eitaa logo
کتابنوشان
1.2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
411 ویدیو
10 فایل
سلام و ادب با "کتابنوشان" همراه شوید و هر روز جرعه ای کتاب بنوشید! ما اهل تک خوری نیستیم! باهم کتاب نوش جان میکنیم. ارتباط با رامیان: @OFOQRAMIYAN
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیروز وعده دادم کتابها رو براتون معرفی کنم. امروز بریم سراغ لیست کتابهای کودک و نوجوان انتشارات جمکران. البته این ها فقط نمونه‌هایی از محصولات جمکران برای مخاطب کودک و نوجوان هستند که من تهیه کردم. شما می تونید وارد سایت بشید و محصولات دیگر رو ببینید و انتخاب کنید. قیمت‌هایی که نوشتم، قیمت پشت جلد هستند ولی شما میتونید با تخفیف ویژه از انتشاراتی خرید کنید. بهم پیام بدین تا آیدیتون رو بهشون بفرستم تا تخفیف شاملتون بشه! راستی اگر قصد خرید دارید دیر نکنید چون ممکنه بخاطر نزدیک شدن به نمایشگاه کتاب، موجودی کتابها کم یا تمام بشه و چاپ مجدد زمان بر و البته هزینه‌بر تر بشه! معرفی کوتاه همین کتابها رو پست های بعدی میارم ان شالله. بعضی هاشون انقدر جذاب و خوندنی هستن که دلم میخواد بشینم و تا شب بخونمشون. ( ۷۷ تومان) (۱۲۰ تومان) ( ۴۵ تومان) ( ۸۷ تومان) ( ۱۲۵ تومان) ( ۵۰ تومان) ( ۵۰ تومان) ( ۴۰ تومان) ( ۴۵ تومان) ( ۲۲ تومان) ( ۴۲ تومان) ( ۱۱۰ تومان) ( ۹۲ تومان) ( ۶۰تومان) ( ۵۵ تومان) ( ۵۵ تومان) ( ۵۵ تومان) ( ۳۵ تومان) ( ۵۵ تومان) ( ۵۵ تومان) ( ۴۰ تومان) ( ۴۵ تومان) ( ۵۵ تومان) (۵۲ تومان) ( ۴۰ تومان) ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب عباس، پسر نوجوانی هست که تو تعمیرگاه اتومبیل کار می کنه، رؤیای پرواز با پاراموتور رو داره و برای رسیدن به اون تلاش می کنه تا اینکه شرایط، او رو با انتخاب‌های بزرگتری محک می‌زنه... در ضمن این کتاب تو جشنواره کتابخوانی آموزش و پرورش معرفی شده و مناسب برای متوسطه دوم هست. کتاب این کتاب با خلق موجوداتی اساطیری، فضای داستانی جدیدی رو خلق کرده. کتاب شامل سه داستان بلند برای گروه سنی ج هست که به موضوعات زیست محیطی می‌پردازه. موضوعاتی که کودکان و نوجوانان امروز درگیر آن هستند. در ضمن اینم معرفی شده در جشنواره کتابخوانی آموزش و پرورش هست. کتاب نویسنده این کتاب در قالب داستانی فانتزی و به بهانه رخدادی میان حیوانات و با شخصیت‌ ها و رفتار گوناگون، به مفاهیمی مثل نصیحت ‌پذیری، دوری از طمع و همدلی پرداخته . کتاب در مورد دختر بچه ای به اسم نرگس هست که همیشه شاگرد اوله. نرگس یکی از اسباب بازی های دوستش رو به اشتباه خراب می کنه. اون منتظر هست که پدرش براش جایزه بخره تا بتونه اون رو به دوستش بده. پدر که وضع مالی خوبی نداره، سرانجام برای نرگس جایزه‌ای می‌خره. جایزه‌ای دخترانه! اما جایزه پدر همه رو متعجب می‌کنه! نرگس تصمیم می‌گیره خودش دست به کار بشه. این رمان به قلم رضا وحید هست و به کودکان همکاری، مشارکت و مسئولیت پذیری رو آموزش می ده. کتاب بچه‌های کوچک در زندگی آپارتمان‌نشینی امروز،با مسائل مختلفی روبرو هستن که نیازمند برخوردهای متناسب با اون هست. یکی از این مسایل درک جایگاه سرایداری در ساختمان‌هاست. آدم‌هایی که خودشون هم خانواده دارند و فرزند و مواجهه این بچه‌های از دو طبقه مختلف اجتماعی چالش‌هایی رو برای