🌼🌼🌼🌼
🌺🌺🌺
🌼🌼
🌺
#رمان_قدیس
#قسمت_شصت_هفتم
کوبش زمان بر طبل جنگ، شتاب می گرفت. معاویه پیش از پیش پر اضطراب و نگران می نمود. وقتی به دیدارش رفتم، عدهای از فرماندهان سپاه هم حضور داشتند. همگی لباس رزم پوشیده بودند. پسرانم محمد و عبدالله را هم در جمع آنها دیدم. معاویه تا چشمش به من افتاد، گفت:( خوب شد آمدی عمرو عاص؛ فرماندهان گزارشهای خوبی از آمادگی سپاه شام دادند.)
معاویه روی تخت خلافتش نشسته بود و فرماندهان در مقابلش، در دو ستون ایستاده بودند. از بین آنها عبور کردم و کنار تخت معاویه، روبروی فرماندهان ایستادم. سرم را به طرف معاویه کج کردم و گفتم:( با چنین فرماندهانی، شک ندارم که پیروزی از آن سپاه مقتدر شام است.)
با دست به فرماندهان سپاه اشاره کردم و ادامه دادم:( این فرماندهان ،برای جنگیدن با سپاه کوفه انگیزه فراوانی دارند؛ به خصوص که خبر میرسد در سپاه علی تزلزل فراوانی برای جنگیدن وجود دارد .)
معاویه پرسید:( آیا اخبار تازهای به دست آورده ای عمرو؟)
برای دروغ گفتن تجربه کافی داشتم ، لذا مصمم و محکم پاسخ دادم :(بله، خبر رسیده که در بین یاران علی اختلاف زیادی وجود دارد. برخی از قبایل عرب با این که با علی بیعت کرده اند، اما از جنگ با شامیان سر باز میزنند و این جنگ را برادرکشی میدانند. علی برای جلب رضایت مردم و شرکت دادن آنها در جنگ، سخت در مضیغه است. با این وجود ، با اندک سپاهیان کوفه را ترک نموده است.)
برق شادی در نگاه معاویه درخشید. اُریب نگاهم کرد و آهسته در گوشم گفت:( این حرفها را به راستی گفتی یا....)
دستم را روی دستش گذاشتم سرم را به گوشش نزدیک کردم و گفتم:( بگذار به فرماندهانت روحیه بدهم.)
سپس به فرماندهان گفتم:( ما دو روز دیگر شام را ترک خواهیم کرد. باید جنگ ما با علی در بیرون از شهر باشد.)
وقتی صحبتم با فرماندهان تمام شد ، او آنها را....
🌸🌸🌸🌸
#ادامه_دارد.....
🌹@khadem_mayamey🌹
🌼🌼🌼🌼
🌺🌺🌺
🌼🌼
🌺
#رمان_قدیس
#قسمت_شصت_هشتم
کشیش آخرین برگ از کاغذ پاپیروس را روی اوراق دیگر گذاشت. چند ورق بعدی ، ورق های پوستی بودند که با خطی زیبا تر از خط عمرو عاص نوشته شده بود . فکر کرد او ادامه مطالب را روی پوست نوشته است، اما با مطالعه چند سطر از نوشتهها پی برد که نویسنده آنها شخص دیگری است . به اوراق دیگر کتاب هم نگاه کرد تا شاید ادامه نوشته های عمرو عاص را پیدا کند، اما با ناامیدی عینکش را برداشت و کمرش را راست کرد. به ساعت دیواری چشم دوخت. احساس خستگی و خواب آلودگی می کرد. فکر کرد به پایان رسیدن نوشتههای عمرو عاص شاید به دلیل آغاز جنگی باشد از آن سخن می گفت. خمیازه کشید و از جا برخاست.
🌸🌸🌸🌸
#ادامه_دارد.....
🌹@khadem_mayamey🌹
#صبحمراباسلامبہتوشروعݦےڪنم✋🌸
#ےسلامبدیمازراهدوربھاربابمون😢⇩
•{💔اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ
وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ
عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ
وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ
وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌸🍃}•
╔══❥●•➘ʝօɨռ❀══╗
🌼@khadem_mayamey🌼
╚══❥●•➚ʝօɨռ❀══╝
❣️﷽❣️
#بر_آورده_شدن
#هفتاد_حــــــاجـت
💙👈 امام صادق ؏ فرمود:
✨ روایت شده که وقتی خداوند دستور داد این آیات :
💞 سوره حمد ، آیت الکرسۍ ، آیات 18، 19، 26، 27، سورهٔ مبارکه آل عمران را به زمین آوردند به عرش الهے چنگ زدند و گفتند پروردگارا ! ما را به سوی اهل خطا و گنهکاران می فرستی؟
🍃🌹خداوند به ایشان وحی فرمود که به سوی زمین بروید ، به عزّت جلالم سوگند که هریک از شما این آیات را تلاوت کند #هفتاد_رحمت از رحمت های پنهان من به او می رسد . و #هفتاد_حـــــاجاـت از او بر آورده می شود ، هرچند بسیار #گناهکار باشد.🌹🍃
📚مفاتیح الجنان 582: الکافی4:
@khadem_mayamey
به دنیا دل نمی بندم که دنیا را وفایی نیست
که دنیا مثل زندان است و زندان نیز جایی نیست
خدایا مهر دنیا را نمی خواهم نمی خواهم
هر آنجایی که فانی هست آنجا را صفایی نیست
اگر ملک سلیمان، گنج قارون، عمر نوح یابم
برایم این جهان فی نفسه دارای بهایی نیست
گنهکارم، خطاکارم ولی آنقدر می دانم
که دل بستن به این دنیا از آن افزون خطایی نیست
حسین بن علی ( ع ) را دوست دارم برتر از مهرش
نه در دنیا نه در عقبی برای ما عطایی نیست
من آن خارم که در بادم که حیران در بیابانم
و هر جایی نگه کردم بدیدم ردپایی نیست
من آن خارم که بی وزنم، من آن چاهم که بی آبم
ولی با این همه گویم از این حالات ابایی نیست
که در ویرانه قلبم مرا مهر علی ( ع ) باشد
و غیر از بیرق مولا حسین ( ع ) آنجا لوایی نیست
حسین ( ع ) را دوست می دارم نه از باب بهشت رفتن
که او خود صد بهشت است و بهشتش را فنایی نیست
حسین ( ع ) را دوست می دارم چو او شایسته این است
که از هجران او بدتر در این عالم بلایی نیست
حسین ( ع ) را دوست می دارم که او تجمیع خوبی هاست
هر آنجایی که او باشد از آن بهتر سرایی نیست
حسین ( ع ) را دوست می دارم اگرچه بدترین هستم
که از نامش سخن گفتن مقدس تر نوایی نیست
حسین ( ع ) را دوست می دارم که دل ها دست او باشد
که از او مهربان تر دستگیر و مقتدایی نیست
حسین ( ع ) را دوست می دارم و او را از خودش خواهم
که نومید از درش برگشته در عالم گدایی نیست
📝 علی شیرازی
@khadem_mayamey
🦋✨🦋✨🦋
💖وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ💖
💛 و صبر کن، و صبر تو جز به توفیق خدا نیست،
💛و بر آنان اندوهگین مباش،
💛و از نیرنگی که همواره به کار می گیرند، دلتنگ مشو.
✨✨✨
💛سوره نحل 🦋 آیه 127💛
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@khadem_mayamey
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•