کتابخانهمدافعانحریمولایت
#قدّیس "_با وجود این ، خدا محصول موقتی شرایط متغیر و تصادفی فرهنگی نیست ؛ بلکه چیزی است که پیوسته
#قدّیس
...غریبه نفسِ بلندی کشید.
اضطرابِ چندلحظه پیش از نگاهش رخت بست.
🔸کشیش اما هنوز با تردید و ابهام به او نگاه می کرد. غریبه با نگاهش به کیف اشاره کرد و گفت:" من یک کتابِ قدیمی دارم..خیلی قدیمی..."
🔶این بار نوبت کشیش بود که نفسِ بلندی بکشد ؛ پس او فروشنده ی یک نسخه ی قدیمی بود!
اما کشیش آنقدر تجربه داشت تا غریبه ها را نیازموده خود را خریدار نسخه ی خطی معرفی نکند.
🔸گفت: " آیا شما نباید به یک خریدار کتاب های قدیمی مراجعه می کردید؟
اینجا کلیساست پسرم😊."
غریبه گفت:" به من گفته اند شما خریدار کتاب های خطی نفیس هستید. کتاب من یک کتاب استثنایی است."
🔶 کشیش به چهره ی غریبه با دقت بیشتری نگاه کرد ؛ او را یک کتابفروش حرفه ای نسخه خطی ندید.
از آن دست اقلیت هایی بنظر میرسید که پس از #فروپاشی_شوروی، دفینه هایشان را از زیر خاک بیرون می آوردند و در ازای مبلغِ ناچیزی ، آنها را حراج می کردند.
⚜پرسید:" پسرم! چه کسی گفته است که من خریدار کتاب های خطی هستم؟ گمان میکنم راه را اشتباه آمده اید."
⭕️غریبه با حالتی یاءس آلود به کشیش چشم دوخت و بعد سرش را برگرداند و به در بزرگسالن نگاه کرد. انگار از چیزی هراس داشت..
🔶 کشیش فکر کرد شاید کتاب همراه او یک کتابِ سرقتی باشد. او فرصت کافی در اختیار داشت تا غریبه را بیشتر بیازماید:
" بنظرم خسته ای پسرم!
من هم دست کمی از تو ندارم..بهتر است روی این نیمکت بنشینیم و حالا که به اینجا آمده ای، نگاهی به کتابت بیندازیم." 😊
ادامه دارد...
🎚۶
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean