eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
1.8هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
#قدّیس 👮‍♂ _البته شما راست می گویید پدر! ذهن من به طرف ماجرای قتل یک مرد جوان تاجیک سوق داده شدکه
✴️ ستوان گفت:" به هر حال ما پس از بررسی کامل موضوع، مساءله را صورتجلسه می کنیم..امیدواریم بتوانیم سارق یا سارقین را دستگیر کنیم." ستوان که از دفتر کارش بیرون رفت، یکی از قرص های فشارش را بلعید تا مانع سرگیجه بیشترش شود و به فاجعه ای فکر کند که در شرف تکوین بود فاجعه ای که با قتل مرد تاجیک شروع شده بود و خدا میدانست چه وقت گریبان او را خواهد گرفت... ⭕️ فکر کرد بهتر است همه چیز را به پلیس بگوید..صحبت کردن درباره ی آن دو مرد مشکوک که حالا میدانست به یقین قاتل مرد تاجیک هستند، می توانست احتمال خطر را برای او از بین ببرد.. 🛑 دو مرد خطرناک که برای بدست آوردن کتاب ، مرتکب قتل شده بودند، به سادگی دست از سر او برنمی داشتند. اما گفتن واقعه بدون اشاره به مسئله ی کتاب قدیمی، امکان پذیر نبود. و هرصحبتی پیرامون کتاب ، پای او را به ماجرای قتل مرد تاجیک باز می کرد. 👮‍♂ صدای قدم های ستوان او را به خود آورد. آرام از روی صندلی بلند شد و ایستاد..ستوان که داشت با گوشه ی سبیلِ بورش ور می رفت، گفت:" امیدوارم که حالتان خوب شده باشد پدر!" 🔷کشیش گفت:" بله بهترم؛ باید قرص فشارم را زودتر میخوردم." ستوان گفت:" البته حق با شماست، سرقت از کلیسا و برداشتن پول امانتی که نزد شما بوده، مسئله ی کوچکی نیست." 📱 ستوان شماره تلفن کشیش را یادداشت کرد و بعد دست او را به گرمی فشرد و به اتفاق همکارش کلیسا را ترک کرد. 🔷و حالا کشیش مانده بود با فکر و خیال هایی نگران کننده . ترسی عمیق وجودش را فرا گرفته بود. در سال های طولانی زندگی، هرگز درگیر ماجرای قتل و سرقت و پلیس نشده بود. به مرد تاجیک فکر کرد؛ چهره ی سبزه و معصوم او را به خاطر آورد، مردی که انگار ماءموریت داشت کتاب را به دست او بسپارد و جان خود را در این راه از دست بدهد.. پس باید با چنگ و دندان از کتاب محافظت کند، از آن دو جوان قاتل ترسی به دل راه ندهد و توکل به خدا داشته باشد که مقدرات بشر در دست اوست.. ادامه دارد.. 🎚۵۷ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎓 🎒ــــلاس درس مهدویت 💠 شناخت امام مهدی"عج" از دوران تا جهانی: ⬅️ 🔹 ابعاد انتظار الف):👇 ✍..انسان از زوایای مختلف دارای ابعاد گوناگون است: از سویی از بُعد نظری و عملی برخوردار است و از سوی دیگر دارای بُعد فردی و اجتماعی است و از زاویه ای دیگر در کنار بُعد جسمی، بُعد روحی و روانی دارد.بدون تردید در همه ابعاد یاد شده نیاز به چارچوبِ مشخصی است تا در قالب آن راه صحیح زندگی باز شود و مسیرهای انحرافی به روی آدمی بسته گردد. و آن راهِ درست همان مسیر انتظار است. ♻️انتظار موعود جهانی در همه ابعاد زندگی منتظر تأثیر می‌گذارددر بعد فکری و نظری که زیر بنای اعمال و رفتار انسان است، باورهای اساسی حیات آدمی را در حصار خود حفظ می‌کند.