eitaa logo
خـادم الـشهدا 🇵🇸 .
1هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
85 فایل
﷽ • -سلا‌م‌برآن‌هایی‌که‌رفتندتا‌بمانند ونماندندتابمیرند . . .🌿(: ــــ امروزکار تجلیل از شهــدا وحفظ یاد گرامی این عزیزان یک فریضه است -حضرت‌آقـٰـا- ــــ جهت‌نظرات‌وپیشنهادات ➺ @shahidgomnam8 آیدی‌پیج اینستاگرام قرارگاه:👇👇 ➺ khadem_shohadajahrom
مشاهده در ایتا
دانلود
شب ظلمانی پهلوی ➖➖➖خیانتهایی که کردند➖➖➖➖ ♨️شمار میخانه ها بیش از کتابخانه ها @khadem_shohadajahrom
در بحبوحه جنگ..... قرارگاه خادم الشهدا_جهرم @khadem_shohadajahrom
بسم الله النور🌹🌹🌹 🌸 « »🌸 👈فصل اول: چای دبش🍵 سحر :من دارم میرم کوه🏞، کی پایه است بیاد؟ قرار گروه دختر باحالا، کوهپایه ،ساعت 6 صبح، هوای گرگ و میش، به صرف صبحونه☕️🍩 دبش کوهی و چای روی آتیش. محدثه: وای دلم کشید، من اولیش پایه تم. نگین: واه واه بدون من، عمرا بهتون خوش بگذره. اسم منو بزار اول لیست. انگار از نگار خبری نیست؟ نگار: به به، چه قرار توپی، منم اضافه کنید به گروه کوه پیماها وگرنه بی آذوقه میمونید. از شیرینی های خوشمزه مامانم خاطره دارید فراوون. سحر: خب قرارمون بعد نماز صبح ، جلو دفتر خادم الشهدا. محدثه: خانم حسینی هم میاد؟ همون خانم باحاله. سحر: اره اتفاقا خودش برنامه رو چیده . باتابیدن آفتاب کم رمق صبح ،دخترها به تپه شهدا نزدیک میشدند. سحر: نفسم برید یوایش تر😩 ،بیاید یه کم نفس تازه کنیم. حالا کوله پشتی ها بیاد وسط ببینم آذوقه چی داریم.🍎🧀🌮🥙 بچه ها ، تفریح با چادر حال میده ها. 😍 نگار: دیروز توی حیاط مدرسه بحثمون سر چادر بود توی سرما و گرما. و خلاصه میگفتن دست و پا گیره.🙁 راستش من گفتم وقتی ارزش یه کار رو خوب درک کنی حاضری براش جون بدی سرما و گرما و... که سهله. شهدا توی وصیت شون نوشتند چادر شما از خون ما رنگین تره. باران: سلام دخترا نگین: سلام باران: راستش من جمعه ها با بابام میام کوهپایه پیاده روی، جمع شما رو که دیدم، وسوسه شدم بیام سمتتون . کمی از حرفهاتون رو هم شنیدم، شاید تیپ و قیافه ام با شما جور نباشه ولی ذهنم پر از سوال درباره حجابه. اجازه هست بشینم و توی بحثتون شرکت کنم. نگین: آره گلم، خوش اومدی. من عاشق بحث های داغ و هیجانی ام. محدثه: خب دوست عزیز اسمتون چیه؟ باران: اسمم بارانه، دوستام بارون صدام میکنن.🌧🙂 سحر: خب بارون خانم، قبل از شروع بحث، تا فک نگین خانم گرم نشده ، من برم چند تیکه چوب خشک بیارم برا دم کردن یه چای دبش زغالی برا پیام بازرگانی بین حرفهامون و برا بقیه خادم الشهدا که توی راه هستند. باران: به به بزارید منم بیام کمک . سحر : یاعلی بزن بریم اونجا، کنار اون تخته سنگ، چوبهای خشک هست.🍂 باران : ببخشید سحر خانم درست گفتم؟ سحر: آره گلم باران: راستش من ذهنم پر از سواله. یکی اینکه چادر چیه که توی سرما و گرما میپوشید یا حتی الان موقع تفریح؟ سحر : بارون خانم ،نگین خوره این بحث های داغه، بریم چایی رو دم کنیم و با بقیه بچه ها بپریم وسط بحث موافقی؟ باران: چه باحالید. اوکی، بزن بریم .من چوب خشک ها رو میارم . 🍂🏔 نویسنده : خادم الشهدا :) کاری از @khadem_shohadajahrom
