کتابخانهمدافعانحریمولایت
👆ادامه دارد...
سلام
و ایام بر وفق مراد
☘🌱☘🌱
باز هم سهشنبهای دیگر از راه رسید
و
ما در خدمتتون هستیم با ادامهی بحث جذاب #شخصیت_محوری
👇👇
شخصیت محوری_20.mp3
12.58M
🎧قسمت بيستم
#شخصیت_محوری
🎧📒
@ketabkhanehmodafean
شخصیت محوری_21.mp3
4.84M
🎧قسمت بيست و یکم
#شخصیتمحوری
🎧📒
@ketabkhanehmodafean
🔰#معرفی_کتاب🔰
📚عنوان:مأموریت در خرمشهر
📆بهمناسبت فرا رسیدن سالروز آزادسازی خرمشهر
📌خاطرات سرهنگ فلاح اللامی از فرماندهان ارتش عراق است که وی در خاطرات خود به افشا و جنایات اسرار ارتش بعث عراق پرداخته است.
📌 در این کتاب، فلاح اللامی، آمادگی ارتش عراق قبل از جنگ عراق و همچنین اشغال خرمشهر و جنایت تجاوزات و غارت وحشیانه بعثی ها در این مناطق را تشریح کرده است.
📌وی همچنین به پیروزی نیروهای ایرانی در عملیات آزادسازی خرمشهر اشاره کرده، اسنادی نیز از ارتش عراق در کتاب ضمیمه شده است.
📌 صاحب خاطره قبل از جنگ رییس کمیته واردات اسلحه در عراق بوده است.
📌جنایات صدام در کویت، جنگ اول خلیج فارس و قیام شیعیان در زمان صدام نیز از جمله فصول کتاب هستند.
#معرفی_کتاب
#مأموریت_در_خرمشهر
📚
@ketabkhanehmodafean
93a20169.pdf
465.3K
📚صفحات ابتدایی پیدیاف کتاب
#مأموریت_در_خرمشهر
📚
@ketabkhanehmodafean
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📙 #داستـــــان
#پـــــناه
#قسمـت_هفـدهـم
✍انگشت اشاره اش را سمت آذر تکان می دهد و با لحنی که کم خوفناک نیست می گوید :
_دفعه ی آخرت باشه که پا از گلیمت درازتر می کنی
آذر که نمی دانم ترسیده یا می خواهد بی اهمیت بودن تهدید پارسا را به رخش بکشد ، درجا بلند می شود ،کیفش را برمی دارد و بیرون می زند .
نمی دانم از کدام دختر حرف زد که پارسا اینطور بهم ریخت و ذهن من را درگیر خودش کرد ؟
از جذبه اش خوشم می آید ،کاش بهزاد هم کمی جنم داشت ! اصلا همین بی دست و پا بودن و تو سری خوردنش بود که حالم را بهم می زد ..
بعد از رفتن بچه ها ،کیان نظرم را راجع به دوستانش می پرسد
والا زیادی خوددرگیری داشتن اما در کل بد نبودن
_عجله نکن پناه اینا رفقای تا ته خطن ، همه جوره باهاشون بهت خوش می گذره حوالی غروب شده و با کیان خداحافظی می کنم و شب قبل از خواب به این فکر می کنم که امروز
روز خوبی بود ...
با صدای خروسی که حتما بی محل هم هست به سختی چشم باز می کنم و دستم را جلوی صورتم می گیرم تا نور آفتابی که پهن شده وسط اتاق بیشتر از این اذیتم نکند .
خمیازه ی بلندی می کشم و گاز را روشن می کنم ، سوسیس و تخم مرغ برای صبحانه ی روز جمعه گزینه ی خوبی ست .
از حیاط سر و صدا می آید ،کنار پنجره می روم و پرده را کنار می زنم .فرشته چادر رنگی به کمرش بسته و کنار برادرش شهاب وسط کوهی از خاک و برگ و گلدان ، بیلچه به دست نشسته اند و آهنگ سنتی گوش می دهند
از دیدن گلدان های رنگی و فرشته ای که یک روز هست ندیدمش ذوق می کنم و بلند می گویم :
_سلام ،صبح بخیر
هر دو متعجب سربلند می کنند ،فرشته با دیدنم دستش را روی سرش می کوبد و شهاب که سریع رو برگردانده سراغ باغچه می رود ...
اصلا حواسم نبود که روسری ندارم ! می خندم و برای فرشته شانه بالا می اندازم و با پررویی می گویم :
+خوبی؟
_آره
+کمک نمی خواین ؟
_نه عزیزم
+تعارف می کنی ؟!
_نه بابا چه تعارفی ! برو تو منم یه سر میام بالا پیشت
+نه حوصلم سر رفته ، الان خودم میام پایین می دانم برادرش از بودن من معذب می شود و اتفاقا از لجش می خواهم که باشم ! این را از رفتارهای این چند روزش فهمیدم ، هرجا من هستم او نیست مثل جن و بسم الله
از پسرهای مدعی دین که فقط جانماز آب می کشند بدم می آید !حداقل امثال کیان و دوستانش یک رنگ اند .
مطمئنم بخاطر بودنم در خانه شان کلی به جان پدر و مادرش نق زده و دعوا کرده ! چون فرشته هم وقتی او هست کمتر با من معاشرت می کند و حدس می زنم که از ترس شهاب باشد.
روسری سرم می کند و با لباس چهارخانه ای که تا روی زانو هست و شلوار جینی که پوشیده ام می روم توی حیاط و با انرژی و دوباره سلام می کنم .
👈نویسنده:الهام تیموری
⏪ #ادامہ_دارد....
📚
@ketabkhanehmodafean
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🌟 كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ ۖ
وَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ
و تنها یکی از صدها برکات جنگ تحمیلی هشت ساله، تربیت انسانهایی بود که یا همان روزها
به مقام عند ربهم یرزقون رسیدند و ستارههای راهنمای آسمان تاریک آخرالزمان شدند...
💫 یا ماندند و شدند یکی شبیه سردار دلها...
که حیاتش، نجاتبخش مظلومان بود و
شهادتش، در هم شکنندهی کاخ ظلم ظالمان...
خداوند ما را در این مسیر مشرّف و محفوظ بدارد که ؛
💥 خرمشهرها در پیش است 💥!
#چهارمخرداد_روزمقاومت_گرامیباد
#دزفول_قهرمان
📚
@ketabkhanehmodafean