👈 به بیان دیگر انتظار صحیح می‌طلبد که منتظر، بنیان‌های اعتقادی و فکری خود را تقویت کند تا در دام مکتب‌های انحرافی گرفتار نشود و یا به خاطر طولانی شدن دوره غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به چاه یأس و ناامیدی سقوط نکند. ⏺ امام باقر علیه السلام فرمود: 🔅«روزگاری بر مردم خواهد آمد که امام ایشان غایب خواهد شد پس خوشا به حال آنان که در آن زمان، بر امرِ (ولایت) ما ثابت و استوار بمانند. » [۱] ⬆️ یعنی در دوره غیبت که دشمنان با انواع شبهه‌ها می‌کوشند تا اعتقادات درست شیعیان را از بین ببرند به برکت قرار گرفتن در سنگر انتظار مرزهای عقیدتی حفظ می‌شود. 🔻در بُعد عملی، انتظار به همه اعمال و رفتار انسان جهت می‌دهد. منتظر باید در میدان عمل بکوشد تا زمینه‌های ظهور دولت حق فراهم گردد. بنابراین، منتظر در این بخش هم به ساختن خود و هم به سامان دادن جامعه همت می‌گمارد. 🔸در بُعد فردی هم به حیات روحی و روانی خود و کسب فضیلت‌های اخلاقی روی می‌آورد و هم به تقویتِ جنبه جسمی و بدنی می‌پردازد تا نیرویی کار آمد برای جبهه نور باشد. 🌷امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که دوست دارد از یاران قائم علیه السلام باشد پس منتظر باشد و در حال انتظار پرهیزگاری پیشه کند و به اخلاق نیکو آراسته گردد... » [2] 🔗ادامه_دارد.. ✍..پی نوشتها: 📂[۱]. کمال الدین، ج ۱، ح ۱۵، ص ۶۰۲. 📂[2]. الغیبة نعمانی، باب ۱۱، ح ۱۶، ص ۲۰۰. 📘3):کتاب نگین آفرینش/جلد(1)ص140. "عج" ─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اولِ ماه صفر.....💔 ▪️مانده بر دوش زمین،رنج مسیر سفرت ▪️آسمان هم شده با گریه ی خود نوحه گرت ▪️سفر کوفه و دروازه ی ساعات و حلب.. ▪️چه سفرها..چه سفرها که نکرده ست سرت... ▪️مجلس شام و تنور و طبق و تشت طلا.. ▪️چند تابوت ..که افتاده به آنها گذرت؟ ▪️کوهی از درد،سراسیمه دوان است پی ات ▪️رودی از ناله سرازیر شده پشت سرت ▪️راه افتاده به تشییع سرت، شهر به شهر پابه پای تو نسیمی که شده همسفرت.. ▪️می روی...بر دل گلهای جهان خواهد ماند ی بی بال و پرت... ▪️آه دریا...چه گذشته ست به روزت که چنین ▪️مانده بر دوش زمین رنج مسیر سفرت... 😭😭😭 🚩السلام علیک یا جَبَل الصبّر یا زینب کبری سلام الله علیها... 🔅اللهم الرزقنا زیارة الحسین 🔅اللهم الرزقنا شفاعة الحسین یوم الورود.. اول ماه صفر؛ ورود کاروان مظلوم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به شام ویران؛ تعزیت باد 😭😭😭 فراموش نشود. 🏴📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و صد درود محضر همراهان همیشگی ... 🌴🌴 از امروز با کتاب صوتی در خدمتتون هستیم..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
#قدّیس ✴️ ستوان گفت:" به هر حال ما پس از بررسی کامل موضوع، مساءله را صورتجلسه می کنیم..امیدواریم ب
🔶کشیش روز سختی را پشت سر گذاشت. خسته و درمانده به منزل رفت و ماجرای سرقت از کلیسا را به ایرینا گفت؛ اما هیچ اشاره ای به ماجرای قتل مرد تاجیک و آن دو جوان روس نکرد. 🌃 از آن شب، احساس می کرد که دلبستگی اش به کتاب بیشتر شده است. کتاب گنجی بود که نامحرمانی به دنبال آن بودند؛ گنجی که پای آن خون انسان بی گناهی ریخته شده بود. پس باید از آن به خوبی مراقبت کند..به کنه آن پی ببرد.. مضمون کتاب قطعا" یک جنگ ساده در یک برهه از تاریخ نیست، باید در پسِ آن حقایقی نهفته باشد و شاید معنویتی که بی ارتباط با روءیای آن شب نبود... 