eitaa logo
کتاب رسان 📚
22هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
100 فایل
توزیع کتاب‌های شاخص تا #۲۰_درصد_تخفیف با ارسال #کم_هزینه کشوری سفارش کتاب @sefaresh_ketab خرید سریع و مستقیم از: www.ketabresan.net مشهد: نبش شهید صادقی ۱۹ ، مجتمع تابان ، طبقه منهای یک واحد ۹ و ۱۰
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸اما این بار، مردی که بسیاری از ما، او و قلم صادقانه‌‌اش را دوست داریم، در کتاب «‌ » تکه‌ای از روزهای زندگی‌ خود را به نگارش درآورده است. سبک متفاوت و جذابی از خاطره نویسی که هیجان یک رمان و آرمان‌های یک یادداشت سرشار از سخن را به دوش می کشد. 🔸در واقع ابن مشغله زندگی‌نامه خودنوشته‌ای از نادر ابراهیمی است که از روزهای جست‌ و جو راهی برای کسب درآمد، روزهای رنج بیکاری‌های طویل و شکست‌های پی‌درپی و تعویض دائمی شغل و روزهای به دست‌آوردن اسم و رسم و هزار و یک شغله شدن سخن می‌گوید. این اثر گنجینه ارزشمندی برای جوانان جویای کار و کارآفرینان است‌. — — — — — — — — — — — — نویسنده: نادر ابراهیمی ناشر: روزبهان تعداد صفحات: 112 صفحه نوع جلد: شومیز قطع: ‌رقعی مخاطب: عمومی — — — — — — — — — — — — 🔸قیمت : 95 هزار تومان اما👇 🎁قیمت با تخفیف ویژه : 🔥 85.500 🔥 — — — — — — — — — — — — 🔸 جهت خرید مستقیم از سایت روی لینک زیر کلیک کنید 👇👇 . https://ketabresan.net/product-page/gUrqRZ6-GPM4Lelv57GDXE_YOizFOwDF/ElZ2V — — — — — — — — — — — — راستی اگر میخواید با کارت به کارت خرید کنید به ایدی زیر پیام بدید👇👇 @sefaresh_ketab
14.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مرد همه فن حریف ادبیات و هنر ایران، نادر ابراهیمی 🔻به ما بپیوندید🔻 کتاب رسان | شبکه کشوری توزیع کتاب📚 @ketabresan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ تو ۴۰۰ ثانیه میشه چیکار کرد؟ میشه تقریبا ۴ تا تست ریاضی زد. میشه یه مسابقه کشتی رو نگاه کرد. میشه نصف بیشتر یه ساندویچ رو خورد. و آخرش هم میشه این وسط اسرائیل رو با خاک یکسان کرد... خلاصه اینجوریه که سردار حاجی زاده به فرمانده‌ها و مردم ایران میگه تا شما یه چایی تازه دم بخورید اسرائیل تموم شده😁🇮🇷
8.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸من بد کردم می‌دونم آقای مهربونم حال و روزم رو دیدی ردم نکردی... 🔻به ما بپیوندید🔻 کتاب رسان | شبکه کشوری توزیع کتاب📚 @ketabresan
💠 این کتابهای همسران شهدا را بخوانید 🔸 عشق و آرامش آنجا خوب واضح میشود و نشان میدهد خودش را که این مردی که حالا رفته داخل میدان جنگ ــ چه دفاع مقدّس، چه دفاع از حرم، چه بقیّه‌ی میدانهای سخت ــ چطور در کنار این زن آرامش پیدا میکند و آن تلاطم روحی‌اش فرو می‌نشیند و چطور عامل عشق او را سرِ پا نگه میدارد، به او جرئت میدهد، به او جسارت میدهد، به او قوّت میدهد تا او بتواند کار کند. یعنی زن به عنوان همسر این‌ جوری است: مایه‌ی سکونت، مایه‌ی عشق و آرامش و مانند اینها است. 🔻به ما بپیوندید🔻 کتاب رسان | شبکه کشوری توزیع کتاب📚 @ketabresan
💠تاکید های مقام معظم رهبری بر خواندن کتب همسران شهدا 🔸اگر کتابهایی را که در مورد [نقش] بانوان هست در دوره‌ی دفاع مقدّس نخوانده‌اید، بخوانید؛ کتابهایی نوشته شده. الحمدلله حالاها به فکر این چیزها هستند، جوانهای خوب ما [اینها را] فراهم میکنند. فرض بفرمایید همین شرح‌حال‌هایی که مربوط به همسران شهدا است؛ گمان نمیکنم شما بتوانید یکی از این شرح‌حال‌ها را بخوانید و در مدّت خواندن این، ده بار اشک نریزید؛ امکان ندارد! یعنی انسان میبیند جهاد این زن را؛ مرد رفته در میدان امّا این [زن] دارد جهاد میکند؛ جهاد بر هر دوی آنها واجب است. 🔸از این کتابهایی که در شرح‌حال شهدا و زنان شهدا و خانواده‌ی شهدا است و پیش من می‌آورند، واقعاً من لذّت میبرم، نویسنده‌های اینها غالباً خانمها هستند که از مردها جلوتر رفته‌اند.
🔸 مهلا که کوچک بود با همان موتور توی زمستان هیئت می‌رفتیم. توی راه، حسین طوری رانندگی می‌کرد که پشت اتوبوس ها باشیم، این طور هم باد کمتری می‌خوردیم و هم گرمای اندکی از دود اگزوز نصیبمان می‌شد. اتوبوس سر هر ایستگاه که می‌ایستاد ما هم توقف می‌کردیم تا باز اتوبوس راه بیفتد. بعد از هیئت و کمی موتورسواری، آخر شب که خانه می‌رسیدیم خسته و هلاک بودیم. ما اغلب تا نزدیک ظهر خواب بودیم ولی حسین صبح زود راهی کار می‌شد. 📚 برشی از کتاب روایت بی‌قراری ✅ خاطرات شفاهی مرضیه بلدیه همسر شهید مدافع حرم حسین محرابی 🔻به ما بپیوندید🔻 کتاب رسان | شبکه کشوری توزیع کتاب📚 @ketabresan
💠 معرفی کتاب روایت بی قراری 🔸کتاب روایت بی قراری، سرگذشت زندگی شهید مدافع حرم، حسین محرابی را به روایت همسر شهید، خانم مرضیه بلدیه به تصویر می‌کشد.این اثر یکی از کتاب‌های مجموعه تاریخ شفاهی زنان قهرمان است. 🔸کتاب روایت بی قراری به صورت داستانی نگارش شده است و خواننده در طول داستان با همسر شهید حسین محرابی همراه میشود تا شرح عاشقی‌هایش را در راه رشادت‌های این شهید بزرگوار را بخواند. 🔻به ما بپیوندید🔻 کتاب رسان | شبکه کشوری توزیع کتاب📚 @ketabresan
کتاب رسان 📚
💠 معرفی کتاب روایت بی قراری 🔸کتاب روایت بی قراری، سرگذشت زندگی شهید مدافع حرم، حسین محرابی را به رو
زبان شیوا و قلم روان نویسنده کتاب، این اثر را بسیار زیبا و تاثیرگذار نموده است. با خواندن کتاب روایت بی قراری با گوشه‌ای از دغدغه‌ها، پایداری‌ها، سختی‌ها و شیرینی‌های زندگی خانوادگی شهید بزرگوار، حسین محرابی آشنا خواهید شد. — — — — — — — — — — — — نویسنده: بتول پادام ناشر: ستاره ها تعداد صفحات: 376 صفحه نوع جلد: شومیز قطع: ‌رقعی مخاطب: عمومی — — — — — — — — — — — — 🔸قیمت : 115 هزار تومان اما👇 🎁قیمت با تخفیف ویژه : 🔥 103.500 🔥 — — — — — — — — — — — — 🔸 جهت خرید مستقیم از سایت روی لینک زیر کلیک کنید 👇👇 . https://ketabresan.net/product-page/gUrqRZ6-GPM4Lelv57GDXE_YOizFOwDF/WjuMe — — — — — — — — — — — — راستی اگر میخواید با کارت به کارت خرید کنید به ایدی زیر پیام بدید👇👇 @sefaresh_ketab
کتاب رسان 📚
💠 معرفی کتاب روایت بی قراری 🔸کتاب روایت بی قراری، سرگذشت زندگی شهید مدافع حرم، حسین محرابی را به رو
🔸به قدری متن کتاب جذاب و شیرینه که با خوندنش خودتون کنار شهید و همسرشون تصور می‌کنید و میرید به دل ماجرا، به همین خاطر بخش دیگری از متن کتاب رو هم براتون در ادامه آوردیم تا بخونید، یکم طولانی هست ولی ارزشش رو داره 🔸بعد از خوندش میبینید که این کتاب بی‌نظیره و همه‌ باید این کتاب رو بخونن 🔸 پست بعد رو از دست ندید👇👇
💠 بخشی از متن کتاب روایت بی قراری نمی‌شه، نمی‌شه آقاجان، مسئولیت داره. ما مجاز به همچین کاری نیستیم. اگه خیلی اصرار دارین خودتون با مسئولیت خودتون می‌تونین برین، کسی جلوتونو نگرفته. این جواب‌هایی است که مسئول کاروان می‌دهد. هیچ جوره راضی نمی‌شود که با گروه برویم زیارت. می‌گوید خطر جانی دارد. شهر ناامن است و به او اجازهٔ عبور و مرور در شب را نداده‌اند. حسین هم مدام می‌گوید: برادرِ من، آدم شب شهادت فاطمهٔ زهرا نجف باشه و توی هتل لم بده! ما که تا اینجا جونمونو کف دستمون گذاشتیم مابقی رو هم خدا درست می‌کنه. من کناری ایستاده‌ام و گوش می‌کنم. هیچ‌کدام کوتاه نمی‌آیند و حسین هم انگار نمی‌خواهد تنهایی مزهٔ زیارت را در این شب بچشد. یکی میانه را می‌گیرد و می‌گوید: هر کی بخواد می‌تونه بره، فقط این بندهٔ خدا مسئوله، نمی‌تونه. شایدم نمی‌خواد خودشو به دردسر بندازه، شما خودتون برین برادر من. با حسین می‌رویم سالن غذاخوری. شام مختصری می‌خوریم و دوتایی راه می‌افتیم سمت حرم. هر دوتامان ذوق داریم. آخ که صفایی دارد ایوان نجف! توی ماشین که می‌نشینیم، اولین کاری که می‌کنیم، کشیدنِ پرده‌هاست. این را به خواستِ راننده انجام می‌دهیم. به‌خاطرِ سربازهای آمریکایی که همه جا ایستاده‌اند. حسین نشسته کنار من. یکی دو تا از مسافرها که همراهمان آمده‌اند، جلو نشسته‌اند. راننده، عربی چاق‌وچله و خوش‌صحبت است که دست‌وپاشکسته فارسی صحبت می‌کند. از راه و طولِ مسیر چیز زیادی را نمی‌دیدم جز روبرو. کوچه‌های تاریک و روشن، نظامی‌ها و بعد خیابان‌های عریض و طویل و البته خاک. پیاده که می‌شویم حسین از راننده کلی تشکر می‌کند و پول همه را یکجا حساب می‌کند. هرچه بقیه اصرار می‌کنند راضی نمی‌شود. جلوتر که می‌رویم نگاهی به صورتش می‌اندازم و می‌خندد.