eitaa logo
خبر تیوی _ تحلیل
1.4هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
4.9هزار ویدیو
144 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران🇮🇷 راهبردی و تحلیل _ ایران و جهان سیاسی/نظامی/اقتصادی https://eitaa.com/joinchat/518324543Cc11cbd7525
مشاهده در ایتا
دانلود
حضور در مصر، گام آخر برای اعلام رسمی آغاز عصر امپراتوری ایران و محور مقاومت _ میلادرضایی در درگیری های اخیر فلسطینی ها با اسرائیل، مصر تهدید کرد که به طور یکجانبه تلاش های میانجیگری که سابقا بین گردان های مبارز فلسطینی در غزه و کرانه باختری با اسرائیل انجام می‌شد را متوقف می کند. یعنی تمامی تماس دیپلماتیک کانال ارتباطی بین آنها را به صفر می رساند، این یک شوک بزرگ و ترسناک برای اسرائیل است، زیرا مصر تنها پیوند دیپلماتیک آنها با مقاومت اسلامی، حماس و فتح است و از وجود ردپایی کمرنگ از حضور ایران در مصر خبر میدهد. در گذشته هربار اسرائیل حمله خود را انجام می‌داد سریعا به مصر زنگ زده و این کشور را وادار می‌کرد تا سریعا با مبارزان فلسطینی تماس بگیرد و با تحت فشار قرار دادن آنها، سعی کنند سریعا به یک آتش بس برسند. (این تهدید اینبار تا حد بسیار زیادی اجرایی شد، به همین دلیل است که می بینید حماس و دیگر تیپ های غزه اکنون بیش از 6 حمله در سراسر اسرائیل انجام دادند ولی صحبتی از آتش بس رسمی مانند سابق نشده است.) تهدید مصر به تعطیلی یکجانبه تلاش‌های میانجی‌گری برخلاف پروتکل‌های الزام آور اسلو و کمپ دیوید است و چنین تهدیدی از سمت مصر در 40 سال گذشته هرگز مطرح نشده بود. در پروتکل های اسلو و قراداد کمپ دیوید، آمریکا مصر را ملزم کرده بود که در مواقع بحران هرچه سریع تر بین طرفین آتش‌بس جاری کند و اصولا یکی از دلایل اصلی کمک های مالی و نظامی آمریکا به مصر بخاطر خوش رقصی مصر در این قضیه است و عملکرد مصر بر روی میزان کمک های مالی دریافتی از آمریکا و متحدانش بسیار‌ تاثیر گذار بود(عربستان و کشورهای خلیج فارس هم به عنوان گاو شیرده های آمریکا این وظیفه را انجام می‌دادند) یکی از دلایلی که ایران در گفت و گو و توافقات خود با عربستان سعی می‌کرد به سمت آن حرکت کند، تامین بازار مصرف نیازهای اساسی مصر است. ایران به خوبی به این نقص ساختاری مصر آگاه است و از آنجایی که منابع لازم برای حمایت مستقیم مالی از مصر را ندارد، سعی کرده در گفت و گو و توافقات خود با کشورهای عربی منطقه و حتی چین و روسیه، مصر را از وابستگی مالی و نظامی به آمریکا خلاص کند. دليل اين امر هم خیلی واضح است. ایران می‌داند تا زمانیکه مصر به مانند عربستان و سایر کشورهای عربی به سمت ایران و محور مقاومت چرخش نکرده باشد، محاصره کامل اسرائیل امکان پذیر نیست. اما از طرف دیگر اگر مصر به سمت ایران چرخش کند ابزار های بسیار زیادی را جهت تسلط بر اسرائیل در اختیار ایران قرار می‌دهد‌. تسلط و مهار اسرائیل به معنای تسلط کامل‌ ایران بر منطقه شام است و سپس بعد از اخراج آمریکا و تسلط بر منطقه شام سابق، ایران می‌تواند به سراغ قفقاز رود و بعد از تسلط بر قفقاز به صورت رسمی آغاز امپراتوری جدید خود را اعلام کند و صد البته کشورهای همسایه ایران نیز با ورود به این نظم جدید، ساختارهای براساس منطقه امن و ثروتمند خواهند ساخت. زیرا آنها در کنار نظم تعریفی ایران میزبان عبور کریدور های بسیار مهم دنیا از خاک خود خواهند بود یا به نحوی از عبور این ابرکریدور ها از ایران منتفع خواهند شد. در این میان مصر، یک چالش بسیار مهم برای ایران است. رفتار های اخیر حاکمان مصر به خوبی نشان دهنده تمایل آنها برای خلاصی از تسلط آمریکا و غرب است. گسترش ارتباط ایران با مصر به غیر از بحث اسرائیل، فواید تمدنی زیادی به همراه دارد و برای هژمون ایران با اهمیت است. تسلط بر کانال سوئز یکی از بزرگترین امتیازهای دریافتی ایران خواهد بود. درواقع ایران با این کار همانطور که تسلط زمینی خود را بر راه های تجارت بین غول های تولیدی شرق آسیا با بازار های اصلی آنها در اروپا و آفریقا قبلا بدست آورده است، در بخش دریایی هم تسلط خود را کامل می‌کند. زیرا در گذشته ایران با حمایت از انصار الله یمن توانسته است، بخش زیادی از آبراه اصلی تجارت دریایی را به کنترل خود در بیاورد (ولی برای کنترل کامل آن نیاز به اخراج کامل آمریکا از منطقه است). اما با کنترل کانال سوئز بعد از 2000 سال، ایران بار دیگر کنترل کامل آبراه های اصلی تجارتی را بدست خواهد گرفت حتی اگر آمریکا هنوز در پایگاه های خود در منطقه حضور داشته باشد. نکته مهم دیگر این است که چرخش مصر باعث می‌شود که ایران بتواند بر شمال آفریقا کاملا مسلط شود. بازار بزرگ انرژی شمال آفریقا به دلیل جنگ طلبی های دو دهه گذشته غربی ها، بدون هیچ نظم ساختاری واقعی در حال تامین انرژی غرب است و ایران می‌تواند با حضور در مصر و سپس گسترش نفوذ خود در شمال آفریقا به واقع بر 80 درصد انرژی ارزان فسیلی دنیا سیاست گذاری کند.
هدایت شده از تحليل والا
پیچ زمانی کوتاه اما بسیار خطرناک برای ایران، قسمت اول (1/1) ‌ میلادرضایی جنس حوادث کنونی اطراف ایران منطقه به شکل بی سابقه ای در حال تغییر است. در حالت عادی این تغییر را می‌توان به عنوان یک فال نیک بگیریم که از معرفی قدرت ایران در جهان سرچشمه می‌گیرد. اما همزمان در لایه های دیگر می‌توانیم رگه های جدی از احتمال ایجاد خطر برای ایران عزیزمان را مشاهده کنیم. بیایید به موضوعات غیر اوکراینی عنوان شده در قطعنامه اجلاس سران ناتو نگاه کنیم. در این قطعنامه آمده است که افزایش همکاری استراتژیک بین روسیه و چین مغایر با منافع و ارزش های ناتو تلقی می شود. روند ادغام ارتش روسیه و بلاروس به عنوان یک خطر بزرگ برای ناتو تلقی می شود. ناتو مجددا اعلام کرد که چین تلاش هایی برای مخالفت با منافع و ارزش های ناتو انجام می‌دهد و اوج این روند در تلاش های چین در همکاری امنیتی با شرکای خود در آسیا اتفاق افتاده است.(اصلی ترین شرکای امنیتی چین روسیه و ایران و کره شمالی است) پیش از آنکه به ادامه قطعنامه بپردازیم باید به نکات خاصی توجه کنیم. در بندهای بالا، یک عامل مشترک نامرئی وجود دارد که کاملا مشخص است ناتو با یک خباثت پنهان نخواسته با آوردن آن نام وزنی به موضوع بدهد. بله ایران، نامی است که ناتو و کشورهای دیگر غرب و (حتی خیلی وقت ها سایر قدرت های دنیا) سعی می‌کنند در مباحث قدرت های جهانی و اختلافات و درگیری های تاثیر گذار ،با وسواس خاصی آن را به زبان نیاورند. همانطور که می‌بینید نقطه مشترک تمام تهدیدات اصلی ناتو ایران است. ما هیچ وقت دشمنان را دست کم نمیگیریم و در مبارزه‌ تاریخی خود با ناتو و ابرقدرت های دیگر همیشه حرف آخر را در منطقه ایران زده است ولی با این اوصاف اینجا کمی مسئله جدی تر می‌شود. در ادامه مطالعه قطعنامه میبنیم که ناتو مجددا اعلام کرده که هرگز اجازه نمی‌دهد،ایران سلاح هسته ای داشته باشد. همانطور که می‌بینید رسما عنوان کردند که ایران به عنوان نقطه مشترک بحران‌ و‌ عامل اصلی تمام مشکلات‌ ناتو نباید به بازدارندگی نهایی برسد. اینجاست که پالس های پنهانی هشدارآمیزی را دریافت می‌کنیم. هشدار برای این نیست که آیا ممکن است ما به سمت یک ایران هسته ای برویم بلکه جنس هشدار متفاوت است و موجودیت تمدنی ایران مستقل را هدف قرار گرفته است. درواقع هر سال ناتو اصلی ترین سیاست های اجرایی سال آینده را در قطعنامه هایش بیان می‌کند. 3 دشمن مشترک ناتو معرفی شدند که هرکدام عامل اصلی تهدید موجودیتی ناتو هستند. چین، روسیه، متحدان اتمی آنها مانند بلاروس. به علتی که آنها دارای بازدارندگی نهایی هستند ناتو هرگز نمی‌تواند آنها را بدون دادن هزینه یک جنگ گسترده هسته ای و نابودی بخش بزرگی از زیرساخت های حیاتی کشورهای عضو،با آنها روبرو شود و ادعای غلبه نهایی بر آنها را داشته باشد. اما یک نقطه اتصال بین کانون های بحران ناتو است که اگر خنثی شود، به طور کامل چین و روسیه دیگر نمی‌توانند بازی شرقی انجام بدهند و قطب شرق که امروز دست برتر را در دنیا پیدا کرده و بر محوریت اتحاد استراتژیک ایران چین و روسیه شکل گرفته است، نابود خواهد شد. این نقطه اتصالی ایران است. ایران هسته ای نیست و بازدارندگی نهایی ندارد پس اگر با ایران وارد جنگ شوند می‌توانند امید داشته باشند که در صورت پیروزی بر ایران، بتوانند هژمونی تازه احیا شده ما را دچار تسلیم تمدنی کنند، قبلا طعم تسلیم ایران را چشیده اند. اما خب هزینه حمله به ایران و منطقه به قدری زیاد است که ممکن است به تنهایی باعث فروپاشی ناتو شود. اما اگر واقعیت ماجرا همین باشد چطور؟ یعنی اگر ناتو احساس کند که سرنوشت این پیمان جهانی در آینده مثلا 10 سال دیگر چیزی جز فروپاشی قدرت و هژمون غرب نباشد چطور؟ قبلا بارها و بارها در تحلیل ها اشاره کردم که یکی از مهمترین اهداف آمریکا از جنگ اوکراین این است که اقتصاد، صنعت و تجارت اروپا را نابود کرده و سرمایه های کشورهای اروپایی از جمله ذخایر طلا بانک های مرکزی و... در اروپا به سمت آمریکا رهسپار شود. پس هزینه این جنگ که قبلا می‌توانستیم آن را به عنوان یک آیتم بازدارنده بدانیم، دیگر یک نکته منفی برای آمریکا محسوب نمی شود زیرا در بدترین حالت برای آمریکا تلفات نیروی انسانی به وجود می آید و در عوض به هدف اصلی خود یعنی شکست اتحاد شرق یا یک مرحله پایین تر، تخلیه اروپا می‌رسد زیرا اگر در پاسخ ایران حتی کشورهای اروپایی هم با موشک های ایران مورد هدف قرار بگیرند. باز هم آمریکا است که می‌تواند اروپا را دچار بحرانی فراتر از روسیه بکند. یک نکته مهم دیگر که باید به آن توجه کنیم این است که کل دنیا برای یک جنگ جهانی آماده می‌شوند.