🕘 ساعت ۹شب، پشت میز کارش نشست و کتاب را مقابلش باز کرد. عینکش را به چشم زد و ورق های پاپیروس را که خوانده بود، از روی اوراق پوستی برداشت و اولین ورق پوستی را به دست گرفت.. 📜 آن را به بینی اش نزدیک کرد ، بویید و با انگشت هایش لمس کرد تا تشخیص بدهد این ورقه های پوستی از پوست آهو تهیه شده یا پوست حیوانات دیگر. اما تشخیص این کار برای او مشکل بود. خط نوشته های روی پوست ، چیزی بین خط کوفی و خطوط عربی امروز بود. 🔸کشیش شروع کرد به خواندن؛ به نام الله آنچه مرا مجبور ساخت تا بر تحریر عمروعاص از واقعه ی صفین تحریری بنویسم، نوشته های سراسر دروغ و خدعه و نیرنگ پسر عاص است که در کنار ملعونی چون معاویه، آن جنایت بزرگ را مرتکب شد.. 🔴 امروز که عمرم به درازا کشیده و ۸۴سال در سفره ی خدا روزی خورده ام، بس وقایع تلخ و بزرگ را به چشم خود دیده ام که یکی از آنها بود که من آن روزها جوانی ۲۴ساله بودم و در رکاب مولایم علی با سپاه معاویه رو در رو شدم.. 📓 من در کتابی که به توصیه ی پسرم سلیم ، نوشتن آن را به پایان برده ام، همه ی وقایع آن دوران ، به شهادت رسیدن و واقعه ی تلخ کربلا در سال ۶۳هجری را به رشته ی تحریر درآورم.. 🌷🌷🌷🌷 در این کهولت سن که با بیماری دست و پنجه نرم می کنم و توان نوشتن ندارم، باز به اصرار سلیم تصمیم گرفتم پی نوشتی بر نوشته های عمروعاص بنویسم تا بلکه در تاریخ بماند و مظلومیت مولایم علی آشکارتر شود؛ هرچند می توانستم این نوشته ها را پاره کنم یا بسوزانم، اما ترجیح دادم قضاوت در این باره را به تاریخ واگذارم.. ادامه دارد... 🎚۵۸ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 میگن سخت‌ترین صبر صبر در برابر گناهه؛ وقتی که می‌تونی دل به تیرگی بدی اما بخاطر خدا با شرایطتت مقابله کنی خدا خودش خواست 🎀 دخترها برای داشتن یه قلب پاک وظایف خاص‌تری داشته باشن پوشیده باشن، حتی قدم‌هاشون رنگ خدایی‌تر داشته باشه خودش می‌دونست یه وقتایی صبر دربرابر شرایطی 🌙 برای دخترا سخت‌تره... پس توی قرآن 💌 یه داستان قشنگ رو آورد اونجا که مریم گفت من سمت گناه نرفتم خدا هم بهش گفت: 🍀 🌸 معنی دخترونه‌ش این میشه که: ناراحت نباشی... تو پاک باش توی شرایط سخت حتی اگه همه دشمنت باشن خودم... خودم... من... ❤️ 📗 قرآن کریم. سوره مریم. آیه ۲۴ 🏴📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
#قدّیس 🔶کشیش روز سختی را پشت سر گذاشت. خسته و درمانده به منزل رفت و ماجرای سرقت از کلیسا را به ایر
✍..آن روز سلیم مشتی اوراق پاپیروس مصری به دستم داد و گفت که آنها را از یک مرد شامی خریده است. سخت متعجب شدم که دستخط عمروعاص را پس از گذشت ۶۰سال در اختیار دارم.. نوشته ها را با تعجیل خواندم..شاید وقوع جنگ؛ فرصت نوشتن ادامه ی وقایع را به او نداده بود و این خواست خدا بود که پس از این همه سال ، این نوشته ها به دست من برسد، منی که عمروعاص را در جنگ صفین بارها دیده بودم و هنوز هم چهره ی کریه و زشت او را به خاطر دارم.. 🗓 آن روز ۴شنبه ۲۵ماه شوال سال۳۶هجری بود. سپاه امام، کوفه را به سوی شام ترک کرد..فصل پایانی سال بود.. نسیم سردی صورت هایمان را تازیانه می زد، اما گرمای وجود علی، آتش درون مان را شعله ورتر میساخت. 