🌸 🌸 ادامه فصل اول 👇👇 سحر: نگین ،نگار و محدثه ،همگی به صف شید که چای لبسوز دم کرده بارون خانوم رسید. نگار: ای جان به به، حالا برید کنار که نگار خانم معروف به نگار آذوقه، میخواد شیرینی مامان پزشو ،که توی دنیا لنگه نداره، از کوله پشتی اش بیاره بیرون. نگین: من که دهنم آب افتاد. محدثه: استکان ها رو ردیف کنید که چای چش خروسی بارون خانم رو بریزم. سحر: خب حالا که همه چی فراهمه. بپریم وسط بحث. باران: اوکی. نگین: اهمممم، بنده نگین خانوم معروف به خوره بحث. وااای خدا من الان از خوشحالی قلبم وایمیسه. داره نم نم بارون میااااد. محدثه: دختر، خودت رو کنترل کن. نگین: بزارید اول از رحمت و مهربونی خدا بگم تا برسیم به اینکه چادر یعنی بارون رحمت خدا که جسم و روحمون رو زلال و پاک میکنه. نگار: وااای بچه ها قطره های بارون توی استکان چای، چقد ناز و خوکشله. سحر: پارازیت ممنوع. نگار: چشم فرمانده. باران: آره نگین خانم اتفاقا من هم دوس دارم اول خدا رو بشناسم تا احکامی مثل حجاب برام هضم بشه. نگین: نگار جون، یه کم خاک بریز کف دستت. نگار: چی میگی دختر ؟ باشه اینم یه مشت خاک .خوبه؟ نگین: به به، خاک بارون خورده، چه عطر خوبی داره ،ما از خاک خلق شدیم و دوباره به خاک برمیگردیم و قیامت دوباره از خاک برانگیخته میشیم و اونجا زندگی جاودان و حقیقی ما تازه شروع میشه. باران: پس دنیا چی میشه؟🤔 نگین: دنیا مزرعه آخرته، یعنی هر چه بیشتر و بهتر بکاری و قشنگ زندگی کنی، آخرت اوضاع و احوالت عالیه. باران: خب چطور قشنگ زندگی کنیم؟ سحر: گلهای کوهی رو ببین. چقدر خوشکلن ، چون آب و خاک و هواشون جفت و جور و عالیه.اگه ما آدما هم با کارهامون زندگیمون رو آبیاری کنیم آخرتمون گلستون میشه. باران: با چه کارهایی مثلا ؟ نگین: خدای مهربونی که ما رو از یه نطفه توی تاریکی رحم، به این حد رشد رسوند، برا اینکه قشنگ زندگی کنیم تا دنیا و آخرتمون آباد بشه ، نقشه راه یعنی قرآن و راهنما یعنی انبیا و امامان علیهم السلام رو فرستاد که سختی ها کشیدند شهید شدند تا ما توی مسیر باصفای صراط مستقیم ، معنی زندگی انسانی رو درک کنیم . نگین : بچه ها دستتون رو بگیرید زیر بارون. محدثه: به به چه حالی میده . نگار: چی شده باران خانم ساکت شدی؟ باران: راستش زیر بارون رحمت خدا، دلم هوای حرف زدن، با خدا رو کرده. بچه ها من با نماز غریبه ام . حس امروز رو اولین باره دارم تجربه میکنم .دلم میخواد فقط نفس بکشم و از رحمت خدا لذت ببرم. میشه بازم برام از خدا بگید. سحر: اوه چ صحنه رمانتیکی، بارون خانم، زیر بارون رحمت خدا، چشماش از عشق خدا بارونی شد. اشکات رو پاک کن دختر.😢 ادامه داره...... :) نویسنده : خادم الشهدا :) کاری از @khadem_shohadajahrom
من دلم را به جنگ "نفس" فرستاده ام و هدفش را تعیین کرده‌ام!🌱
دل های شڪستہ هسٺ مجذوبِ حسین آواره ے ایوانِ طلا ڪوبِ حسین وقتش شده تا بہ ڪربلایش برسم صبح اسٺ و سلام مےدهم رو بہ حسین 🌷 @khadem_shohadajahrom
قرار بود زنده باشید و زنده‌کنید جان های مُرده را من مُرده ام ، به فریاد نمی رسید؟! @khadem_shohadajahrom
| ❤️ - زمانی که عکس شهدا رو به دیوار اتاقم چسبوندم ، ولی به دیوار دلم نه ! - زمانی که اتیکت خادم الشهدا و ... رو به سینه ام میچسبونم.، اما خادم پدر و مادر خودم نیستم ! - زمانی که اسمم توی لیست تمام اردوهای جهادی هست ، ولی توی خونه خودمون هیچ کاری انجام نمیدم ! - زمانی که برای مادرای شهدا اشک میریزم، اما حرمت مادر خودم رو حفظ نمیکنم ! - زمانی که فقط رفتن شهدا رو میبینم ، ولی شهیدانه زیستنشون رو نه ! 🆔 @khadem_shohadajahrom
