سلام عزیزان. بابت دیر ارسال کردن پارت های رمان شرمندتونم.
#رمان_قدیس
😍😍😍😍
رمان پر طرفدار و زیبای قدیس
📚📚📖📚📚
🌹@khadem_mayamey🌹
🌼🌼🌼🌼
🌺🌺🌺
🌼🌼
🌺
#رمان_قدیس
#قسمت_شصت_یک
محمد گفت :(آخر کسی از خود نمی پرسد این همه پیراهن در روز قتل عثمان در تن او چه می کرده است؟؟)
گفتم:( تا وقتی این حماقت چون طوقی بر گردن مردم آویخته می توان بر آنان حکومت کرد. عیب علی این است که حاضر نیست طوق بندگی و حماقت را بر گردن مردم بیاندازد. او آنقدر در آیات قرآن و سنت پسرعمویش محمد غرق است که متوجه نیست نباید باعث بیداری مردم شد. اولین قربانی بیداری و آگاهی مردم ، خود حاکم است. فرق معاویه و علی در همین است. به همین دلیل من معاویه را موفق تر از علی میدانم.)
عبدالله پرسید:( پدرجان! پس حق و حقیقت چه می شود ؟)
گفتم :(این خود عین حق و حقیقت است. هر چیزی غیر از این گفته شود دور از عقل است و هرچه دور از عقل باشد دروغ و باطل است.)
عبدالله گفت :(من با اینکه حرفت را قبول ندارم اما با تو موافقم پدر .)
گفتم:( به همین دلیل است که میگویم باید معاویه را همراهی کنید؛ تا از نعمتهای دنیا که یکی از آنها قدرت و حکومت است بهرهمند شوید. به علی بنگرید که با آن همه سابقه اش در اسلام و خویشاوندی با محمد و آن همه شجاعت و تدبیر و اندیشه، پس از بیست سال برکناری از خلافت ، حالا که به قدرت رسیده قادر نیست معاویه را از زیر دستان حکومت اوست از کار برکنار کند .)
محمد گفت:( هم تو می دانی و هم علی که معاویه دست از حکومت شام نخواهد برداشت و از سوی دیگر ، علی برای جنگ با معاویه مردم را به زور و حتی به تزویر وارد کارزار نخواهد کرد .)
سپس برای اینکه این بحث خاتمه بدهم گفتم:( برویم نزدیکتر تا بشنویم مردمی که در کنار پیراهن عثمان جمع شدهاند چه میگویند .)
هنوز چند قدمی جلوتر نرفته بودیم که پیرمردی خمیده قامت و لاغر اندام که عبا و عمامه ی سبزی پوشیده بود جلویمان ایستاد و گفت:( آهای تو عمرو عاص نیستی؟)
🌸🌸🌸🌸
#ادامه_دارد.....
🌹@khadem_mayamey🌹
🌼🌼🌼🌼
🌺🌺🌺
🌼🌼
🌺
#رمان_قدیس
#قسمت_شصت_دوم
ما به ناچار ایستادیم. گفتم:( بله، من عمرو عاص هستم.)
با دقت نگاهش کردم؛ او را نشناختم، پرسیدم :(تو کیستی؟)
نگاه آشنا و صدایش دوستانه نبود. گفت:( تو مرا به خاطر نخواهی آورد عمرو عاص ، اما من تو را خوب می شناسم ؛ از وقتی که ادعای مسلمانی کردی تا وقتی که امیر سرزمین مصر شدی خبرت را داشتم.)
گفتم:( نمی فهمم چه می گویی برادر اگر باید بشناسمتان نشانی بدهید تا به خاطر بیاورم.)
گفت :(ما آن روزها هر دو در مکه می زیستیم. دینمحمد هنوز نوپا بود و کسانی که با پیامبر خدا بیعت کرده بودند، توسط سران بت پرست مکه در فشار و آزار بودند. من یکی از آنهایی بودم که به دستور پیامبر خدا، به سرزمین حبشه هجرت کردیم. تو را خوب به خاطر دارم که به اتفاق خالد بن ولید، به حبشه آمدید تا ما را بازگردانید.)
پیرمرد پوزخندی زد، سرش را تکان داد و گفت:( نمیخواهی آن وقایع را کذب بدانی؟ نمیخواهی که بگویی رودر روی پیامبر اسلام نایستاده ای و با او مقاتله و جنگ نکردهای ؟!)
خشم داشت در وجودم رخنه میکرد. خودداری پیش ساختم. گفتم :(منظورت چیست پیرمرد؟ چرا با کنایه حرف میزنی؟ امروز همه مسلمان و پیروی دین محمدیم .)
با دست پیراهن خونین عثمان را نشان داد و گفت :(اگر چنین است، این بازار مکاره ای که راه انداخته اید برای چیست؟ چرا میخواهید با فریب مردم به جنگ حق بروید؟ خود را آماده جنگی می سازید که در آن جز هلاکت برای امت محمد حاصل دیگری ندارد. از خدا بترس عمرو عاص! مرگ از رگ گردن به تو نزدیکتر است. چه میخواهی به دست آوری تا پیش از آن که پیک مرگ گریبانت را بگیرد، بتوانی از آن سود جویی؟)
🌸🌸🌸🌸
#ادامه_دارد.....
🌹@khadem_mayamey🌹
🌼🌼🌼🌼
🌺🌺🌺
🌼🌼
🌺
#رمان_قدیس
#قسمت_شصت_سوم
با خشم گفتم:( موعظه ات تمام شد پیرمرد ؟ حالا از سر راهمان کنار برو ! اگر بابت این موعظه پولی هم میخواهی میدهم.)
دست به جیب بردم ، چند دینار بیرون آوردم به طرفش گرفتم. به خشم آمد و فریاد زد:( لعنت خدا و رسول خدا بر تو و خائنانی چون تو باد که مردم را می فریبید و خون آنان را بر زمین می ریزید! از مقابل چشم هایم دور شو ای کافر شراب خوار که پوست و گوشت و خونت از خوک و شراب انباشته است! آن وقت خود را مدافع خون عثمان مینامید و با علی میجنگید!؟)
به سرعت به راه افتادیم. محمد و عبدالله با تعجب نگاهم می کردند. پیرمرد هنوز داشت با صدای بلند دشنام میداد . گمان نمی کردم در میان مسلمانان شام، باشند کسانی که هنوز دل در گرو علی داده باشند.
امروز حال خوشی نداشتم. به عبدالله و محمد که می رفتند تا سپاهیان را سامان دهند ، گفتم:( به معاویه بگویند من امروز به نزدش نخواهم رفت و قصد استراحت دارم. اما حوالی ظهر بود که پیکی از سوی معاویه آمد، با چند بسته نامه به همراه یادداشتی از خود معاویه در آن نوشته بود:( نامههای مربوط به جاسوسان مان در کوفه را بخوان و فردا صبح در این باره با من سخن بگو.)
یکی از نامه ها متعلق به لقمان بن حکم بود؛ نوشته بود:( تحرکات زیادی در بین مردم کوفه به چشم میخورد. احتمال حرکت سپاه علی به سوی شام افزایش یافته و علی در خطبه هایی که ایراد می کند، مردم را به جهاد و جنگ با معاویه فرامیخواند. روز جمعه در مسجد کوفه خطبه ای ایراد کرد که بخشی از آن را عیناً می آورم: ....
🌸🌸🌸🌸
#ادامه_دارد.....
🌹@khadem_mayamey🌹
🌼🌼🌼🌼
🌺🌺🌺
🌼🌼
🌺
#رمان_قدیس
#قسمت_شصت_چهارم
علی روز جمعه در مسجد کوفه ، خطبه ای ایراد کرد که بخشی از آن را عیناً میآورم:( بنی امیه با نور حکمت، جان و دل را روشن نساخته و با شعله های فروزان دانش ، قلب خود را نورانی نکردهاند. اگر روزی به شما دست یابند ، جز اندکی از شما را باقی نگذارند. چونان باقی مانده ی غذایی اندک در ته دیگ یا دانههای غذای چسبیده در اطراف ظرف ، شما را مانند پوست های چرمی به هم پیچیده می فشارند و مانند خرمن شما را به شدت میکوبند و چونان پرنده ای که دانه های درشت را از لاغر جدا کند مومنان را از میان شما جدا ساخته نابود کنند. آگاه باشید که همانا ترسناک ترین فتنه ها در نظر من، فتنه ی بنی امیه بر شماست ، فتنه ای کور و ظلمانی که سلطه اش همه جا را فرا گرفته و بلای آن دامنگیر نیکوکاران است. به خدا سوگند بنی امیه پس از من برای شما زمامداران بدی خواهند بود. آنان چون شتر سرکشی که دست بر زمین کوبد و لگد زند و با دندان گاز گیرد و از دوشیدن شیر امتناع ورزد، با شما چنین برخوردی کنند و از شما کسی باقی نگذارند، جز آن کس که برای آنان سودمند باشد. بلای فرزندان امیه بر شما طولانی خواهد ماند. فتنههای آنان پیاپی با چهره های زشت و ترس آور و ظلمتی چون عصر جاهلیت، بر شما فرود خواهد آمد . آنچه گفتم وقوعش حتمی است ؛ اگر در برابر بنی امیه مقاومت نکنید و فریب وعده هایش را بخورید.)
نامه را به گوشه ای پرت کردم . این مردک هرچه علی گفته برای ما کتابت کرده بدون اینکه از اخبار پنهان چیزی نوشته باشد.)
نامه بعدی از زید بن عمر بود همان جوان مصری که روزی به نزدم آمد و از من خواست برای امرار معاش خانواده اش کاری در اختیارش قرار دهم. من نیز که دنبال جاسوسانی برای اعزام به کوفه بودم راهی کوفه اش نمودم. نامه اش را با درود و سلام به معاویه آغاز کرده و در ادامه نوشته است: .....
🌸🌸🌸🌸
#ادامه_دارد.....
🌹@khadem_mayamey🌹
💥شهیدی که بین زمین و آسمان درحال عبادت بود💥
🍂آیت الله حقشناس تعریف ڪردند:
✍من یک نیمه شب زودتر از
ساعت نماز راهی مسجد شدم...
به جز بنده وخادم مسجد ،
این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت.
به محض اینکه در را باز کردم دیدم
شخصی در مسجد مشغول نماز است.
💥دیدم که یک جوانی در حال #سجده است.
امـا نــه روی زمـــین !
بلڪه بین زمــین وآســمان !!
مشغول تسبیح حضرت حق است.
جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است!
بعد که نمازش تمام شد
پیـش مـن آمـد و گـفـت :
«تا زنده ام به ڪسـی حرفی نزنید..»
#شهید_احمدعلی_نیری
@khadem_mayamey
⚜
#تلنگر
ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ يَداكَ ... [الحج : 10]
اين در برابر چيزى است كه دستهايتان از پيش براى شما فرستاده ...
با هر دست دادي با همان دست مي گيري
مثلا :
اگر جنسي را گران فروختيم ، جنس را به ما گران مي فروشند
اگر در شب عروسي جلوي ماشينها را گرفتيم ، در زندگي جلويمان گرفته مي شود
اگر به ناحق در گوش ديگران زديم ، به ناحق در گوشمان زده مي شود
و ...
داستانك:
آيت الله العظمى بروجردى رفتند مشهد، آيت الله نهاوندى در مسجد گوهرشاد پيشنماز بودند، سجاده خود را به آقاى بروجردى دادند. آن چند روز را آقاى بروجردى در مسجد گوهرشاد امام جماعت بودند.
بعد آيت الله نهاوندى رفتند به نجف اشرف. در صحن نجف، امام جماعت يكى از علماى بزرگ بود. آن عالم بزرگ سجادهاش را داد به آقاى نهاوندى. آيت الله نهاوندى می گفت: رفتم داخل حرم، از على ابن ابيطالب (عليه السلام) اينگونه شنيدم: جا دادى، جا داديم
📚[حجت الاسلام قرائتي دربرنامه درسهايى از قرآن 2/ 11/ 76]
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@khadem_mayamey
#هرروزیک_آیه
✨وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ
✨وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا ﴿۱۲﴾
✨و چرا بر خدا توكل نكنيم
✨و حال آنكه ما را به راه هايمان
✨رهبرى كرده است (۱۲)
📚سوره مبارکه ابراهیم
✍بخشی از آیه ۱۲
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@khadem_mayamey
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#صبحمراباسلامبہتوشروعݦےڪنم✋🌸
#ےسلامبدیمازراهدوربھاربابمون😢⇩
•{💔اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ
وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ
عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ
وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ
وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌸🍃}•
╔══❥●•➘ʝօɨռ❀══╗
🌼@khadem_mayamey🌼
╚══❥●•➚ʝօɨռ❀══╝
﷽
#اعلام_مراسم
مراسم عزاداری حضرت سیدالشهدا
به صورت مجازی
سخنران : اساتید برجسته کشور
با نوای : مداحان برتر کشور
گلچین بهترین روضه ها،سخنرانی ها و مداحی ها
برگزاری مراسم از طریق کانال
#ما_ملت_امام_حسینیم
#هر_خانه_یک_حسینیه
🌹@khadem_mayamey🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سخنرانی🎤
🥀#روضه #هیئت #محرم
{🌴إِلهیبِأَمِیرِالمُؤمِنین🌴}
{🥀عَجِّلْلِوَلِیِّکـَـالْفَرَج🥀}
🌹@khadem_mayamey🌹
2591047.mp3
9.18M
🥀#محرم_1441
🎧 #روضه
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
{🏴إِِلهـِےبِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🏴}
{🥀عَجـِّلْلِوَلِیِّـکـَـالْفَـرَج🥀}
🌹@khadem_mayamey🌹
2591790.mp3
10.33M
🥀 #محرم_1441
🎧 #زمینه
▪️رو بال و پر نسیم داره قدم میزنه
▪️فرشته براش از آسمون قدم میزنه
🎤 #حسین_سیب_سرخی
{🏴إِِلهـِےبِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🏴}
{🥀عَجـِّلْلِوَلِیِّـکـَـالْفَـرَج🥀}
🌹@khadem_mayamey🌹
shab dovom009.mp3
6.02M
🥀 #محرم_1441
🎧 #شور
🥀یا حبیبی و معتمدی
🥀با دلم همیشه راه اومدی
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
{🏴إِِلهـِےبِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🏴}
{🥀عَجـِّلْلِوَلِیِّـکـَـالْفَـرَج🥀}
🌹@khadem_mayamey🌹
شور اول شب دوم.mp3
11.2M
🥀#شور
🎤حاج سید مجید بنی فاطمه
این که از غم تو پیرم...
.
🗓انتشار : جمعه ۳۱ مرداد ماه ۱۳۹۹
.🥀🥀🥀
🌹@khadem_mayamey🌹
#رمان_قدیس
😍😍😍😍
رمان پر طرفدار و زیبای قدیس
📚📚📖📚📚
🌹@khadem_mayamey🌹
🌼🌼🌼🌼
🌺🌺🌺
🌼🌼
🌺
#رمان_قدیس
#قسمت_شصت_پنجم
نامه اش را با درود و سلام به معاویه آغاز کرده و در ادامه نوشته است:( همه در حال آماده شدن برای حمله به شام هستند. جوانان و حتی پیر مردان زیادی از قریش و سایر قبایل عرب مسلح شدهاند. شنیدهام از ایران و مصر نیز افرادی به علی پیوستهاند. گمان کنم سپاهیان علی به بیش از ۱۰۰ هزار تن برسند. علی و یارانش با ایراد خطبه های آتشین حکومت شام را آماج حملات خود قرار داده و معاویه را مردی فاسد می خوانند . علی در یکی از خطبه هایش درباره ی جنگ با شامیان گفت:( من بارها جنگ با معاویه را بررسی کردهام و پشت و روی آن را سنجیده ام. دیدم راهی جز پیکار نیست و اگر تصور می کنید در جنگ با شامیان تردید دارم، به خدا سوگند هر روزی که جنگ را به تأخیر می اندازم، برای آن است که آن را آرزو دارم عده ای از آنها به ما ملحق شوند و هدایت گردند و در لابه لای تاریکیها نور مرا نگریسته و به سوی من بشتابند که این برای من از کشتار آنان در راه گمراهی بهتر است..... ای مردم! از فتنه های دنیا دوری گزینید. همانا آغاز پدید آمدن فتنهها هواپرستی و بدعت گذاری در احکام آسمان است. اگر باطل با حق مخلوط نمی شد، حق بر طالبان حق پوشیده نمیماند و اگر حق از باطل جدا و خالص میگشت ، زبان دشمنان قطع می گردید. آنها قسمتی از حق قسمتی از باطل را میگیرند و به هم می آمیزند.... ای مردم ! به ریسمان الهی چنگ بزنید و با اتکای او در راه او جهاد کنید و با دشمنان حق و حقیقت پیکار کنید. هر کس از خدا خیرخواهی طلبد، توفیق یابد و آن کس که سخنان خدا را راهنمایی خود قرار دهد به راست ترین راه هدایت شود. پس همانا همسایه ی خدا در امان و دشمن خدا ترسان است. آن کس که عظمت خدا را می شناسد سزاوار نیست خود را بزرگ جلوه دهد پس بلندی ارزش کسانی که بزرگی پروردگار را میدانند، در این است که در برابر او فروتنی کنند و سلامت آنان که میدانند قدرت خدا چه اندازه می باشد در این است که در برابر فرمانش تسلیم باشند. هرگز به پیمان قرآن وفادار نخواهید بود، مگر آنکه پیمان شکنان را بشناسید. و هرگز به قرآن چنگ نمیزنید.)
🌸🌸🌸🌸
#ادامه_دارد.....
🌹@khadem_mayamey🌹