🏳🚩 امام در راءس سپاه با وقار و متانت به پیش می رفت..نه زره پوشیده بود و نه خود را به پوشش های رزم آراسته بود.. تمام آنچه در برداشت پارچه ای مرقع ، کوتاه تا مچ پایش و کمربند بافته شده از لیف خرما بود.. 🌴 روزها و هفته ها رفتیم، تا به سرزمین صفین رسیدیم و به طلایه داران سپاه که فرمانده اش مالک اشتر بود، ملحق شدیم.. روزی و شبی به استراحت و تجدید قوا و ساماندهی نیروها گذشت.. ⛺️ لشکر معاویه با فاصله ای نه چندان دور ، مقابلمان بودند..آنها برساحل رود فرات خیمه زده بودند.. خبر رسید که معاویه دستور داده لشکر علی حق نزدیک شدن به رود و برداشتن و نوشیدن از آب فرات را ندارد. ❌ دسته هایی از سربازان معاویه چون دیواری مقابل رود ایستاده بودند. امام دستور جنگ نمی داد..کم آبی و تشنگی سپاهیان را می آزرد. امام پیکی نزد معاویه فرستاد تا قبل از آغاز جنگ‌به او فرصت بدهد با تن دادن به بیعت، مسلمانان را به کشتن ندهد.. ❎ و نیز از او خواست تا سربازانش را از ساحل فرات دور کند تا لشگریان کوفه از آب فرات بنوشند..اما معاویه با هر دو پیشنهاد امام مخالفت کرد. ♨️ همه منتظر فرمان حمله بودیم؛ اما امام رو به لشگریانش گفت:" سپاه معاویه با بستن آب بر شما؛ شما را به پیکار فرا می خواند. اکنون بر سر دوراهی هستید؛ یا به ذلت در جای خود بنشینید یا شمشیرها را از خون آنان سیراب نمایید تا خود از آب فرات سیراب شوید." 🗡 ما شمشیرهایمان را رو به آسمان بلند کردیم و خواستار جنگ با سپاه معاویه شدیم. علی می دانست که کنارزدن سربازان معاویه از ساحل فرات، کار چندان سختی نیست.. از مالک اشتر و اشعث خواست تا با سربازان تحت امر خود ، محاصره ی فرات را پایان دهند. ◻️◽️◻️ عقب راندن سربازان معاویه با کمترین تلفات صورت پذیرفت. آنها از کنار فرات رانده شدند و در نقطه ای مرتفع و بی آب و گیاه قرار گرفتند. ما می دانستیم که سربازان معاویه بدون آب قادر به ادامه ی نبرد نخواهند بود. خوشحال بودیم که جنگ ما با شامیان؛ بدون نبردی چندان به پایان خواهد رسید... ادامه دارد.. 🎚۵۹ @ketabkhanehmodafean
💢 اولین دوره مسابقات کتاب خوانی آنلاین زندگی به سبک شهدای پلیس 🔹 با محوریت کتاب در مسیر آسمان همراه با اهدای جوایز ارزنده 🔹 جهت شرکت در مسابقه وارد لینک زیر شوید: https://shohadanaja.com/test
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍🏻به نام خدایی شروع میکنم که مردانی را آفرید که به ما رسم شجاعت می‌آموزند؛ به ما رسم مردانگی و مرد بودن را یاد می‌دهند و با وجود آنها، میلیون‌ها نفر احساس امنیت می‌کنند. به راستی این انسان ها چه هستند که وجودشان آنقدر با برکت است. منظور از انسان ها همان شهدایی هستند که جانشان را در راه کشور می دهند. همان سردار بزرگ ایرانیست که توانستند جانش را بگیرند، اما روحش را نه! توانستند او را بکشند اما نتوانستند که به زانویش درآورند. 🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷 هفته ی مقدس دفاع ؛ بر دلاورمردان هشت سال جنگ تحمیلی؛ خجسته باد باشد که قدردان مجاهدت هایشان باشیم. 🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷 🔹مَڪتَبِ‌حآج‌قآسِم‌سُلِیمآنے 📚🏴 @ketabkhanehmodafean