✌#شانزدهمین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
عزیز نیز نشست و به چهره ی مردی که اکنون موهای سر و صورتش سفید شده بود، خیره شد:
_خیرباشه برادر عزیز!
_میخوام در مورد مامور شماره ی۳۱۳ با شما صحبت کنم.
_مامور ۳۱۳؟
عزیز به طرف کمد رفت و پرونده جوان را در دست گرفت و گفت:
_رافت الهجان.
_اوه...بله!
هنگامی که محسن و عزیز آن ساختمانی را که در میان مزارع بود ترک کردند، ساعت، دو و نین بعدازنیمه شب بود.
گفت و گویشان ساعت ها طول کشید و محسن با تفصیل، داستانش را با عزیز جبالی در میان گذاشت.
عزیز با اصرار و پافشاری سوال میکرد و و محسن با گشاده رویی پاسخ می داد...
《 داستان های واقعی و هیجان انگیز و پر ماجرا😯 از نفوذ اطلاعاتی در سیستم اطلاعاتی رژیم صهیونیستی👍
خوندنش رو از دست ندید که مطمئنم از خوندنش لذت می برید...✌
@Horre_Shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#نفوذ_در_موساد
#داستان_های_هیجان_انگیز
@ketabkhoone_zeinabioon