eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
1.8هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
به زور من را از تابوت حمید جدا کردند..بابا کشان کشان مرا تا دم پله ها آورد..روی هر پله می نشستم و گر
مادرم با گریه گفت:" دختر گلم..الهی فدای اشکات بشم..حالا که چیزی نمیخوری، استراحت کن که جون داشته باشی ..فردا خیلی کار داریم". از فردای نیامده می ترسیدم.. از فردایی که قرار بود حمید را تا دروازه های بهشت تشییع کنم.. از فردایی که قرار بود چهره ی حمیدم را برای آخرین بار ببینم.. 💔 برق ها خاموش بود ولی کسی آن شب نخوابید..برادرم داخل اتاق قرآن میخواند..صدای گریه ی بابا از داخل اتاق خواب می آمد..من هم کمرم را گرفته بودم ، پذیرایی را دور می زدم و گریه می کردم..لحظه به لحظه کمرم دولا می شد.... با اینکه پیکرش را دیده بودم ولی هنوز باورم نشده بود..پیش خودم می گفتم: حمید که اهل بدقولی نیست..فردا ۴روزی که گفته بود تموم میشه خودش با من تماس می گیره.. دوست داشتم زمان به عقب برگردد ..تا چندماه همین احساس..همین انتظار را داشتم.. ناخودآگاه به گوشی نگاه می کردم..منتظر بودم حمید دوباره زنگ بزند..فکر می کردم هنوز آن ۴روزی که در تماس آخر گفت:"بایدصبرکنی" تمام نشده است...! ☀️ آن شب دراز بالاخره صبح شد..نماز راخواندم..لباس مشکی تن من کردند..دایی ها و فامیل دنبال ما آمدند تا باهم برای تشییع پیکر حمید برویم.. تا سبزه میدان با ماشین رفتیم..از سبزه میدان تا امامزاده اسماعیل را پای پیاده با گریه رفتم..از جلوی پیغمبریه رد شدم... یاد همه ی روزهایی افتادم که مقبره ی ۴انبیا پاتوق همیشگی من و حمید بود.. 🍂 می آمدیم اینجا کفش هایمان را یک جای خاص همیشگی می گذاشتیم..بعد پای پیاده یا با موتور از خیابان سپه تا مزار شهدا می رفتیم.. 🍂حالا باید همان مسیری را می رفتم که بارها باحمید رفته بودم.... ✍ادامه دارد 🌷۲۷۶ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
..ندای انا المهدی ات جهانی را پر می کند‌ گویند ظهور تو قیامت صغراست!‌ آری‌ چقدر دیر است برای تغییر‌ آن هنگام که در قیامت صغرای ظهورت‌ نامه ی عمل ام‌ در خلوتی با حضور تو‌ در دست راستم نباشد‌ چقدر سخت است تورا این گونه دیدن! ‌ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خبرخوب😍😍😍 به مناسبت ولادت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فایل های نمایشنامه صوتی رو از امروز ، طی چندین بخش براتون بارگذاری می نماییم 😍😍 هر کس فایلها رو گوش داد دلنوشته ای با توجه به فایل بنویسه و برامون بفرسته که در کانال به اشتراک بگذاریم 😍😍😍 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید آسید مرتضی 1اوینی.mp3
10.78M
🔊 یکی از بهترین آثاری که از شهید برای ما به‌جامانده است. 🙏 حتما گوش کنید. 🔴بیستم فروردین🗓 سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم؛ و روز هنر انقلاب اسلامی است. 📚 برخی از شاخص‌ترین کتب این شهید بزرگوار: 🔸 [روایت محرم] 🔹 [پیشرفت اقتصادی یا تکامل فرهنگی] 🔸 [ادبیات،فرهنگ و رسانه] 🔹 [انقلاب اسلامی و پایان انتظار] 🔸 [جریان روشنفکری و انقلاب اسلامی] 🔹 [فلسفه و شعر] 🔸 [گرافیک و نقاشی] 🔹 [سخنرانی ها و مقالات سینمایی] 🔸 [متن مستند روایت فتح] 🔹 [ سینمای دفاع مقدس] 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
مادرم با گریه گفت:" دختر گلم..الهی فدای اشکات بشم..حالا که چیزی نمیخوری، استراحت کن که جون داشته باش
🌹پیکرحمیدرا با آمبولانس آوردند..آن هم درست روز۸آذرماه سه روز مانده به اربعین..هشتم آذری که سه سال پیش من بخاطر دل دردم سوار آمبولانس شدم و حمید بالای سر من کنار تخت بیمارستان تا صبح بیدار بود..تا صبح نماز خوانده بود..آن موقع فکرش را نمی کردم که ۳سال بعد چنین روزی من باید حمید را دفن کنم و تا صبح قرآن بخوانم.. روایت تکرار می شد ولی این بار خیلی غم انگیزتر... نزدیکی امامزاده اسماعیل ایستاده بودم..خیلی شلوغ بود. 🌹حمید، اولین شهید مدافع حرم قزوین بود ..جمعیت زیادی آمده بودند..ولی از اکثر رفقایش خبری نبود..یا در سوریه مانده بودند یا قبل از شنیدن خبر شهادت حمید برای زیارت اربعین به کربلا رفته بودند.. داشتند تشریفات اول مراسم را انجام می دادند..احترام و مارش نظامی، بنظرم خیلی طولانی می آمد..