بسم الله النور 🌸🌸 قسمت دوم سحر: اوه چ صحنه رمانتیکی، بارون خانم، زیر بارون رحمت خدا، چشماش از عشق خدا بارونی شد. اشکات رو پاک کن دختر. باران: دست خودم نیست بی اختیار اشکام داره میریزه ، برام بازم از خدا بگید. نگین: اون پرنده خوشکل رو ببین که رفته زیر اون تخته سنگ نشسته تا بالهای نازش خیس نشه . سحر: آره چه نازه، گوگولی. نگین: این عالم با این همه زیباییها و عظمت رو ،خدا پدید آورده تا من و تو با استفاده از نعمت ها مسیر سعادت رو طی کنیم. نگین: حالا یه نگاه به دست و پا و اعضای خودتون بندازید. نگار: من که مانکن و خوشتیپم. سحر: پارازیت ممنوع. نگار کارت زردهات سه تا بشه اخراج از بحث. نگین: ولش کن زبونش مثل شیرینی مامانش شیرینه. خب چی میگفتم؟ آهان بزارید براتون بگم . .انسان وقتی به عالم نگاه میکنه ، فطری درک میکنه که خالق و پدید آورنده ای داره. نگاهی به بدنش می كنه، نظم و حکمت را در همه اجزا ش مشاهده می كنه و یقین پیدا می كنه که آفریننده ی دانا و توانایی اون رو پدید آورده . محدثه: به حوزه تخصصی من وارد شدید اهمممم به گوش باشید تا یه آیه خوشکل در این موضوع براتون بخونم سحر: بفرمایید حافظ قرآن محدثه: ای به چشم ، وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِينٍ ﴿١٢﴾ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِينٍ ﴿١٣﴾ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ ۚ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ ﴿١٤﴾ ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَٰلِكَ لَمَيِّتُونَ ﴿١٥﴾ ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُونَ ﴿١٦﴾ و یقیناً ما انسان را از [عصاره و] چکیده ای از گِل آفریدیم، (۱۲) سپس آن را نطفه ای در قرارگاهی استوار [چون رحم مادر] قرار دادیم. (۱۳) آن گاه آن نطفه را علقه گرداندیم، پس آن علقه را به صورت پاره گوشتی درآوردیم، پس آن پاره گوشت را استخوان هایی ساختیم و بر استخوان ها گوشت پوشاندیم، سپس او را با آفرینشی دیگر پدید آوردیم؛ پس همیشه سودمند و بابرکت است خدا که نیکوترین آفرینندگان است. (۱۴) سپس همه شما بعد از این می میرید. (۱5 آن گاه شما مسلماً روز قیامت برانگیخته می شوید. (۱۶) باران: چه جالب مراحل خلقت انسان توی قرآن اومده .خیلی برا خودم متاسفم که قرآن روی طاقچه خونمون گرد میخوره. نگین: خب خب دوستان حالا یه نگاه به گوشتون بندازید. نگار: مارو گرفتیا کی گوش خودش رو میبینه. نگین: با حرفات شکر میریزیا. 🙂 سحر: خب حالا نگین خانم ادامه بده میخواستی از گوش بگی. نگین: چشششم، با این كشفیات حیرت آور اخیر- میگن در خلقت گوش سه میلیون اجزا سلول به كار رفته ، كه اگر قسمتی از اون نباشه شنوایی كامل نیست. خب حالا چشماتون رو به هم بزنید. نگار: باشه برات چشمک هم میزنم. نگین: از دست تو نگار . خب، در آفرینش چشم هفت طبقه ساختمان شگفت انگیز با میلیونها جزء ساخته شده، تا حس بینایی كامل شده. امام صادق علیه السلام میفرمایند: در باره پلک چشم فکر کن و بنگر که چگونه بسان پرده ای روی دیدگان را می پوشاند. در کنار آن بندها و حلقه ها تعبیه شده تا هر وقت که خواهند بالا کشند و دیده در میان غاری قرار داده شده و با آن پرده و موهای مژه، چشم حفظ می شود. هر یک از اعضا بدن پر از عظمته که به خالق توانا پی میبریم. نگار : خوب حالا از ابروی چون کمند و تیر مژگانم بگو. نگین: به به شاعر شدی. اتفاقا گل گفتی. بزار از عظمت خلقت ابرو و مژه بگم. 