اون ها ایجاد می کنه. قیمت این کتاب عالیه! بیست تومن با تخفیف ویژه میشه مفت! کتاب توی دکان عروسک فروشی هیچکی قورقوری رو دوست نداره، فقط سپیده کوچولو که سر چهار راه گل می فروشه قورقوری رو دوست داره و داره پولاشو جمع می کنه تا بتونه اونو برای خودش بخره . اما یه روز از روزهای خوب خدا یه دختر بچه لوس و گریون همراه پدر و مادرش میاد قورقوری رو میخره. با خودش می بره. اون دختر لوس قورقوری رو خراب می کنه و دور میندازه. قورقوری غصه میخوره توی شهر گم میشه، کلی اتفاق های جورواجور براش میفته تا اینکه توی یه روز قشنگ که خیابونا چراغونی بودن و همه جا شربت و شیرینی پخش می کردن ... کتاب داستان سه کاموای زرشکی هست که یک ساله تو دکان کاموا فروشی عمو پرویز مونده اند و دلشان میخواد که یکی بیاد و اون ها رو بخره و تبدیل به یک لباس زیبا بشن. تا اینکه یکی از روزها دخترک خندانی همراه با مادرش به دکان میاد و اونها رو می خره، اما دخترک کامواها رو تو اتوبوس جا می گذاره و میره! سرنوشت کامواها عوض می شه و درپایان کامواها به کمک پسرکی می روند که پرورش توت فرنگی دارد. کتاب درباره تعدادی نور رنگی هست، که هرکدام از یک منبع نوری جدا شده و سرگردان هستند و به دنبال سرزمینی می گردند که شنیده اند همه نورها به آنجا می روند و به خوبی و خوشی زندگی می کنند. این سرزمین که کوهی از طلا داره، خودش منبع بزرگ نور هست، نورها سفرشان رو شروع می کنند و در سفر با نورهای جدید و ماجراهای هیجان انگیزی روبرو می شوند، آن ها بلاخره به سرزمین نورهای خوشحال که یک مکان مقدس و آرامش بخش است می رسند. این کتاب برای گروه سنی کودک نوشته شده است و کودکان را با مفهوم حرم و زیارت آشنا می کند. کتاب کتاب درباره دختری به نام نرگس هست که مادرش قراره برای او برادری به دنیا بیاره. نرگس به خونه مادربزرگش در روستا میره تا مادرش از بیمارستان مرخص بشه. در مدتی که نرگس تو خونه‌ی مادربزرگ هست ماجراهایی برای نرگس اتفاق می افته که باعث میشه نرگس به کمک مادربزرگش چیزهای زیادی رو یاد بگیره . داستان های این کتاب مفاهیمی مثل مسئولیت پذیری، برخورد با مهمان، دوست یابی ، بد غذا نبودن و آداب زیارت، کمک به دیگران و پذیرش نوزاد جدید رو به کودکان آموزش میده. ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام یک عدد کتاب گم شده! آقا من کتاب" سلول‌های بهاری" رو به کسی از اعضای کانال امانت ندادم؟! اینجا دوست و فامیل و رفیق و آشنا زیاد داریم! دو روز هست هرچی میگردم نیستش!🥺 فعلا هم نمیخوام بخرم! چون اگر بخرم پیدا میشه! ولی قول میدم اگر کسی بهم هدیه‌ش بده ، بعد پیدا شدن کتابم، هدیه‌ش رو ، هدیه بدم! ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
کتابنوشان
واکنش من وقتی بفهمم این کتابم دسته کیه!😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جرعه‌ای کتاب بنوشیم🍀 📝 برشِ سوم از کتاب تاریخ استعمار جلد۱۰ در سال ۱۱۸۱ هجری قمری به کریم خان اطلاع دادند گروهی از تاجران انگلیسی به شیراز آمده اند تا با او دیدار کنند. انگلیسی ها در آشوب های پس از قتل نادر، هنگامی که راهزنان چندین بار به تجارتخانه هایشان دستبرد زدند، نمایندگی‌های خود را تعطیل کرده و از ایران بیرون رفته بودند. در این دوره، انگلیسی ها توانسته