eitaa logo
کتابنوشان
1.2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
411 ویدیو
10 فایل
سلام و ادب با "کتابنوشان" همراه شوید و هر روز جرعه ای کتاب بنوشید! ما اهل تک خوری نیستیم! باهم کتاب نوش جان میکنیم. ارتباط با رامیان: @OFOQRAMIYAN
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیروز نمازظهر رو رفتم مسجد سیدحمزه اونجا هم بعد نماز چند کلمه با چند خانم صحبت کردم. گفتن فردا ساعت ۱۰ مسجد برنامه داریم بیا صحت کن. برم ببینم چی میشه. توکل برخدا ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
سلام و وقت بخیر دوستان دیروز عصر روستا رفتم و امروز مسجد و چند محله و مزون رفتم صحبت کردم‌ و کلی حرف و نکته دارم که بنویسم. ولی خدا وکیلی فرصت نیست‌ براتون بنویسم. از طرفی ۶ عصر بلیط برگشت به قم داریم و قبل رفتن باید یک حسینیه هم برم. الان مثل یک عروس خودشیرین داریم خونه مادرشوهرمحترم رو به تنظیمات کارخونه برمیگردونیم! ولی سعی میکنم حتما نکات و تجربیات این چند روز رو باهاتون به اشتراک بگذارم. ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از بیداری ملت
13.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 افشاگری های یک قربانی سخنان قابل تامل خانم مینا مهرنوش از آزار و اذیت های آذری جهرمی قائم مقام ستاد پزشکیان نسبت به ایشان در زمانی که وی بعنوان اولین زن مدیرعامل یک اپراتور تلفن همراه منسوب شده بود‌. ⏪چه تعداد دیگر باید دوباره قربانی شوند؟ 🔴 👇 @bidariymelat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابنوشان
خب بریم ببینیم دیروز در روستای قرخ‌یاشار خوی چه گذشت! قبلش اینو بگم که همسر بنده بچه‌روستاست و همه اهالی روستا دوستش دارن و یک حاج‌آقای محبوب محسوب میشن! بنده هم به عنوان خانم‌ِحاج آقا محبوبیت زیادی بین اهالی روستا دارم( از فضایل و کمالات شخصیم نمیگم که ریا نشه😁) دیروز قصد داشتم در کنار دیدار اقوام ساکن روستا، بحث انتخابات رو هم پیگیری کنم. مادرشوهر عزیزم با دخترام رفتن خونه روستایی تا به کارهای مربوطه برسند و من سری به خونه‌ی خاله‌ی همسرم زدم. خاله و عروسش لیلا خانم مثل همیشه با صمیمیت تحویلم گرفتن و بعد از صحبت های متعارف بحث انتخابات شد و گفتن به جلیلی رای دادن ولی چون پسرخاله نزدیک ساعت ۱۰ شب از سرِ زمین برگشته بوده، فرصت رای گیری تمام شده و نتونسته رای بده. توی روستاهای کم جمعیت رای گیری تا ساعت ۱۲ شب تمدید نمیشه و صندوق ها فقط ساعات خاصی مستقر هستند. پرسیدم از آرای بقیه اهالی چه خبر؟ گفت همسایه بغلی طرفدار پزشکیان هست و موقع برگشتن ما از پای صندوق رای، کمی ما رو با آب‌پاش خیس کردن که چرا به جلیلی رای دادیم! در ادامه خاله اصرار داشت شام بمونیم ولی بلند شدم تا به بقیه اهالی هم سر بزنم‌. موقع خداحافظی دم‌در یکی دو خانم و دختر نوجوان دیدم. عروس خاله اون دختر نوجوان رو نشونم داد و گفت خانواده اینا بودن که به پزشکیان رای دادن. با اون دختر ۱۵ ساله سر صحبت رو باز کردم و دوستانه بهش یادآوری کردم به عنوان یک دختر باسواد باید به خانواده اش کمک کنه تا درست انتخاب کنند. دختر با ادبی بود و با دقت به حرفام گوش می‌کرد. بهش گفتم این انتخابات آینده ی تو و امثال تو رو هم رقم میزنه. آقای جلیلی با برنامه هست ولی خود آقای پزشکیان اعتراف میکنه برنامه نداره. حین همین صحبت‌ها، مادر همین دختر خانم درِ خونه‌شون رو باز کرد و بیرون اومد. بحث رو جمعی ادامه دادیم و از حالت چهره مادردختر مشخص بود به فکر فرو رفته. بعد از گفتنِ گفتنی‌ها از جمع خداحافظی کردم و داشتم دور می‌شدم که شنیدم منو صدا می‌زنند. وقتی برگشتم همون خانم اومد سمتم و بغلم کرد و گفت چرا نگفتی خانم عباس آقایی! خندیدم و گفتم حواسم نبود. گفت: فکر کردم از اینایی هستی که میان فقط حرف میزنن😁 وقتی منو شناخت کلا نگاه و رفتارش خیلی دوستانه‌تر شد و گفت من کبری هستم. مامانِ هادی‌ و شادی! به عباس آقا بگی میشناسه... سر ظهر از بس هادی‌ شادی میگفتم که صدای همه همسایه ها درمیومد بسه! هادی‌ شادی بخوابید و بذارید بخوابیم! نمیشد نخندیم! کمی از خاطرات قدیم گفت و در انتها منم حرف خودم رو گفتم! به خودش و دخترش سپردم حتما مناظرات رو تماشا کنن و به رای‌شون فکر کنند! مجددا خداحافظی کردم و راه افتادم. متوجه شدم که اگر قبل از صحبت خودم رو معرفی کنم میتونم موثرتر باشم. سراغ چند خانم دیگه هم رفتم. برخوردها خیلی عالی بود. بعضی من رو میشناختن و حرفم رو راحت می‌پذیرفتند. اونایی که به چشم غریبه نگاهم میکردن رو با اسم رمز "خانم‌ِعباس‌آقاهستم" رمزگشایی میکردم😁 بیشتر زن‌های روستا همراه همسرانشون سرِ زمین و مشغول برداشت محصول بودند، و جمعا با ۱۲ نفر صحبت انتخاباتی کردم ولی میدونم که همه‌ی این ۱۲ نفر با خانواده شون صحبت خواهند کرد و چه بسا با اسم رمز عباس‌آقا خیلی ها به جلیلی رای بدهند. در بین این جمع فقط یک خانم جوان بود که کلا ناراضی بود و معتقد بود دولت ها هیچ کاری نمیکنند. کمی از خدمات شهید رئیسی خصوصا بهبود شرایط روستاییان که خود همین خانم هم بهش معترف بود گفتم و تصمیم رو به انتخاب خودش بعد از دیدن مناظرات محول کردم. پ.ن: خودی بودن یکی از امتیازات در دعوت هست. وقتی اهالی من رو یکی مثل خودشون ببینن خیلی راحت حرفم رو مبپذیرن ولی اگر تصور کنند من از طرف سازمان خاصی مامور به بیان این حرف ها هستم، ممکنه گارد بگیرن. امیدوارم همیشه با همه‌ی هموطنانمون خودمانی بمانیم تا اعتمادشان محفوظ بمونه. رونوشت به مسئولان مملکت! ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تبیین آخر! ساعت ۶ بلیط قم دارم. اومدم یک ربعی برای خانم هاتو حسینیه صحبت کنم و بدویم بریم سوار اتوبوس بشیم. توکل بر خدا ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اواخر خرداد‌ماه برای دیدار با خانواده راهی شهرمون شدم. از قضا ایام انتخابات بود و فرصتی شد برای روشنگری. حتی بعد کشیده شدن انتخابات به دور دوم، با این که همسرم بلیط برگشت به قم گرفته بود، کنسل کردیم که چند روز بیشتر بین همزبان‌های خودمون روشنگری کنیم. حالا هم داریم برمیگردیم. هرچند نهادهای انقلابی اقدام به اعزام مبلغ کردن ولی ما جهادی موندیم و انجام وظیفه کردیم. الانم برمیگردیم قم ولی تا آخرین لحظه از فرصت تبلیغ استفاده میکنیم‌. انگار تو قم باید برم طرف سالاریه و زنبیل آباد😎😶‍🌫️😵‍💫 پ.ن: بدرود اهالی خون گرم و اهل گفتگوی خوی🌱 ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32