آغاز راند دوم از پروژه ایجاد درگیری بین شهروندان ایران با مهاجران پس از شکست پروژه احیای آشوب‌های سال گذشته و لو رفتن تیم های تروریستی و تکفیری که از کردستان عراق،باکو و شرق کشور وارد شده بودند که حداقل جلوی بیش از 200 انفجار در طی دو ماه اخیر گرفته شده،دشمن به سراغ آخرین راه حل ایجاد بحران حرکت کرده و آن پروژه درگیری با مهاجران افغانستانی است. دقیقا زمانی که رژیم علیف و ترکیه و البته پاشینیان طرح ایجاد کریدور جعلی زنگزور را به علت مخالفت ایران و عدم بهم ریختن داخل کشور نتوانستند اجرا کنند،پروژه بحران سازی از مهاجران اوج گرفته است همه کشورهای دنیا از جمله ابرقدرت دنیا آمریکا طی قرن گذشته با مشکلات ناشی از مهاجرت مواجه بودند و هر کاری برای رفع بحران انجام دادند به جایی نرسیدند. دیگر سیاست دیوار بتنی ترامپ در مرز آمریکا با مکزیک و یا جداکردن کودکان از والدین مهاجران جهت درس عبرت برای مهاجران آینده در آمریکا را همه می‌دانند که شکست هم خورده و سرعت ورود مهاجران کم نشد هیچ، بلکه افزایش یافت. بحران مهاجرت یک بحران تمدنی و فرا منطقه ای است و در هیچ کجای دنیا هیچ حاکمیتی اجازه نمی‌دهد که مردم عادی جامعه وارد فاز برخورد با مهاجران شوند زیرا امنیت ملی کشور به خطر می افتد. اما از بهار امسال در ایران همه چیز عوض شد. آنزمان که حتی هنوز خبری از این حملات رسانه ای نبود در توییتی اخطار دادم که دشمن برای زنده کردن بحران آشوب های داخلی در ایران به سراغ مهاجران رفته و می‌خواهد به نوعی با تحریک ایرانیان و ایجاد درگیری با مهاجران افغانستانی، جامعه ناامن شده و آنان دوباره از آن استفاده تبلیغاتی کنند. این پروژه تا به دو روز پیش به آرامی درحال گسترش بود اما از دیروز به ناگهان موج های بزرگی از خبرسازی و جعل فیلم و کلیپ و حتی ساخت کلیپ هایی با همکاری عوامل منافقین و سلطنت طلب ها اوج گرفته است. کانال های تلگرامی و ادمین های رسانه ای دارای منبر به ناگاه با هم شروع به طرح بحران سازی کرده و به نوعی موج های رسانه ای غیرطبیعی براه انداختند. کار آنجا مشکوک می شود که پای مدیران و برخی از مسوولانی که در آشوب های سال گذشته دست به تحریک مردم و حمایت از شعار تجزیه طلبان زن زندگی آزادی می‌کردند دوباره به موضوع باز شده است در این مواقع طبق معمول عده ای هم خر سواری رایگان به دشمن می‌دهند و البته عده ای برای جذب مخاطب سعی می‌کنند تا به این موج بدمند. باز اگر همه چیز همین بود هیچ مشکلی نبود. مشکل آنجاست که تحرکات اصلی قرار است بزودی با اوج گیری این بحران آغاز شود. بگذارید برایتان آینده ای را که اگر این طرح موفق شود، اتفاق می افتد را پیش بینی کنم. بعد از آن که این بحران اوج بگیرد و چندکلیپ از زد و خورد با مهاجران افغانستانی منتشر شود دشمن برگ برنده اصلی را رو می‌کند و آنجا تیم های تروریستی که برای این کار آموزش دیده اند از دو طرف به سمت طرف مقابل حمله کرده و دست به کشتار می‌زنند همچنان با افزایش کشتار، تحریک رسانه ای مردم نیز افزایش می یابد تا افراد عادی وارد این بازی شوند. همزمان گروه های تروریستی تجزیه طلب که از آن سوی مرزها برای احیای آشوب های مهسا امینی آماده بودند ورود کرده و شروع به بمب‌گذاری و ترور مسولان خواهند کرد. همزمان گروه های تجزیه طلب و رهبران داخلی آنان به بهانه دفاع از مظلوم سعی می‌کنند کاری کنند که مثلا فلان قوم بامهاجران همراه هستند و از مهاجران می‌خواهند که از هرجایی که در ایران هستند خود را به شهرهای مرزی خاص در شرق و غرب ایران برسانند بعد از آن بحران را به سمت یک فاجعه بین المللی هل می‌دهند و همزمان با تحریک داخل ایران در افغانستان نیز تحریک مردم آغاز می‌شود و سعی می‌کنند درگیری های مرزی آغاز شود و پای ایران به جنگ با طالبان باز شود مرحله بعدی تازه وقت میوه چینی سازمان های اطلاعاتی از این ماجراست. همزمان باکو با هدف ایجاد کریدور جعلی زنگزور به ارمنستان حمله می‌کند. احتمالا طبق گفته اخیر اسرائیلی ها حملاتی به زیرساخت های هسته ای و حتی در مرحله بعد سایر زیرساخت های حیاتی کشور انجام شده و برای آنکه جلوی تقابل ایران را بگیرند سعی می‌کنند بحران های امنیتی داخل را به سمت یک جنگ داخلی و سوریه سازی ایران پیش ببرند. اگر کمی تاریخ را خوانده باشید می دانید که این بحران اگر هم اکنون جلویش گرفته نشود، به کجا ختم می‌شود. قطعا پدیده مهاجرت معضلات و مشکلات خودش را دارد اما در 20 سال گذشته ایران مانند سایر کشورهای دنیا این موضوع را مهار کرده بود. (ادامه مطلب در پست بعدی.... )
⚡️✨شروع فروپاشی پروژه سوریه سازی ایران با بازداشت جاسوسه پیر و شاه مهره سازمان سیا / میلادرضایی اگر نام پیرزن حاضر در عکس مبادله جاسوسان آمریکای را در اینترنت سرچ کنید به عبارت زیر می‌رسید... (از نحوه فعالیت‌ها و سوابق فخرالسادات معینی اطلاعات بیشتری در دست نیست.) گویا این شهروند آمریکایی 70 ساله ایرانی الاصل در زمان بحبوحه انقلاب به آمریکا سفر کرده و تابعیت آنجا را می‌گیرد. اطلاعات دقیقی از نحوه ارتباط این فرد با سازمان سیا منتشر نشده است ولی آن چیزی که عیان است این جاسوس پیر از دو سال پیش از یکی از کشور های همسایه به صورت قانونی وارد ایران شده و به عنوان یک پیرزن ایرانی دور از وطن که به عشق سابق خود یعنی ایران رسیده شروع به فعالیت های جاسوسی در این پوشش می‌کند. از وی هیچ گونه سابقه یا ارتباطی با سازمان های اطلاعاتی غربی وجود نداشته و استخدام او سالها پیش در سطوح بسیار بالا سازمان سیا انجام شده بود، به همین دلیل آمریکایی ها به شدت سعی کرده بودند که به هیچ وجه در تور جاسوسان و نفوذی های ایران در سازمان سیا نیفتد و تعداد بسیار کمی از حضور چنین جاسوسی خبر داشتند چه برسد به دانستن کد عملیاتی یا اسم رمز این فرد. به همین دلیل نیز ماموریت بسیار بزرگ و مهمی در نهایت پیچیدگی و مخفی‌کاری برای او تعریف شد. براساس اطلاعات افشا شده در یک قلم او مسؤل ارتباط با چند صد تروریست یا اراذل و اوباش دوره دیده بود که وظیفه تامین و انتقال سلاح برای آنان را بر عهده داشته است. بدون شک اگر لطف خدا نبود و این ابرجاسوس به صورت اتفاقی بازداشت نشده بود سال گذشته حداقل شاهد چند صد عملیات ترور و کشتار مردم بیگناه ایران توسط تروریست‌ ها بودیم که همین پیرزن برنامه ریزی کرده بود که برخی از این عملیات ها را با لباس بسیج و سپاه و تیپ های معروف شده به لباس شخصی انجام گیرد و بعد از آن تصاویر آنها در تمام رسانه های دنیا به صورت مستمر منتشر شده و فشار رسانه ای بسیار شدید علیه کشور ایجاد شود که نتیجه آن ریزش بخشی از مردم جامعه ایران بود. قرار بود این عملیات های ترور، بمب گذاری و کشتار از سطوح پایین و تعداد کم شروع شود و پیش از آنکه دستگاه های اطلاعاتی کشور به خودش بیاید و بخواهد بیانیه ای منتشر کند ، جنایت بعدی در یک شهر دیگر رقم بخورد. این سلسله جنایت ها و کشتارها، بعد از آنکه در کل ایران گسترش یافت، به صورت ناگهانی بر روی دو یا سه قوم ایرانی به صورت ویژه آغاز شود و اینگونه بیان شود که حاکمیت دارد از این اقوام انتقام می‌گیرد. در مرحله بعدی عملیات اصلی سوریه سازی ایران آغاز می شود (ماموریت رسمی این جاسوس پیر) و هسته های تروریستی تربیت یافته توسط تیم اطلاعاتی پنهان سیا و این فرد به همراه ورود سایر گروه های تروریستی و تجزیه طلب ها از نقاط مختلف به یکی از شهر های مرزی ایران وارد و اعلام آغاز قیام سراسری انجام شود. نتيجه زحمات یک دهه سیا به این خانم سپرده و در اینجا سناریو به اوج خودش می‌رسد. وی مامور تدارکات این قیام در این شهر بود که بعد از آن قرار بود در شهرهای دیگر نیز این اتفاق بیفتد و سپس به مرور این فشارها به همراه کشته سازی افزایش بیابد که یا به یک جنگ داخلی ختم شده و یا جمهوری اسلامی تسلیم شده و تغییر رفتار دهد. برنامه بر این بود که غرب برای راستی سنجی تغییر رفتار حاکمیت ایران از مهره های غربگدا و جاسوس های سیاسی مشهور خود در قامت سیاسیون دولت قبلی به عنوان رهبر قیام زن زندگی آزادی استفاده کنند. متاسفانه با زیرکی فردی که قرار بود به عنوان سید محرومان جدید و رهبر انقلاب زن زندگی آزادی معرفی شود، وی در موعد مقرر به خاطر هشدار هایی که به وی داده شد وارد صحنه نمی‌شود(اینبار جستی ملخک) به گفته خودش وقتی پیرزن اعتراف می‌کند، صدها تیم عملیاتی تروریستی در داخل ایران شناسایی و رهبران آنان در تور اطلاعاتی سازمان های اطلاعاتی ایران می افتند. در تمام این مراحل این فرد با پوشش های عجیب و غریب به صورت غیر مستقیم با رهبر هسته های گروه های تروریستی در ارتباط بوده، بدون آنکه آنها حتی بدانند با یک پیرزن در ارتباط هستند. درواقع لطفی که خدا به ایران و ایرانیان داشت این بود که این پیرزن به ظاهر ساده بیگناه به طور کاملا اتفاقی در خودرویی که در حال جابجایی سلاح بود بازداشت می‌شود. نکته بسیار مهم دیگر که درواقع لطف دیگر خدا بود، این بود که این فرد توسط یکی از ارگان های کمتر شناخته شده و دارای رتبه اطلاعات _عملیاتی بسیار پایین تر از وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه بازداشت می‌شود. (ادامه در پست بعدی 1/3)
آغاز بازی بزرگان در قفقاز جنوبی/مقدمه ❕میلادرضایی سامانتا پاور، رئیس آژانس توسعه بین‌المللی آمریکا،از جمله کسانی است که با یوری کیم به ایروان سفر کرده است. کسانی که او را می‌شناسند می‌دانند حضور وی به معنی آغاز روند استعمار سریع و آشکار ارمنستان توسط آمریکا است. اما ورود و تثبیت حضور آمریکا در ارمنستان‌ چه تبعاتی برای کل منطقه قفقاز جنوبی در پی دارد؟ ورود آمریکا و سپس سایر کشورهای اروپایی به منطقه قفقاز و خصوصا کشور ارمنستان یک معنا دارد و آن اتمام بازی یا نقش آفرینی کشورهای منطقه‌ است. این حضور در یک جهت به معنای پایان نقش‌آفرینی ترکیه مستقل در منطقه قفقاز جنوبی و پایان داستان های خیالی کریدور تورانی ترکیه،یا تشکیل ترکستان بزرگ است. درواقع حضور آمریکا در ارمنستان به معنای آغاز یک سری تحولات مرتبط مابین کشورهای منطقه قفقاز است. این حضور باعث می‌شود آمریکا و ناتو اهدافی مانند آغاز جنگ طولانی مدت در منطقه قفقاز و تجزیه داغستان از روسیه و یا جداشدن استان آذربایجان ایران را در سر بپرورانند. در ابتدا آنها تمایل دارند که این تحولات منجر به تشکیل یک جبهه متحد (کشورهای‌قفقاز) علیه روسیه و ایران شود. در گذشته ترکیه با اهرم یا ابزارهای بازی سیاسی قفقاز از بلوک غرب باج گرفته و همزمان سعی می‌کرد سیاست تبدیل ترکیه به یک قدرت بزرگ فرامنطقه ای را با تشکیل ترکستان بزرگ پیگیری کند. به عنوان مثال یکی از این ابزار های ترکیه بازیگری علیه روسیه و ایران با کارت بازی باکو در منطقه قفقاز جنوبی بود. ترکیه به عنوان یکی از اعضای ناتو برای برهم زدن امنیت منطقه قفقاز جنوبی و ایجاد کریدور زنگزور و یا سیونیک و قطع ارتباط ایران با روسیه (محور شمال به جنوب در منطقه قفقاز) تمام وقت از حمایت های آمریکا برخوردار بود. یکی از این حمایت ها،اعطای چند وام به این کشور جهت نجات ترکیه از فروپاشی اقتصادی است. اما زمانیکه آمریکا در ارمنستان حضور پیدا کرده باشد دیگر بازی ترکیه معنایی ندارد. زیرا از یک سو ترکیه توان رویارویی با آمریکا را در ارمنستان ندارد که بتواند به این بهانه باز از آمریکا باج بگیرد و از طرف دیگر چیزی به اسم کریدور های خیالی و ترکستان بزرگ شکل نمی‌گیرد و بعد اینکه آمریکا مستقیما وارد تحولات منطقه شده و دیگر نیازی به واسطه ای مانند ترکیه نیست. با تثبیت حضور آمریکا در ارمنستان درواقع، ارمنستان به عضو جدید غيررسمی(در آینده نزدیک عضو رسمی) ناتو تبدیل شده و اکثر امتیازات وضعی گذشته ترکیه به ارمنستان منتقل میشود و کابوس بدتر برای ترکیه آن است که بعد از ارمنستان باکو هم به بغل آمریکا برود. در این حالت دیگر ترکیه کلا از تصمیم سازی و تاثیرگذاری در قفقاز حذف می‌شود و باید در بهترین حالت نوچه آمریکا در منطقه شود. در حال حاضر بعد از ورود و تثبیت ناتو در ارمنستان توپ به زمین علیف افتاده است و به نظر می آید او باید تصمیم بگیرد که به سمت شرق حرکت کند یا به آغوش غرب برود. کشوری کوچکی مانند باکو توانایی بازی مستقل را ندارد و همانطور که بالاتر عرض شد دیگر ترکیه هم نقشی در منطقه نداشته و در پشت پرده دیگر علیف برای اردوغان پشیزی ارزش قائل نمی‌شود زیرا علیف به خوبی می‌داند که قصد اردوغان در نهایت هضم باکو در ترکیه بوده و هم‌اکنون نیز شخصیت اردوغان از علیف در باکو محبوب تر است و امروز زمان آن است که از زیر بلیط ترکیه و اردوغان بیرون بیاید. اگر علیف به گذشته خود خیانت کند و به خیال اینکه آینده به یک بازیگر اصلی منطقه قفقاز تبدیل می‌شود و یا به دلایل دیگر مانند رقابت با ارمنستان برای نزدیک شدن به آمریکا و ناتو و... به سراغ غرب برود آنگاه باکو به سرزمین سوخته جدید آمریکا تبدیل می شود. در گذشته هم بارها گفتم که روسیه و ایران به ناچار در دو دهه آینده روز به روز به یکدیگر نزدیک تر شده و به متحدین اصلی یکدیگر تبدیل خواهند شد.(البته روسیه با ایران در نقاط خاص تضاد منافع جدی دارد و هرگز به جایگاهی مانند جایگاه یمن یا سایر اعضای محور مقاومت نمی‌رسد) صرف ورود آمریکا به ارمنستان، باعث می‌شود منطقه قفقاز جنوبی به عنوان جبهه جدید غرب علیه بلوک شرق تعریف شده و یا حتی فعال شود و این خود باعث نزدیکی و تقویت مستمر رابطه ایران و روسیه می‌شود حال چه علیف به سمت شرق بیاید یا به سمت غرب چرخش کند تفاوتی در اصل شکل گیری رابطه قوی و تقویت روزافزون آن ندارد. لحظه ای که علی اف قمارباز رسما کنترل کشورش را به دست آمریکا و اسرائیل بدهد،ابعاد این اتحاد جدید افشا خواهد شد. (ادامه مطلب در پست بعدی 👇) (1/3)
شمارش معکوس برای انفجار لیبی میلادرضایی _تحلیل_اختصاصی در قرن گذشته، هرگز شمال آفریقا تا بدین حد مستعد آغاز یک هرج و مرج گسترده نبوده است. پیش از این بارها تاکید کرده بودم که هرچقدر به آغاز مقدمات جنگ جهانی نزدیک شویم، مرز های کنونی کشورهای مختلف دنیا کم اعتبارتر می‌شود و در نتیجه کشورهای مختلف به سمت جبهه و مرزبندی های جدید حرکت می‌کنند. همچنین نکته مهم دیگری که بارها تکرار کرده‌ام این است که گروه های تروریستی یا هر گروه شبه نظامی در دوره گذار نظم جهانی، به سمت یکی از هژمون برتر دنیا متمایل می شوند و جبهه عوض می‌کنند تا در نهایت در جنگ بزرگ در قالب نیروی نظامی یکی از همان قدرت ها نقش آفرینی کنند . از ابتدای بهمن ماه امسال ، ارتش ملی لیبی به رهبری ژنرال حفتر، تعداد نیروهای رسمی خود را در منطقه‌ ای که از سرت تا سبها امتداد دارد. از 8 هزار به 20 هزار نفر افزایش داده است. در این میان با حمایت کشور یا کشورهایی حداقل 800 خودروی نظامی و 40 توپ و همچنین تعداد زیادی از سیستم های راکتی و موشکی جدیدی در اختیار وی قرار گرفته است. مدتی است که نیروهای هوایی، دریایی و زمینی وی زیر نظر مستشاران حرفه ای خارجی در حال انجام رزمایش های همه جانبه ای در منطقه فوق هستند. خالد حفتر، پسر خونخوار ژنرال حفتر، اخیراً به نیروها دستور داده است که برای نبردهای بزرگ و دشواری که تاریخ لیبی را برای همیشه تغییر می دهد، آماده باشند و مشابه این مطلب بارها در رسانه نزدیک به این جریان بازگو شده است. طبق داده های بدست آمده از نقشه های ماهواره ای، همچنان‌ روند تجمع گسترده و افزایش نیرو در سرت از سوی حفتر ادامه دارد. اما مدتی پیش تصاویری منتشر شد که از اتفاقات اخیر رمزگشایی بیشتری می‌کند. تصاویر بازدید فرمانده هان نظامی سطح بالای سنتکام از ارتش ملی لیبی و سپس از تیپ 444 در طرابلس در رسانه ها منعکس شد. در همین حال، هیئتی دیگر از برخی نظامیان ارشد آمریکایی از تیپ 604 از نیروهای رادا در طرابلس بازدید کردند، خطر این دیدارها بسیار جدی است زیرا سالهاست که چنین اتفاقی در لیبی روی نداده بود. اندکی پس از این بازدیدها، ژنرال برهان، رهبر ارتش سودان سریعا به طرابلس سفر کرد و از دولت طرابلس علیه دولت طبرق(از سوی نمایندگان مجلس 2014 ایجاد شده بود) که با نیروهای RSF تبادل تجهیزات دارند و نیرو دارند،کمک خواست. بلافاصله پس از آن، ژنرال حمیدتی ، رهبر نیروهای RSF یا کودتاگران سودان به طرابلس آمد و تعهد داد که چنین روابطی وجود ندارد و او اینکار را انجام نخواهد داد و بی طرف خواهد ماند. توجه داشته باشید که از مدت ها پیش در تحلیل ها اشاره کردم که نیروهای RSF یا کودتاگران سودان زیر نظر سازمان سیا تامین می‌شوند و با گروه های تروریستی دیگر در آفریقای میانی مانند داعش یا القاعده و زیرمجموعه های آنها در ارتباط هستند. سازمان سیا توسط یک زنجیر از اخوانی ها توانسته ارتباطی بین سران گروه های تروریستی یا شبه نظامیان و یا گروه های نظامی مختلف در آفریقا تشکیل دهد و همه آنها را کنترل و هدایت می‌کند. نیروهای RSF نیز از بهمن ما در یک روند توسعه بزرگ هستند زیرا با اضافه شدن نقش های بازیگران جدید در سودان خطر تضعیف آنها زیاد شده است. مطمئن هستم که همه این گروه ها تحت حمایت آمریکا هستند و در یک درگیری گسترده احتمالی در لیبی از حفتر حمایت خواهند کرد و بزودی شاهد آغا یک حمله بزرگ به طرابلس خواهیم بود. البته آمادگی نظامی شدیدی در شرق وجود دارد. بقایای واگنر هنوز بین شرق لیبی و بخش هایی از سودان فعالیت می کنند. یک نکته مهم را فراموش نکنید در حال حاضر گروه های مختلف درگیر در لیبی، سودان و کشورهای دیگر آفریقایی سعی می‌کنند به نوعی در ظاهر هم شده، ارتباط خود را با کشورهای مختلف قدرتمند دنیا حفظ کنند و از طرفین سلاح و مهمات و کمک مالی بگیرند و فعلا جبهه بندی نهایی اعلام نمی‌شود. به عنوان مثال ژنرال حفتر در اوج ارتباط خود با آمریکا همچنان از روسیه، کشورهای خلیج فارس، کشورهای اروپایی نیز حمایت هایی دریافت می‌کند و نیروهای RSF نیز علیرغم حفظ بخشی از ارتباطات گذشته قوی با واگنر و روسیه، مدت‌هاست که تحت نظارت و حمایت گسترده ایالات متحده هستند. من شخصا احساس میکنم بزودی احتمال درگیری جدید و آغاز یک عملیات همه جانبه در لیبی وجود دارد و بار دیگر به سمت طرابلس حرکت خواهند کرد. به احتمال زیاد این بار حمله در منطقه طبرق، جایی که تعداد زیادی از پرسنل با پشتیبانی شدید هوایی و تسلیحات سنگین بیش از هر زمان دیگری تجمع کرده اند،آغاز می‌شود. (ادامه تحلیل در پست بعدی 👇۱/۲)
مقامات کشورهای اروپای شرقی برای جنگ با روسیه آماده می‌شوند. میلادرضایی/تحلیل_اختصاصی نخست وزیر جمهوری چک گفت : "من طرفدار بررسی روش‌های جدید از جمله موضوع اعزام نیرو به اوکراین هستم. ما نباید خود را در کاری که باید انجام دهیم محدود کنیم.»" همانطور که می‌بینید ناتو به طور جدی در حال برنامه ریزی برای استقرار نیروی نظامی در اوکراین است. دوستان گرامی و مخاطبان علاقمند به سیاست به این نکته ظریف دقت داشته باشید که به آنچه این کشورهای کوچک اروپای شرقی می‌گویند، باید نهایت توجه را داشت. زیرا در برهه کنونی این کشورها نماینده رسمی نظام سیاسی اجرایی هژمون آمریکا و جبهه اول در مقابل روسیه هستند. در حال حاضر لازم نیست به این نکته زیاد توجه کنید که کشورهای پیشرو اروپا مانند آلمان چه سخنی می گویند، قدرت های بزرگ تر معمولا در شرایط سخت سریعا چرخش جبهه انجام می‌دهند و یا در زمان کنونی براساس اعتماد به نفس سابق خود سعی در فرافکنی یا بازی های ژئوپلیتیکی دارند. این کشورها همیشه با همان لحنی که در ابتدای بحران داشته و تنها از ارسال کلاه ایمنی و جعبه کمک‌های اولیه به جنگ صحبت کرده و سعی در فریب افکار عمومی داشتند، بازهم سخن می‌گویند ولی در زمانی که منافع هژمونیک غرب به خطر افتاد سریعا صحبت را به ارسال پیشرفته‌ترین و سنگین‌ترین سلاح‌ها و حتی پرسنل نظامی سوق دادند. همیشه به یاد داشته باشید که دولت‌های بزرگ تمایلی ندارند طوری رفتار کنند که کسی مشت آنها را باز کند،اما برعکس دولت‌های کوچک مدام سعی می‌کنند نقش یک کشور موثر را بازی کنند که بخاطر اینکار مجبور هستند هرچه قدرت های بزرگ می‌گویند را سریعا بازگو کنند و برای آن از پیش آماده شوند زیرا قرار است سرزمین های آنها محل جنگ های نیابتی هژمون ها شود و در تاریخ بارها دیدیم که در بین لفاظی های دوره گذار نظم جهانی اکثرا آنچیزی اتفاق افتاده که دولت‌های کوچک بیان می‌کردند . نکته مهم دیگر برای علاقمندان سیاست بین المللی این است که قدرت های بزرگ دنیا (که در چند قرن اخیر شامل امپراتوری های اروپا و سپس ایالات متحده آمریکا بودند) همیشه وقتی می خواهند یک قدم بزرگ رو به جلو بردارند ده ها بار صحنه سازی کرده و سعی دارند پیروزی اصلی خود را در همین طرح های فريب ابتدایی تضمین کنند مابقی کار فقط انجام با حوصله این طرح ها بوده است هرچند چند دهه زمان ببرد در دنیای سیاست قدرتمندان یک نفر یک چیزی را مطرح می کند، بسته به عکس العمل قدرت های دیگر تایید یا انکار می شود و حتی گاهی در انکار موضوع، زیاده روی می شود ، سپس آنها سعی می‌کنند دوباره طرح دیگری را اسمبلی(پیکربندی مجدد) کرده و بیان کنند تا بالاخره بهترین راه حلی که منافع آنان را تامین می‌کند، اجرایی شود. واقعیت امروز دنیا ما نیز این است که ناتو به سمت یک روند بسیار خطرناک پیش می رود که منجر به جنگ های گسترده در اروپا خواهد شد فراموش نکنید در طول جنگ اکراین بارها بوده که سیاسیون قدیمی تر اروپایی تمایل زیادی به تقسیم اوکراین داشتند تا یک بار برای همیشه منطقه درگیری و مرزهای جنگی ناتو با روسیه مشخص شود،آنها می‌خواستند با تبدیل دنیپر به منطقه جمعیتی مانند رود فرات در سوریه یک تقسیم حاکمیتی موقت یک دهه ای رقم بزنند تا بحران از منطقه شرق اروپا دور شود ولی خب آقای ایالات متحده آمریکا هرگز اجازه چنین کاری را نداد زیرا هدف اصلی آمریکا تبدیل اروپا به یک قلعه یا دژ نظامی برای مرزهای شرقی خود است تا در آینده در مقابل هژمون شرق دوام بیاورد. در حال حاضر در صورت ادامه چنین روند تهاجمی صحبت های مقامات اروپایی برای جنگ و مداخله در اکراین ، روسیه چاره ای جز آغاز یک ضدحمله بزرگ ندارد، زیرا این بار اوکراین با حمایت مستقیم نظامی ناتو در میدان نبرد به جلو حرکت خواهد کرد و هزینه دفاع برای روسیه بسیار بالا می‌رود. در حال حاضر هرکسی که شرایط کنونی اکراین را رصد می‌کند تقریبا یقین پیدا کرده که ناتو به مقامات اوکراینی قول ورود مستقیم جدی داده است و مقدمات آن را نیز آغاز کرده است. به عنوان مثال ، در یک مورد در چند ماه گذشته مشاهده شده که ارتش اوکراین نیروهای حرفه ای و پر اهمیت پدافند هوایی خود را از شهرهای حساس و حتی پایتخت به جبهه اعزام می کند،این اقدام نشان می‌دهد که رهبران نظامی اکراین، تضمین های جدی برای ورود مستقیم سربازان و نیروهای هوایی ناتو به اکراین جهت حفظ امنیت شهرها را دریافت کرده اند. در کل اگر اتحادیه اروپا زودتر از آنچه کارشناسان پیش بینی می‌کنند از روسیه شکست خورده یا به هر نحوی دچار فروپاشی شود، اروپا در طی دو سال آینده وارد یک سلسله جنگ های منطقه ای و سپس یک جنگ فراگیر خواهد شد و اگر ساختار اتحادیه اروپا همچنان پابرجاست بماند شاهد آغاز سریعتر جنگ جهانی سوم خواهیم بود.
خب یک خبر خیلی خوب براتون دارم. پیش از این در اواخر بهمن ماه یا اوایل اسفند شرکت هواپیمایی ال آل مدعی شد هواپیمای مسافربری متعلق به این شرکت که بین پوکت تایلند و تل‌آویو اسرائیل پرواز می‌کرد، هنگام عبور از نزدیکی یمن در اقیانوس هند تحت کنترل یک حمله سایبری قرار گرفت و برای مدتی تحت کنترل بود. خلبانان در نهایت توانستند کنترل خود را به دست گیرند. اما این خبر جدی گرفته نشد زیرا فرض بر این بود این یک حادثه اتفاقی بوده است. اما گویا در طی دو روز گذشته دوباره این اتفاق تکرار شده است و غیر از این هم قبلا این اتفاق بازهم در مورد پرواز های تجاری و باری رخ داده بوده است چیزی که شما مشاهده می کنید احتملا یک سطح از تکنولوژی جدید حمله سایبری جهت بدست گرفتن کنترل هواپیما ها و سایر وسایل نقلیه پروازی پیشرفته است که از سوی ارتش یمن به رهبری انصار الله در حال آزمایش و تکمیل شدن است. انتظار می رود در دوره آینده، متخصصان انصار الله یمن بتوانند حملات سایبری و مداخله همه جانبه در ترافیک هوایی را با هدف، نابودی مسیر های پروازی اسرائیل و یارانش به کار ببرند. اگر این اتفاق عملی بشه دیگه یمن به نمایندگی محور مقاومت اعلام می‌کند کنترل مسیرهای هوایی غرب آسیا را در دست میگیریم و توجه داشته باشید قرار نیست دیگر اجازه بدهیم که پرواز های ترابری به سمت اسرائیل انجام شود. خودتون میدونید تکنولوژی از کجا رسیده دست یمنی ها اگر اجرایی شود دیگر بجز زمین، آسمان هم برای اسرائیل بسته می شود. البته فعلا برای نتیجه گیری زود هست تا اعلام رسمی و کامل خبر، کمی صبر کنید...