⏳100 روز گذشت...
🔻🔻🔻
...و چه زود گذشت...
...و چقدر جایت خالی است...
...و چقدر قدر تو را ندانستیم...
...و چقدر ما مردمی ناسپاس بودیم...
...و تو...
... چقدر مظلوم بودی و صبور...
...آرام،بیصدا ،اما کوشا و پرکار...
آااا.....هههه....
افسوس...
آنچه که گذشته ، هرگز قابل برگشت نخواهد بود،
فقط میماند دنیایی از اندوه و حسرت...
و یک سری خاطرات فراموش نشدنی...
꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂
در زندگی ، آدمی موفقتر است که
در برابر عصبانیت دیگران صبور باشد
و کار بی منطق انجام ندهد!
-شهید ابراهیم هادی✨
#یاد_شهدا_با_صلوات
✅ کلام شهید:
«نماز اول وقت را رها نکنید.»
✳️ ایشان قبل از انقلاب هرجایی که بودند و اذان میشنیدند، خودشان اذان میگفتند و همانجا نماز میخواندند.
✳️بعضی از وقتها در مراسمات عروسی که تازه در تالارها انجام میشد، آقا سید میدانست که نباید آنجا برود، ولی برای اینکه جو را عوض کند،
✳️ آنجا میرفت و با صدای بسیار زیبایشان شروع میکردند، اذان گفتن و جو را عوض میکردند و آنقدر این اذان زیبا بود که همه لذت میبردند و گوش می دادند
#سردار_شهید_سید_مجتبی_هاشمی
꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂
40.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#صلیاللهعلیکیاابیعبدالله
🔰مداحی عربی برگزیده اربعین امسال «هلا هلا هلا» با ترجمه فارسی.
بسیار زیبا👌👌
بسیار مورد توجه باشد🔽
پيامبر خدا صلی الله علیه و آله در سايه حَطيم [1] در مكّه نشسته بود كه شخصى آمد و گفت: اى پيامبر خدا! اموال ابوفلان در ساحل دريا ، دچار حادثه شد و از بين رفت. پيامبر خدا فرمود: «هيچ مالى در خشكى و دريا تلف نشد ، مگر به سبب ندادن زكات. پس، اموال خود را با دادن زكات، حفظ نماييد و بيمارانتان را با صدقه دادن، درمان كنيد و مصيبت هاى بلا را با دعا كردن، از خود برانيد كه دعا براى آنچه نازل شده و آنچه نازل نشده، سودمند است: آنچه را نازل شده است، برطرف مى كند و از آنچه نازل نشده است، جلوگيرى مى كند.
♦️[1] حَطيم، جايى است ميان رُكن حجر الأسود و درِ كعبه. آن را حَطيم گفته اند، چون مردم در آنجا براى دعا كردن ازدحام مى كنند و صفوف يكديگر را مى شكنند (مجمع البحرين/ج1/ص423 «حطم»)
📚نهج الدعاء/محمدی ری شهری/ج1/ص77
💢در این ۸ جا فرزندتان را در آغوش بگیرید:
۱. وقتی برامون با هیجان چیزی تعریف میکنه، بغلش کنیم تا عزتنفس بگیره.
۲. وقتی کودک صحنه دعوا و مشاجره رو میبینه، بغلش کنیم که نترسه.
۳. وقتی از سر کار برمیگردیم یا چند ساعت ازش دور بودیم، بغلش کنیم تا بفهمه برامون مهمه.
۴. وقتی موفقیت کوچک و بزرگ بدست میاره، بغلش کنیم که به خودش افتخار کنه.
۵. وقتی با کسی دعواش میشه یا کسی باهاش دعوا کرده، بغلش کنیم که آروم بشه.
۶. وقتی اتفاق بدی براش افتاده یا در کاری شکست خورده، بغلش کنیم تا بدونه ما همیشه دوسش داریم.
۷. وقتی مریض شده و حال نداره بغلش کنیم تا سیستم ایمنی بدنش قویتر بشه.
۸. وقتی داره بازی میکنه یا درس میخونه و حواسش نیست، بغلش کنیم تا بدونه خیلی دوستش داریم.
#مهارتهای_زندگی
꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه جمع کردن موکب ببین چه حالی دارن
꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂
17.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 مرد اصفهانی که پای پیاده چهل روز خودش را به کربلای معلی رساند.
#اربعین
#امام_حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داغت سرد نمی شود
🏴کیف الناس🏴
#قسمت_یازدهم #ویشکا_۱ ساعت دو بعد ظهر ڪلاس اندیشه اسلامے داشتیم موضوع ڪلاس در مورد هدف خلقت بود ا
#قسمت_دوازدهم
#ویشکا_۱
پگاه با هیجان زیاد مشغول تعریف خاطرات خنده دار شد نگین نگاهے به من ڪرد ویشڪا خیلے توے فڪر هستے،لبخندے زدم نه داشتم خاطره ے پگاه را گوش مے ڪردم
نیم ساعت بعد به مرڪز خرید رسیدیم پگاه جلوے مرڪز ماشین را پارڪ ڪرد داخل مرڪز رفتیم سالن بزرگ ڪه دور تا دور آن فروشگاه هاے زیادے بود ڪه در آن اجناس مختلف به فروش مے رسد،به سمت فروشگاه ے رفتیم ڪه انواع مانتو در آن وجود داشت
مانتوها رنگ هاے شاد و بسیار دلنشین بودند،بیست دقیقه اے زمان گذاشتم تا توانستم چند تا مانتوے بلند و رنگ شاد انتخاب ڪنم و به سمت پیشخوان فروشنده بردم تا هزینه را پرداخت ڪنم پگاه جلو آمد
این مانتو ها ڪه انتخاب ڪردے خیلے بلند هست ببین آن طرف فروشگاه مانتو هاے جلو باز با ڪلے طرح وجود دارد
آن مانتو ها خیلے ڪوتاه هستند اصلا احساس راحتے نمے ڪنم وقتے آن ها را مے پوشم از فروشگاه بیرون آمدیم
نگین نگاه عصبانے به من ڪرد
ویشڪا بیست دقیقه هست ما توے این فروشگاه منتظر هستیم آن وقت تو این مانتو ها را خریدے اگر قرار بود این را بخرے پس براے چے به ما گفتے برای خرید بیایم؟!
عزیزم چرا ناراحت می شوی ؟
به نظرم خیلے مانتو هاے زیبایے خریدم من واقعا این را دوست داشتم
بیاید برویم توے ڪافه ے طبقه ے بالا دورهم یڪ قهوه مےخوریم و صحبت می ڪنیم
به سمت پله برقے رفتیم نگین و پگاه هم چنان اخم ڪرده بودند و صحبتے نمے ڪردند وارد ڪافه شدیم ، فضایے آرام با موزیڪ ملایم یک میز خالے با سه صندلے در گوشه ے سمت راست ڪافه قرارداشت روے صندلے ها نسشیم مرد جوانے به طرف آمد در حالے منو را روے میز قرار مے داد منتظر ثبت سفارش شد، بعد از رفتن مرد جوان پگاه روبه من ڪرد
ویشڪا راستش را بگو واقعا چه اتفاقے افتاده ڪه تو این قدر تغییر ڪردے ؟
اتفاق خاصے نیفتاده فقط با پوشیدن این سبڪ لباس ها و آرامش ڪمتر احساس امنیت بیشترے مے ڪنم
پگاه لبخند تمسخر آمیزے زد فڪر نمے ڪنم این حرف استدلال درستے باشد
مرد جوان سفارش ها را به سمت ما آورد و مشغول خوردن شدیم
براے آخر هفته برنامه تان چطور هست ؟
ممڪن هست با دوستان پدرم به مسافرت برویم
مشخص نیست😐
اگر فرصت دارید دورهم یڪ تفریح برویم
نویسنده :تمنا ☺️🥰