردی".... ✍ادامه دارد.. 🌷۲۶۳ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿 ... یا مَنْ اَرْجُوهُ لِكُلِّ خَیْرٍ ... اى كه براى [گرفتن] همه‌ی خیر به او امید دارم، "كُلِّ خَیْرٍ" که می‌گویی مبهوت معنای حرفت می‌مانی. تأمل می‌کنی! یک بار دیگر زمزمه که نه مَزمَزه می‌کنی تا ببینی درست خوانده ای؟ ❓❓❓به راستی خدا در این ماه "همه‌ی" آنچه "خیر" است به تو می‌بخشاید!!! مطمئن که می‌شوی، فهرستی بلند از همه‌ی آنچه «خیر» می‌دانی در ذهنت نقش می‌بندد.📝 نباید فرصت را از دست دهی... هنوز دارد... مگر یک سال چند ماه رجب دارد که بتوانی توقع همه‌ی خیر را از خالقت داشته باشی؟ به فکر می‌افتی که گلچین کنی... یکدفعه این را به یاد می‌آوری : ✨«بَقِیَّةُ اللّه خَیْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ» اگر ایمان داشته باشید، "بَقِیَّةُ اللّهِ" برای شما خیر است...✨ التماس دعا @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
خانه که رسیدم اول نمازم را خواندم و بعد از خوردن ناهار ، کنار شومینه دراز کشیدم..دم به دقیقه افراد م
پدرم درست می گفت..من از بچگی عاشق چادر بودم..البته از ۷سالگی مقنعه و چادر سر می کردم، ولی چادر مشکی شده بود آرزوی بچگی های من که در سفر مشهد به آن رسیدم.. 💠 خاطرات قدیم که زنده شد، مادرم هم از بچگی های حمید تعریف کرد:" حمید همیشه می گفت دوست دارم عابدزاده بشم..به فوتبال علاقه داشت.. ⚽️ کارش این بود که توی کوچه با بچه های محل و برادراش فوتبال بازی می کرد یا با لاستیک های کهنه تکل بازی می کردن..لاستیک را توی کوچه با چوب میزد و بعد دنبالش می دوید". 📲 روز جمعه هم تماسهای پرتکرار با گوشی پدرم ادامه داشت..دلم گواهی بد می داد..بین این همه نگرانی ها آبجی هم خوابی که شب قبل دیده بود را برایم تعریف کرد.. 🌱گفت:" دیشب خواب حمید رو دیدم..با لباس نظامی بود..به من گفت فاطمه خانم برو به فرزانه بگو من برگشتم..چندباری رفتم به خوابش باور نکرده..شما برو بگو من برگشتم". 👆این خواب را که تعریف کرد، بند دلم پاره شد..همه ی آرامشم را از دست دادم..بیشتر از همیشه صدقه انداختم..حالم خیلی بد شده بود..هرکاری می کردم نمی توانستم معنی این خواب خواهرم را به جز شهادت حمید تعبیر کنم 🌷🌷 قرآن را باز کردم..آیه ۱۷سوره انفال آمد: ✨و ما مومنان را به پیامدی خوش می آزماییم✨ تا معنی آیه را خواندم، روی زمین نشستم..قلبم تند می زد..گفتم من بدبخت شدم..حتما یک چیزی شده.. 🎀 آن شب تولد پسردایی کوچکم دعوت بودیم..به جای خوشی های تولد تمام حواسم به گوشی بود..دو روز بود که حمید تماس نگرفته بود.... ✍ادامه دارد.. 🌷۲۶۴ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ ❤️ دوباره سایه ی ماه کریمی ازسرم کم شد به تعقیب رجب بودم،که شعبان المعظم شد سلام ای ماه شعبان،ماه منجی،ماه پشت ابر که ازمهرت ظهور حضرت قائم"عج" مسلّم شد 🌹 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیرین دیرین؛ «من دیگه حرفی ندارم... 😂 📚 @ketabkhanehmodafean
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
پدرم درست می گفت..من از بچگی عاشق چادر بودم..البته از ۷سالگی مقنعه و چادر سر می کردم، ولی چادر مشکی
شنبه صبح با اینکه اصلا حال خوبی نداشتم به دانشگاه رفتم..گوشی را گذاشته بودم جلوی دستم که اگر حمید زنگ زد سریع جواب بدهم.. قبل از اینکه حمید سوریه باشد همه میدانستند داخل کلاس گوشی را خاموش می کنم؛ ولی این مدت سر کلاس گوشی همیشه روشن بود.. از چهارشنبه ای که زنگ زده بود، سه روز گذشته بود..گفته بود بعداز سه یا چهار روز تماس می گیرد.. 📩 به جای تماس حمید ، پیامک های مشکوک شروع شد..اول خانم آقاسعید پیام داد که "باحمیدصحبت کردی.حالش چطوره" جواب دادم: آره ۳روزپیش باهاش صحبت کردم.حالش خوب بود.به همه سلام رسوند. بلافاصله خانم آقامیثم همکارودوست صمیمی حمید پیام داد پرسید:" حمیدآقا حالشون خوبه؟". سابقه نداشت این شکلی همه جویای حال حمید بشوند..کم کم داشتم دیوانه می شدم.. 🕥 ساعت نه و نیم تازه کلاسمان تمام شده بود ، آنتراک بین دو کلاس بود که بابا زنگ زد..وقتی پرسید کدام دانشکده هستم، آدرس دادم..پیش خودم گفتم حتما آمده دانشگاه کاری داشته..موقع رفتن میخواهد همدیگر را ببینیم.. از من خواست جلوی در دانشکده بروم.. تا دم در رسیدم پاهایم سست شد..پدرم با لباس شخصی ولی با ماشین سپاه همراه پسرخاله اش که او هم پاسدار بود ، آمده بود.... ✍ادامه دارد.. 🌷۲۶۵ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😍پیشنهادات قرنطینه بررسی اندیشه عرفانی رهبرمعظم انقلاب ومکتب تربیتی شهیدسلیمانی دریافت رایگان کتاب«عرفان امین»، «مکتب سلیمانی» و«شرح دلبری» بمدت محدود وبمناسبت اعیادشعبانیه: form.javanan.org/book موسسه جوانان آستان قدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿حجاب؛ هدیه بهاری🌿 🌳وقتی بهار می آید، تن برهنه درختان را با برگ و بار می پوشاند و درختان در این پوشش با نشاط می شوند و به ثمر می نشینند. 🌺بانو... ☝️اگر میخواهی با بهار همساز باشی، مراقب باش که خزان برگ و برت را نگیرد و تو را بی دفاع در میان وزش نگاه های هوس آلود رها نکند که این پایان نشاط و آغاز یک مرگ آرام است... @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا