#سلوک_عاشورایی
📍آیا ما خودمان پای حق می ایستیم❗️
📌 خود ما از موقعی که چشم باز کردیم، وقتی دهۀ عاشورا و بحث امام حسین(علیه السلام ) و کوفه به میان می آمد، کوفی ها را لعنت می کردیم؛
امّا باید دید که اگر خودمان هم بودیم، پای امام(علیه السلام ) می ایستادیم یا برای حفظ دنیایمان دست از حقّ بر می داشتیم؟!
امشب بروید سرتان را زیر لهاف کنید و با خودتان فکر کنید که اگر شماها بودید، حاضر می شدید پای عقیدۀ تان بایستید تا آنجا که عمروانصاری ایستاد؟!
می گویند: در روز عاشورا تا وقتی عمروانصاری زنده بود، یک تیر به امام حسین(علیه السلام ) اصابت نکرد.
〰️〰️〰️〰️〰️
📚 #کتاب_سلوک_عاشورایی
📕 #منزل_دهم
📖 #شرح_خطبه_منا
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
#فتنه_۹۸
#کتابخانه_مدافعان
#خاطره_کتابرسانی
#کالسکه ی کتاب و هفتاد دقیقه با برکت
با کالسکه و دو ساک 👜و کفش های 👞داخل پلاستیک شده داخل حرم شدیم.
گوشه ای دنج کالسکه را پارک کردم، اطراف را می پاییدم و افراد بیکار را رصد می کردم.
از کیفم کتاب در آوردم و نزدیکش شدم با مهربانی نگاهش کردم و گفتم:
«کتاب قشنگیه، داستان های جالبی داره، زمان زیادی نمی گیره، بخون.
من اون گوشه کنار کالسکه هستم هر وقت تمام شد، پسم بده .»
با لبخند کتاب را گرفت و مشغول شد .
پسرم گرسنه بود، ظرف غذای 🍲او را از کیفم در آوردم، شروع کردم به دادن سیب زمینی به کودکم .
دخترم کارهای کلاسش را کامل نکرده بود و مشغول رنگ آمیزی بود.
همچنان به اطراف نگاه می کردم نفر دوم را پیدا کردم، دختری بود که سرگرم موبایلش بود.
پسرم را به دخترم سپردم و کتاب فریادرس را برداشتم و او را هم به کتاب خواندن دعوت کردم ، با کمی تعجب گرفت و برگشتم کنار کالسکه .
کمی دیگر غذا دادم و مادر و دختری را دیدم که داشتند با هم حرف می زدند. فکر کردم آنها هم شاید دوست داشته باشند کتاب بخوانند....
👇👇👇
☝☝☝
با یک دست بچه را گرفتم و با دست دیگر کتاب را،
وقتی درباره داستانهای کتاب حرف زدم با ذوق کتاب را گرفتند و چند لحظه بعد دیدم دختر دبیرستانی برای مادرش کتاب را بلند بلند می خواند.
جوری سرشان توی کتاب بود که گویا فردا امتحان دارند و مشغول خواندن هستند.
دو تا کتاب دیگر برایم مانده بود.
بچه ای پر جنب و جوش در فاصله دو متری حواسم را به خودش جلب کرد،
مادرش نشسته بود و مادر بزرگش پی بچه بود .
فکر کردم کتاب قطره قطره بیشتر مناسب است، جلو رفتم و با سلام و احوال پرسی کتاب را دادم، چند سؤال پرسید
و بالاخره کتاب را گرفت وقتی نگاهش می کردم می دیدم با اینکه درگیر بچه شان هستند، اما باز کتاب را می خوانند.
کتاب آخر را هم به یک مادر و دختر مذهبی دادم و آنها هم خوشحال کتاب را خواندند.
بچه را می خواستم شیر بدهم، نماز عشاء هم بخوانم نماز استغاثه هم مانده بود.
بچه به بغل قصد وضو خانه کردم و کالسکه کتابخانه را به دخترم سپردم و راهی شدم.
وقتی برگشتم نفر اول کتاب را پس آورده بود و تشکر کرده بود
به نماز ایستادم و بعد از نماز هنوز صدای دختر را که برای مادرش کتاب می خواند می شنیدم …
💠
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
این احساس بی علت نبود..حمید واقعا آسمانی تر شده بود..شاید به همین خاطر بود که ما به فاصله ی کمتر از
طول مسیر به خانم هایی که تا حالا دوکوهه را ندیده بودند، گفتم: اینجا مثل باند پرواز می مونه، خیلی از شهدا از همینجا از همین ساختمون ها پروازشون رو شروع کردن
و در نهایت توی مناطق مختلف به شهادت رسیدن..
قدر این چندساعتی رو که در دوکوهه هستید رو بدونید.
چنددقیقه ای طول نکشید که به حسینیه ی تخریب رسیدیم ، یک جای خلوت بدون هیچ امکانات که ساخته شده بود برای خودسازی بچه های گردان تخریب..
هنوز هم پشت حسینیه قبرهایی که کنده شده بود و بچه های تخریب شب ها داخل آن می خوابیدند و رازونیاز می کردند دست نخورده باقی مانده بود..
🎤
مراسم روایتگری و مداحی که انجام شد دوباره سوار ماشین ها شدیم و برگشتیم..
هنوز به محل استراحتم در ساختمان مقداد نرسیده بودم که متوجه شدم موبایلم را داخل حسینیه ی تخریب جاگذاشتم..
به سمت ورودی جاده ی حسینیه برگشتم ولی هیچ ماشینی نبود که من را به آنجا برگرداند...
میدانستم اگر حمید یا خانواده تماس بگیرند و من جواب ندهم نگران می شوند..چاره ای نبود ..
برای همین با پای پیاده سمت حسینیه راه افتادم...
هنوز۱۰۰متری از دوکوهه فاصله نگرفته بودم که دیدم یک ماشین با سرعت به سمت حسینیه ی تخریب می رود ..ته دلم خوشحال شدم و پیش خودم گفتم: شاید من را تا آنجا برساند..
🚖
ماشین که ایستاد دیدم حمید همراه یک سرباز داخل ماشین هستند..
باتعجب پرسید:" تنهایی کجا داری میری توی این گرما وسط این بیابون؟".
ماوقع را برایش توضیح دادم و گفتم: مجبورم برم..گوشی که جاگذاشتم رو بردارم.
🌹حمید جواب داد:" الان که کار عجله ای دارم باید سریع برم، کار تو هم که شخصیه نمیشه با ماشین نظامی بری".
این جمله را گفت و بعدهم خداحافظی کرد و رفت..
اخلاقش را می دانستم..سرش میرفت از بیت المال برای کارشخصی استفاده نمی کرد...
✍ادامه دارد ....
🌷۱۴۰
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
✅درمان #ضعف_اراده با ۱۷ گام موثر
🔺۱۴. #ورزش_مستمر_و_منظم را كه در #تقويت_اراده بسيار مؤثر است، فراموش نكنيد.
#ادامه_دارد
#هر_شب_یک_گام
#کتابخانه_مدافعان
🔴 پر گویی موجب قساوت قلب است.
همانطور که فضول طعام
(زیاده روی در خوراک) ممیت قلب است ؛ فضول کلام(زیاده روی در کلام ) نیز از قلب قاسی بر خیزد.
✨از رسول الله صلی الله علیه و آله روایت است که:
« و در غیر یاد خداوند ؛زیاد سخن نگوئید که موجب قساوت قلب می شود و دورترین مردم از خداوند؛ افراد قسیّ القلب هستند.»
#کتاب_تازیانه_سلوک
#علامه_حسن_زاده_آملی
----------📚----------
@ketabkhanehmodafean
#معرفی_کتاب📚
کتاب #بانک_جامع_اطلاعات_دارویی
به معرفی انواع گیاهان دارویی و شیمیایی همراه با ذکر خواص آنها به صورت کامل و جامع میپردازد.
مواردی مانند نسخه پیچی گیاهی،
مرجع کامل داروها،
داروهای گیاهی رسمی ایران
و خصوصیات اقلیمی گیاهان دارویی را به صورت کامل و جامع مورد بحث و بررسی قرار میدهد.
📕بانک جامع اطلاعات دارویی📚🌱
┄═•❁ @ketabkhanehmodafean
@cafeh_ketab اطلس گیاهان دارویی.pdf
16.89M
#بانک_جامع_اطلاعات_دارویی
#اطلس_گیاهان_دارویی
(کتاب بسیار کاربردی هدیه ما به شما🙂)
┄═•❁ @ketabkhanehmodafean
مخاطبین عزیز کانال کتابخانه مدافعان!
به دلیل اختلال سراسری اینترنت در کشور
و همچنین اختلالات ایتا ممکن است در باز کردن لینک ها در لیست مطالب بالای صفحه
و یا جستجو در کانال با مشکل مواجهه شوید ..
این اختلال مربوط به کانال ما نیست و بصورت سراسری و #موقتی است
و احتمالا طی چند روز آینده با رفع مشکل اینترت حل میگردد.
با تشکر
...........🌹📚🌹...........
ما را به دوستانتان معرفی کنید👇
http://eitaa.com/joinchat/2546925585Ca162a9380b
ارتباط با ادمین
@fadayefatemeh
14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن کتاب #پایی_که_جا_ماند اثرجانباز وآزاده سید ناصرحسینی پور
قسمت ۱۰
@ketabkhanehmodafean
✅درمان #ضعف_اراده با ۱۷گام موثر
🔺۱۵. با تصميمهاى آسان در كارهاى ساده، به تدريج #خود_باورى و #توانمندى را در خويش پديد آوريد
و
راه را براى تصميمگيرى در امور مشكل و پيچيده هموار سازيد.
#ادامه_دارد
#هر_شب_یک_گام
#کتابخانه_مدافعان
کتابخانهمدافعانحریمولایت
طول مسیر به خانم هایی که تا حالا دوکوهه را ندیده بودند، گفتم: اینجا مثل باند پرواز می مونه، خیلی از
مجدد با پای پیاده راه افتادم..آفتاب بهاری تندوتیز به مغز سرم میزد ..
تا نزدیکی های حسینیه تخریب که رفتم متوجه شدم یکی از دور دوان دوان سمت من می آید..
حدس زدم حتما از بچه های انتظامات است و برایش سوال شده که چرا من تنهایی سمت حسینیه ی تخریب آمدم..
نزدیک تر که شد فهمیدم حمید است...
با دیدنش کلی انرژی گرفتم..
🌹به من که رسید گفت:" کارامو انجام دادم..ماشین رو دادم سرباز ببره..خودم اومدم که تنها نباشی".
چندقدمی که به حسینیه ی تخریب مانده بود را باهم رفتیم و گوشی را پیدا کردیم..
خیلی خسته شده بودم..چند دقیقه ای همانجا روی موکت های ساده ی حسینیه نشستم..
💡
دورتادور حسینیه را فانوس گذاشته بودند..
🌹حمیدگفت:" اینجا شب ها خیلی قشنگ میشه..
وقتی مسیر رو توی دل تاریکی میای و نهایتاً به این حسینیه میرسی که با نور این فانوس ها روشن شده حس میکنی از برزخ وارد بهشت شدی..
خدا کنه اون روزی که عزرائیل جون ما رو میگیره خونه ی قبرمون مقل اینجا نورانی باشه".
موقع برگشت خیلی خسته شده بودم..۲کیلومتر رفت..۲کیلومتر برگشت..
بخاطر بارندگی و هوای بهاری منطقه ؛ گلهای زرد کوچکی اطراف جاده درآمده بود...
🌼
حمید برای اینکه فکرم را مشغول کند از گلهای کنار جاده برایم چید ..به حدی محبت کرد که خستگی ۴کیلومتر پیاده روی فراموشم شد...
✍ادامه دارد..
🌷۱۴۱
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
امروز
قم منور می شود به وجود با برکت بانو فاطمه معصومه سلام الله علیها
🌺🌼🌺
چه خوب است نفس کشیدن در هوای تو ای بانوی آب و آیینه
کافیست دلتون رو گره بزنید به ضریح پاک و مطهرش
«عمه سادات سلام علیک
روح عبادات سلام علیک
کوثر نوری به کویر قمی
آب حیات دل این مردمی
۲۳ربیع الاول سالروز ورود بانوفاطمه معصومه سلام الله علیها به شهر مقدس قم مبارک باد
🌺🌼🌸🌼🌺
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
کتاب دو جلدی زندگی و زیارت حضرت معصومه(سلام الله علیها)
هم ظاهرش قشنگه، هم محتواش عالیه
مجموعه دو جلدی زندگی و زیارت حضرت معصومه(سلام الله علیها) شامل زندگینامه حضرت فاطمه معصومه و یک داستان جذاب درباره زیارت ایشونه.
این کتاب مناسب سنین ابتداییه و در یک کیف شکیل مقوایی ارائه شده و میتونه یه هدیه دوستداشتنی باشه.
قیمت این کتاب با تخفیف ۱۶۰۰۰ تومنه👇👇👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/129239?ref=830y
کتابخانهمدافعانحریمولایت
مجدد با پای پیاده راه افتادم..آفتاب بهاری تندوتیز به مغز سرم میزد .. تا نزدیکی های حسینیه تخریب که ر
بعداز یک هفته با اینکه هم برای حمید هم برای من سخت بود از دوکوهه دل کندیم ، من درس و دانشگاه داشتم و باید به کلاس هایم می رسیدم..
حمید هم بیشتر از این نمی توانست مرخصی بگیرد..به ناچار سمت قزوین حرکت کردیم..
ولی هردو از اینکه توانسته بودیم هم قبل تحویل سال و هم بعد تحویل سال عید مهمان شهدا باشیم حسابی خوشحال بودیم...
❤️
هیئت یکی از علایق خاص حمید بود..هرهفته در مراسم شبهای جمعه هیئت شرکت می کرد..طوری برنامه ریزی کرده بود که باید حتما پنجشنبه ها میرفت هیئت..
سروتهش را میزدی از هیئت سردرمی آورد..من را هم که از همان دوران نامزدی پاگیر هیئت کرده بود..
🌹می گفت:" بهترین سنگر تربیت همینجاست..".
اسم هیئتمان خیمه العباس بود..خودش بعنوان یکی از موسسان این هیئت بود که آن را به تاسی از شهید ابراهیم هادی راه انداخته بودند.
🏴
اوایل برای دهه ی محرم یک چادر خیلی بزرگ زده بودند و مراسم را آنجا می گرفتند؛ ولی مراسم های هفتگی شان طبقه ی همکف خانه ی یکی از دوستانش بود..آنجا را حسینیه کرده بودند و هرهفته شبهای جمعه دعای کمیل و زیارت عاشورا برپا بود.
تنها چیزی در این میان من را اذیت می کرد دیرآمدنش از هیئت بود ...گویی داخل هیئت که می شد زمان و مکان را از یاد می برد
آن شب من خسته بودم و نتوانستم همراهش بروم..به من گفت ساعت ۱۱ونیم برمی گردم..
🕰
نیم ساعت..یکساعت...دوساعت گذشت!
خبری نشد..واقعا نگران شده بودم..هرچه تماس می گرفتم گوشی را جواب نمی داد..
🕑 ساعت ۲نیمه شب شده بود..دلم مثل سیروسرکه می جوشید..گوشی را برداشتم و به همسر یکی از رفقایش زنگ زدم..فهمیدم که هیئت جلسه داشتند و تا آن موقع طول کشیده است...
✍ادامه دارد...
🌷۱۴۲
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean