eitaa logo
「خـــاكِ‌مِــعـــ‌راج」
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
21 فایل
. به‌نـام‌ خـالـقِ‌ عشق🤍𓏲ּ ֶָ - بـه امـید روزی کـه پـایـان‌ یـابـد ایـن‌ فـراق‌...! • پُشـت‌جـبهـہ @animatooor کـــپی ؟! مـشکـلـی نـیــسـت لطفا محتوایی که دارای لوگوی خودِ کانال هستن فوروارد بشن ‹: ناشناسمونہ ↓((: https://daigo.ir/secret/55698875
مشاهده در ایتا
دانلود
💛🌿💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛 🌿💛 💛 📜 جوابم رو دادن و ماشین حرکت کرد . آروم حرکت می کرد و بیشتر با دست راستش که سالم بود رانندگی میکرد . وقتی هم می خواست دنده رو عوض کنه با نوك انگشتاي دست چپش فرمون رو کنترل می کرد . تو دلم خداخدا کردم بتونم نقشه م رو اجرا کنم . همه ساکت بودن و کسی چیزي نمی گفت . وارد خیابون اصلی که شدیم براي اینکه بتونم نقشه م رو اجرا کنم ، کمی خودم رو به سمت جلو کشیدم و گفتم . من – ببخشید فکر کنم خیلی ساکتیم . آهنگی ندارین گوش کنیم از این سکوت خلاص شیم ؟ امیرمهدي سري تکون داد . امیرمهدي – الان روشن می کنم . و دستگاه پخش رو زد . صداي افتخاري تو ماشین پیچید . یارا یارا گاهی ، دل ما را ... به چراغ نگاهی روشن کن چشم تار دل را ، چو مسیحا ... به دمیدن آهی روشن کن .... سریع خودم رو کشیدم جلو . من – واي من سنتی گوش نمی دم . نرگس چرخید به سمتم . نرگس – آخی . این آقا داداش ما فقط سنتی گوش می ده . اگه می دونستم ، از سی دي هاي خودم می آوردم . من پاپ هم گوش می کنم . با خوشحالی گفتم . من – من با خودم سی دي دارم . بدم بذاریش ؟ نرگس – بده . دست بردم تو کیفم و سی دي مورد نظرم رو بیرون آوردم و دادم دستش . من – قربون دستت . ولومش رو هم زیاد کن . نرگس هم سی دي رو گذاشت . می دونستم همون اولین آهنگش براي امیرمهدي عالیه . چند ثانیه بعد آهنگ گوشواره ي ساسی مانکن تو ماشین پیچید . نگاهی به سمت پخش انداخت . اخمش نشون می داد از ریتم آهنگ خوشش نیومده دست برد و صداش رو کم کرد . ولی نه اونقدري که نتونیم بشنویم چی می گه . فقط ماشین رو از اون همه ریتم کوبنده خلاص کرد . دوباره نگاه به رو به رو دوخت . با شروع شدن متن آهنگ ، و روون شدن کلمات به دنبال هم ، نگاه از رو به رو گرفت و بهت زده خیره شد به پخش . انگار جواب بهتش رو از اون می خواست بگیره . لحظه به لحظه که می گذشت بهتش بیشتر می شد و نگاهش بین مسیر رو به روش و پخش ماشین می چرخید . بیا برگرد جون من انقده اطفاري نشو ..... به جز مانکن با کسی نرو و با کسی تو همبازي نشو ..... وقتی منو بوس می کنه و دوتا چشماشو می بنده ..... قربون اون لباش برم که دم به دیقه می خنده نگاهی به نرگس انداختم . لبش رو به دندون گرفته بود و انگار سعی می کرد نخنده . حس می کردم لباش از شدت فشار داره کبود می شه . رضوان هم چادرش رو جلوي صورتش گرفته بود از لرزش چادر معلوم بود داره می خنده . از خنده شون خنده م گرفته بود . ولی سعی کردم اصلاً نخندم . ته دلم از این اذیت احساس رضایت کردم . نگاهم رو چرخوندم سمت امیرمهدي . نگاه مبهوتش از اینه ي جلو به من دوخته شد . با همون حالت لب زد . امیرمهدي – این چیه ؟ نگاه مبهوتش ، اخمی که روي پیشونیش هر لحظه بیشتر می شد ، و حالت نگاه دلخورش ، تموم ذوقم رو کور کرد . یه لحظه احساس پشیمونی کردم . مثل آدماي شکست خورده حس بدي داشتم . تکیه دادم به پشتی صندلیم و سکوت کردم . سرم رو زیر انداختم . خجالت کشیدم نگاهش کنم . نکنه فکر بدي در موردم می کرد ؟!! در اصل شکست خورده بودم . فکر نمی کردم این رفتار رو داشته باشه . نگاه دلخورش اعصابم رو به هم ریخت 💛 🌿💛 💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛༄⸙|@khacmeraj