فقط منتظر بودم تابوت را بالا بگیرند تا حمیدم را ببینم.. تابوت را که بلند کردند جانی تازه گرفتم.. 🌹شوق حمید من را با خودش می کشاند..نمی توانستم راه بروم..خواهرم با دوستانم زیر بغل های مرا گرفته بودند و می کشیدند.. گفتم: خواهش می کنم همراه حمید حرکت کنیم..نه جلوتر بیفتیم نه عقب بمونیم. 💔دلم‌می خواست برای آخرین بار این خیابان را باهم برویم... 🌷🌷🌷🌷 به گلزارشهدا که رسیدیم، بعداز مراسم برای نماز صف ها تشکیل شد..توان ایستادن نداشتم..گفتند:" تو حالت خوب نیست.نمی خواد نماز بخونی.برو یه گوشه بشین". گفتم : نه..دوست دارم برای حمیدم نماز بخونم.. یک ماشین پراید سفید آنجا بود. به همان ماشین تکیه دادم و نماز را خواندیم.... ✍ادامه دارد... 🌷۲۷۷ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَالنُّبُوَّةِ ، وَمَعْدِنَ الْعِلْمِ ، وَمَوضِعَ الرِّسالَةِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللّهِ فِي أَرْضِهِ . درود بر شما اى خاندان مهر ورزى و پيامبرى و سرچشمه دانش و قرارگاه پيغام گزارى ، درود بر تو اى بازمانده خداوند در زمين. سلام بر مهدی موعود سلام‌ بر نیمه ی ماه شعبان و قرص قمرش.. ✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَالنُّبُوَّةِ ، وَمَعْدِنَ الْعِلْمِ ، وَمَوضِعَ ال
🌸🌴🌸 حضرت حکیمه(سلام الله علیها) : ❤️[بعد از آنکه مهدی(عجل الله فرجه) به دنیا آمد] دیدم ولىّ خدا صلوات اللَّه علیه سجده میکند. 🌼 او را برداشتم و در دامن خود گذاردم دیدم پاک و پاکیزه است. ابومحمد [امام حسن عسگری(علیه السلام)] صدا زد عمه! فرزندم را بیاور! او را نزد پدرش بردم. ⭐️ حضرت نور دیدهاش را گرفت و زبان مبارک بر وى چشمهاى او مالید تا دیده گشود، سپس زبان در دهان و گوشهاى طفل نهاد و او را در دست چپ گذارد و بدین گونه ولىّ خدا در دست پدر نشست. 💚آنگاه دست بر سر او کشید و فرمود: فرزند! بقدرت الهى با من سخن بگو! ❤️آن نوزاد عزیز گفت: «اعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ  وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُون؛ و خواستیم بر کسانى که در آن سرزمین فرو دست شده بودند منّت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم، و ایشان را وارث [زمین] کنیم و در زمین قدرتشان دهیم و [از طرفى] به فرعون و هامان و لشکریانشان آنچه را که از جانب آنان بیمناک بودند، بنمایانیم.» (القصص5 و 6) 💙آنگاه بر پیغمبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و امیر مؤمنان و همه ائمه تا پدرش درود فرستاد. (الغیبة طوسی، ص184) میلادت بر ما مبارک مولاجانم ✨🌸✨🌸✨🌸✨ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
🌹پیکرحمیدرا با آمبولانس آوردند..آن هم درست روز۸آذرماه سه روز مانده به اربعین..هشتم آذری که سه سال پی
مراسم شروع شد. داشتند وصیتنامه ی حمید را میخواندند..همان وصیتنامه ای که من را مجبور کرد بایستم با صدای بلند بدون گریه برایش بخوانم.. 📄 ولی حالا هرخطش را که می شنیدم گریه‌ام بلندتر می شد.. کنار همان ماشین روی جدول نشسته بودم که داداشم آمد و گفت" بریم کنار مزار..بعدا شلوغ بشه نمیتونی بری نزدیک". بالای قبر حمید آمدم..خانه ای کهدهمسرم برای همیشه می خواست در آن بماند..خوب نگاه کردم..دورتادور قبر را دست کشیدم و جابه جای آن را به خاطر سپردم..حتی درست یادم مانده کدام آجر کدام ردیف شکسته بود.. به بابا گفتم: اجازه بدهید من چندلحظه داخل قبر بخوابم ببینم راحته ، بعد حمید رو بذارید. پدرم نگذاشت داخل قبر بروم.. خاک هایی که اطراف قبر بود را مشت مشت برداشتم و بوسیدم..به آن خاک ها حسودی می کردم.. گفتم: چقدر شما خوشبخت تر از من هستید که از این به بعد با حمید من همنشین هستید.. 😭 حمید را از تابوت بیرون آوردند..روی چوب تابوت عدد پلاک، تاریخ شهادت و گروه خونی حمید را نوشته بودند.. پیکر را که بلند کردند، پاهایش را گرفتم..با دستهایم لمس کردم..انگار سالم بود.. به اطرافیان‌و دوستانی که پیکر را گرفته بودند، گفتم: پاهای حمید سالمه..حمید زنده است..خواهش می کنم حمید رو داخل قبر نذارید 😭 می خواستم تلاش های آخر خودم را بکنم که به خودم بقبولانم که حمید هنوز نفس می کشد..ولی انگار کسی صدای من را نمی شنید.... ✍ادامه دارد.. 🌷۲۷۸ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا