eitaa logo
کتاب یار
914 دنبال‌کننده
174 عکس
114 ویدیو
1.2هزار فایل
📡کانال کتاب یار 📚 معرفی کتب کاربردی 🔊ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی 🎧فایل صوتی کتب 📲کپی با ذکر منبع مجاز است 📣📣برای دریافت تبلیغ آماده ی خدمت رسانی هستیم... ☎️ارتباط با ما👇🏽 @Ravanshenas1online
مشاهده در ایتا
دانلود
-209969406_1786374838.pdf
3.99M
📥 📔 غرور و تعصب 🖌 نویسنده: جین استین 📝 مترجم: رضا رضایی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@partoveedalat.pdf
250K
📥 📔 اخاذی در حقوق کیفری ایران و انگلستان 🖌 نویسنده: امیر اعتمادی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5848450619001536569.pdf
1.39M
📥 📔 آسان آموز قانون شوراهای حل اختلاف 🖌 نویسنده: طیبه جمال زاده 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
image_user_vasaeq_book_1001noor.pdf
6.15M
📥 📔 ۱۰۰۱ نور از فضائل امیرالمونین علیه‌السلام 🖌 نویسنده: محمدرضا رمزی اوحدی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
image_user_vasaeq_book_1001dastan.pdf
9.18M
📥 📔 ۱۰۰۱ داستان از زندگی امیرالمونین علیه‌السلام 🖌 نویسنده: محمدرضا رمزی اوحدی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
─इई─इई 📚 ईइ═ईइ═ ﷽ 🌐 🌀 ▶️ قسمت: چهاردهم یکی از خصوصیات بارز محمد حسین روحیه هنری‌اش بود. خط ثلث را خیلی قشنگ می‌نوشت. انگشتر هم که دست می‌کرد به غیر از در نجف که امکانش کم بود روی بقیه نگینهایش نوشته داشت؛ یا رقیه و یا زینب. با آن انگشتهای کوچکش یاد گرفته بود پشت لباسها می‌نوشت. عقیدهٔ خاصی به خضاب و گِل‌مال کردن ریش داشت. جلوی در هیئت انصار ولایت می‌ایستادیم و من گل می‌گرفتم و او هم خط می‌نوشت پشت لباس بچه‌ها. خیلی این کار را دوست داشت. خانه‌مان چهارتا اتاق کوچک داشت دو تا اتاق این طرف حیاط، دو تا اتاق آن طرف. اتاقی داشتیم که تویش همیشه سجاده‌ای پهن بود و آنجا عبادت می‌کرد. اسمش را گذاشته بود «ضجه‌گاه». بچه‌های قبلی آن اتاق را کرده بودند انباری. محمد حسین از این پارچه سبزها از تهران خرید با کتیبه. یک روز شروع کردیم جمع و جور کردن و دور ریختن خرت و پرتها. تمیز کردیم و سبز زدیم. گفت: «توی بقیه اتاقها زیاد شوخی می‌کنیم. اینجا را باید حفظ کنیم، اینجا ضجه‌گاه است؛ یا نماز یا زیارت عاشورا.» شروع شد دیگر، نمازهایمان را می‌رفتیم آنجا می‌خواندیم. باب شد. سه تا مداح بودیم، چهار تا سینه‌زن. زیارت عاشورا خوانی پا گرفت. رسممان همین بود، یک عبارت ناحیه مقدسه را می‌خواندیم و سه ساعت سینه‌زنی. بچه‌ها را می‌آورد در قالب هیئت. به روضه خانگی خیلی اعتقاد داشت و اینکه پولش را خرج کند در این ماجرا و شام و ناهار بدهد. در آن خانه سه روز برای ایام شهادت حضرت رقیه مجلس گرفتیم. فرش کرایه کردیم. از خانه یکی پشتی آوردیم، منبر آوردیم، روضه گرفتیم و ملت آمدند. در رفتار حسینی‌اش بحث مهمی را مطرح می‌کرد. می‌گفت که اینها تکلیف است. خیلی دنبال تکلیف بود. دو سه تا تکه کلام هم داشت که در معراج شهدا ازش یاد گرفتیم؛ «مغز کار». اینکه کار مغز داشته باشد. تکلیف چیست؟ مغزش چیست؟ هیچ کس اندازۀ محمد حسین احساس تکلیف نمی‌کرد. این عبارت را لابه لای حرف‌هایش زیاد به کار می‌برد: «إن كَانَ دِينِ مُحَمَّد لَمْ يَستَقِم الا بِقَتلى فَياسيوف خُذینی» دیگر چه کسی بیشتر از امام حسین احساس تکلیف می‌کند که می‌گوید: «اگر دین جدم محمد جز با کشته شدن من اقامه نمی‌شود پس ای شمشیرها مرا دریابید.» چیزی بود که در هیئت می‌خواندیم و بعدش هم با شور سینه می‌زدیم. یکی از کلیدواژه‌هایش «اهم و مهم» بود می‌گفت کارهایتان را اهم و مهم کنید. توجیه می‌کرد ما را. وقتی یک کاری می‌کردیم و لو می‌دادیم، می‌گفت که اشتباه کردید، هدف وسیله را توجیه نمی‌کند. پشت موتور روضهٔ دونفره می‌خواندیم. در یزد تو دهه محرم از شش تا هشت شب هیئت می‌گرفتند و تمام. ما می‌رفتیم انصار ولایت. خدا بانی‌های این هیئت را خیر بدهد، خیلی خوب کار می‌کنند. محمد حسین خیلی با آنها حال می‌کرد، مخصوصاً با آقای مهدوی نژاد. می‌رفتیم این هیئت. واقعیتش سیر نمی‌شدیم. خیلی عطش داشتیم. آنها مراسم‌شان بزرگ شده بود و ضوابط خاص خودشان را داشتند. ما نمی‌توانستیم با آنها قاطی شویم. اهل دیوانه بازی بودیم. آن موقع هنوز فتوای آقا به این صراحت نبود برای لخت شدن. لخت می‌شدیم و می‌زدیم توی سروکله خودمان. در ایام فاطمیه می‌رفتیم پشت پرده‌شان سینه می‌زدیم که نگویند اینها خل و چل هستند. یا باید بغ می‌کردیم و یک گوشه می‌نشستیم. بعد گفتیم این چه کاری است، خب ما همین جمع پنج، شش نفره که هستیم برای خودمان هیئت بگیریم و سینه بزنیم. هرکس هم دوست داشت بیاید. این روضه‌های کوچک بزرگ شد، شد هیئت علمدار. محمد حسین اهل موسیقی و اینها نبود؛ فقط روضه. کنار معراج هم که می‌نشست با خودش واگویه داشت. در انصار ولایت می‌نشستیم، آقای مهدوی نژاد روضه میخواند او کله‌اش را میکرد پایین و یک بیت شعر می‌خواند. روضه تو روضه بود به عبارتی. شاید خیلی‌ها که کنارش نشسته بودند، این را بارها تجربه کرده باشند. توی هیئت بود، ولی برای خودش می‌رفت جلو. من اشک او را ندیدم. چشم قرمزش را دیدم، همه‌اش ضجه وناله می‌کرد. همیشه شال می‌انداخت روی صورتش. دادوبیداد هم زیاد داشت. موقع روضه در هیئت علمدار پنج تا میکروفون روی زمین بود. هرکدام یکی را بر می‌داشتیم، چیزی می‌خواندیم. تقریباً سبک بوشهری سینه می‌زد و آن خم شدن و شکستنش برایم خیلی جالب بود. در اوج کار کافی بود یکی یک سطر روضه بخواند. لخت می‌شد و شروع می‌کرد سینه زدن. توی دفتر بسیج استاد می‌آمد که چه خبر است. می‌دید لخت شده‌ایم و داریم سینه میزنیم. اگر یک سخنرانی یا چیزی میشنید که دلش می‌شکست، شروع می‌کرد روضه خواندن و سینه زدن. ⏯ادامه دارد... شهید محمدحسین‌محمدخانے ✍ به قلم محمد علی جعفری 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🔘 امام صادق علیه السلام عَبدُ اللَّهِ بنُ عَطاءٍ المَكِّيُّ... قالَ: سَأَلتُهُ عَن سيرَةِ المَهدِيِّ كَيفَ سيرَتُهُ؟ فَقالَ: يَصنَعُ كَما صَنَعَ رَسولُ اللَّهِ صلى اللّه عليه و آله، يَهدِمُ ما كانَ قَبلَهُ كَما هَدَمَ رَسولُ اللَّهِ صلى‌اللّه عليه وآله أمرَ الجاهِلِيَّةِ، ويَستَأنِفُ الإِسلامَ جَديداً. 🌺عبداللَّه بن عطاء مكّى: از... امام صادق عليه السلام پرسيدم: سيره مهدى عليه السلام چگونه است؟ فرمود: «همان مى‌‏كند كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله كرد. پيش از خود را منهدم مى‌‏كند، همان گونه كه پيامبر خدا صلى‌اللّه عليه‌و‌آله كارهاى جاهلى را منهدم كرد و او اسلام را از نو جان مى‌‏بخشد». 📚 : ص ۲۳۰ ح ۱۳ 🆔 @ketabyarr https://eitaa.com/joinchat/695271612C6bdeec85a5 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
جشن فرخنده - جلال آل احمد.pdf
219.6K
📥 📔 جشن فرخنده 🖌 نویسنده: جلال آل احمد 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
احکام شرعی. سردفتری .pdf
15.35M
📥 📔 احکام شرعی، ویژه آزمون سردفتری 🖌 نویسنده: دکتر مظاهر نامداری 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
1398.pdf
1.74M
📥 📔 پاسخنامه تشریحی آزمون وکالت 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
صرف-و-نحو-عربی-بهزاد-قشلاقیان.pdf
2.94M
📥 📔 جزوه آموزشی ادبیات عرب صرف و نحو و کاربردی 🖌 نویسنده: بهزاد قشلاقیان 📌ویژه آمادگی آزمون سردفتری اسناد رسمی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