بودند، بخش های بزرگی از جنوب و شرق هند را به تصرف درآورند. نه سال پیش از آن در سال ۱۱۷۲ هجری قمری یا ۱۷۵۷ میلادی انگلیسی ها در جنگ «پلاسی» پیروز شده و ایالت بزرگ بنگال را در هند اشغال کرده بودند. اخبار نفوذ آرام انگلیسی ها در هند به ایران هم رسیده بود و بسیاری از مردم می دانستند که آن ها در روزهای اول فقط به نام تاجرانی آبرومند به هند قدم گذاشته و پس از آن، روز به روز، قدرت خود را در آن سرزمین بیشتر کرده بودند. کریم خان که با شنیدن همین خبرها به انگلیسی ها بدگمان شده بود پاسخ داد که شاه ایران در آباده است و بهتر است با او ملاقات کنند! منظورش هم میرزا ابوتراب بود که در خانه اش مشغول نقاشی و چاقوسازی بود. انگلیسی ها که متوجه ریشخند کریم خان شده بودند بر درخواست خود اصرار کردند و اجازه خواستند تا حداقل هدایایی را که همراه آورده بودند به او تقدیم کنند. سرانجام کریم خان آنها را به حضور پذیرفت. رئیس گروه دستور داد بسته‌های هدایا را پیش روی خان باز کنند. کریم خان با دقت آنچه را که از بسته بندی ها بیرون می آمد نگاه می کرد و در یک لحظه اشاره کرد تا یکی از بشقاب های چینی که یکی از مردان انگلیسی با مراقبت، آن را در دست گرفته بود به او بدهند. مرد انگلیسی با اشتیاق جلو رفت و بشقاب را به خان تقدیم کرد. کریم خان بشقاب را با یک دست گرفت، نگاهی به نقش و نگار زیبای آن انداخت و سپس آن را جلوی پایش، روی زمین انداخت. بشقاب چینی کاملاً خرد شد. کریم خان رو به یکی از خدمتکاران خود گفت: «یکی از آن مس های کاشی را بیاور.» خدمتکار دوید و بشقابی مسی را که در کاشان ساخته شده بود، به دست کریم خان داد. کریم خان بشقاب را بر زمین انداخت، بشقاب سالم مانده بود. به انگلیسی ها گفت: «می بینید؟ مردم ایران بهتر است از همین ظرف های مسی استفاده کنند. آن ها به کالاهای شما نیاز ندارند.» خان زند، انگلیسی ها را با همین جمله از ادامه گفت و گو ناامید کرد. نمایندگان شرکت هند شرقی انگلیس بدون هیچ نتیجه ای به بمبئی، بندری در غرب هند که در تصرف آن ها بود، بازگشتند؛ اما دست بردار نبودند و انتظار فرصت تازه ای را می کشیدند. ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا حیاط خونه‌ی قبلی ماست! توی روستای جنداب. جایی که ۸ سال وطنمون شد! اردیبهشت ماه که می‌رسید با همچین سروصدایی صبحمون رو شروع می‌کردیم. جیک‌جیک و چه‌چه پرنده‌ها واقعا زیاد بود؛ اما دلنشین بود. رو مخ نبود! گاها پیش خودم می‌گفتم شاید اینجا مدرسه ابتدایی پرنده هاست که انقدر سروصدا دارن! خصوصا که یک دفعه این سروصدا به سکوت محض تبدیل می‌شد. انگاری که معلم وارد کلاس شده! گاها که سروصدا اوج می‌گرفت می‌گفتم شاید هم اینجا مجلسشونه و سر تصویب چیزی قیل و قال دارن! یعنی اینا هم برجام گنجشکی دارن؟! اصلا شایدم مسجدشونه! دور هم جمع شدن و سبوّح و قدّوس میگن. قربون صدقه‌ی خدا میرن.شاید هم از دست ما آدما و کارهامون به خدا شکایت میکنن! در هر حال با این که زبانشون رو نمیفهمیدم ولی از شنیدن صداشون لذت میبردم و برای سالهای بعدی عمرم لذت‌ها رو ذخیره می‌کردم! امروز از اون روزهاست که باید از ذخایر صدای پرنده‌ها استفاده کنم. به نظرم رسید این ذخایر برای شما هم لذت بخش باشه! ✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32