eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
1.8هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
#قدّیس 🚖 راننده پیچید توی محله ی "حمراء" که محله ی قدیمی مسیحی نشین بیروت بود . توی خیابان امین مش
🔷کشیش قبل از اینکه قدمی به جلو بردارد، نگاهی از تعجب به سالن انداخت که بیشتربه یک انبار کتاب شبیه بود. دو طرف از دیوارها ، از کف تا نزدیک سقف کتاب چیده شده بود. 📚📚📚 روی طاقچه ی پنجره، کف سالن، روی کاناپه و روی میزعسلی چوبی، پر از کتاب بود. جرج که کشیش را متعجب و خیره دید گفت:" نگران نباش پدر! جایی برای نشستن ما دوتا پیرمرد پیدا می شود." 😁😁 بعد خودش روی صندلی پایه فلزی چرمی نشست و صندلی چوبی لهستانی را به کشیش نشان داد و گفت:" قبل از اینکه بیایی؛ صندلی ات را مرتب کردم و کتاب ها را از رویش برداشتم..بیابنشین..بیاپدر" 🔹کشیش روی صندلی لهستانی نشست و گفت:" از سر و وضع این خانه پیداست که تنها زندگی می کنی. هرچند اگر زن هم داشتی، حاضر نبود با تو در اینجا زندگی کند."😄 جرج خندید و گفت:" آفرین پدر! درست زدی به خال! چون زنم ماه هاست که ترکم کرده رفته خانه ی اقوامش . می گفت کتاب ها هووی او هستند؛ لذا مرا با همسرانم در این حرمسرا تنها گذاشت و رفت". بعد انگشت دستهایش را در هم گره زد و گفت:" از این حرف ها بگذریم..چند روز پیش که از مسکو زنگ زدی و گفتی یک کتاب قدیمی پیدا کرده ای، کنجکاو بودم آن را ببینم.. بخصوص که گفتی موضوعش درباره ی علی است. حالا حرف بزن که از چای و پذیرایی هم خبری نیست"😁 🔷کشیش چشم از کتاب ها برداشت و گفت:" من اگر در بیروت کلیسایی داشتم، چند نفر از مومنان را می فرستادم به منزلت تا برای رضای خدا دستی به سر و گوش همسرانت بکشند و تعداد زیادی از آنها را دور بریزند." جرج گفت:" حضرت ایوانف! همان که تو برای صحبت درباره اش پیش من آمده ای در جلسه ای به ما می گوید:"✨ چون نشانه های نعمت پروردگار آشکار شد، ناسپاس ها را از خود دور سازید.✨" این کتاب ها نعمتهای پروردگارند پدر☺️ 🔹کشیش گفت:" چه جمله ی زیبایی بود این کلام علی ...و چه قدر هم شبیه یکی از جملات عیسی مسیح است." جرج گفت:" کلام همه ی پیامبران و عدالت خواهان جهان ، شبیه کلام امام علی است. برای همین است که من نام کتابم را گذاشتم : 🔷کشیش گفت:" برای همین امروز پیش تو هستم ؛ تا درباره ی علی بیشتر بدانم." جرج گفت:" برای شناخت علی باید به وجدان خودت مراجعه کنی پدر و تعصب مسیحیت را از خودت دور کنی..علی را با هیچکس قیاس نکنی مگر با خودش." 🔹کشیش به چشم های جرج خیره شد و پرسید:" اول به من بگویید چگونه با علی آشنا شدید و چه شد که درباره ی او کتاب ها نوشتید؟ در حالی که شما یک مسیحی هستید..؟" ادامه دارد... 🎚۸۰ @ketabkhanehmodafean