🌸☺️ جای ابرو بالای چشم علاوه بر زیبایی كه برای صورته، قوسی قرار داده شده تا عرق هایی كه از پیشانی سرازیر می شه،به چشم كه عضو فوق العاده حساسیه نریزه و از گوشه های ابرو ریخته بشه. به علاوه سایبانی برای چشم محسوب میشه،و نور آفتاب رو برای چشم تنظیم میكنه. خب حال بریم سراغ مژگان،مژه ها و پلک ها حیرت آوره ،مژه ها یک در میان قرار گرفته ، وقتی چشم بسته می شه كاملا با هم جفت شده و منافذ رو می بنده و هیچ راهی برای ورود گرد و غبار نیست. باران: چه عجیب. سحر: یه چیز جالب ،چشم دارای چهار حركته رو به بالا ، رو به پایین و سمت راست و چپ- بدون اینکه نیازی به حركت دادن سر باشه به مجرد اراده به طرف راست و چپ ، بالا و پایین حركت می كنه. پیش پای خودت رو به طور معمولی درحین راه رفتن می بینی، نیازی نداره كه سر رو پایین خم كنی. محدثه: حالا بین بحث چای چش خروسی و شیرینی میچسبه بفرمایید تا برم آلوچه هم از گوشه کوله پشتیم بیارم. باران: من هرهفته با بابام میرفتم تا سرچشمه ، ولی این هفته جمع شما رو ترجیح دادم. نگین: کارت درسته.اینجور دخترهای باحالی رو تمام کوه ها هم بگردی پیدا نمیکنی. باران: اوکی ،بازم از عظمت خلقت اعضا و جوارح بگید. نویسنده :خادم الشهدا :) کاری از
👆👆👆👇👇👇 ادامه قسمت دوم سحر: از لبهای غنچه من و دندونهای صدفیم بگو. نگین: لبها رو ملاحظه كنید، چه ظرافتی. چطو روی هم بسته میشه. خوراكی ها رو كه شخص میخوره لبها مانع بیرون ریختن اون به خارج می شه محل خارج شدن حروف و كلمات از دهانه ، به واسطه لب بسیاری از حروف آشکار می شه. حالا سری به داخل دهان بزنیم ، دندون های پیشین برای پاره كردن خوردنی ها ساخته شده و دندونهای آسیا برای خورد كردنشون هر كدوم به شکل مناسب اون آفریده شده . باران: خیلی بحث جذاب شد حالا به قول نگار از زلف چون کمندم بگو. نگین : ای به چشم امام صادق علیه السلام میفرمایند: در مو و ناخن و فواید آنها باز تأمل کن در اینکه خداوند با حسن تدبیر و حکمت، مو و ناخن را آفرید. از آنجا که این دو رشد می کنند و بلند می شوند و باید کوتاه گردند، حس ندارند تا انسان به هنگام گرفتن آنها احساس درد نکند. نقاش پدیدآورنده اش یعنی خدای یکتا دارای قدرت و علم بی نهایته. نگین : حالا موافقید بساط چایی و شیرینی رو جمع کنیم و یه سر بریم سمت چشمه و کنار قبور شهدا پیش خانم حسینی و بقیه بچه ها. باران: منم میام. سحر: یاعلی محدثه: وااای بچه ها اون گل رو ببینید من عاشق گلهای کوهیم یه دکور فوق زیبا، برا خودم از این گلها گوشه اتاقم درست کردم. باران: آره واقعا خوشکلن. دلم میخواد دست بزنم زیر آب چشمه و قلوپ قلوپ بخورم، بزن بریم. نگار: واای دستم یخ کرد چقد آبش یخه. سحر دوس داری آب تنی کنی هلت بدم. سحر : جرات نداری. نگار: باران بسه خفه شدی از بس آب خوردی. باران: آخیش چقد چسبید. واای بچه ها اون تیکه ابر رو ببینید چ خوشکله خدایا ممنونم از این همه زیبایی. نگین: انگار گوشیت زنگ میخوره بارون خانم . باران: ... الو بابا الان میام کنار ماشین .... بچه ها خیلی خوش گذشت اما بحثمون ناتموم موند . هفته بعد میاید؟ خیییلی دوس دارم بازم بیام توی جمع باصفاتون حرفهاتون رو بشنوم. سحر: آره گلم. ان شاء الله قرار ما هر هفته، صبح جمعه ،دعای عهد کوهپایه ،کنار قبور شهدا نزدیک سرچشمه، با خانم حسینی و بچه های خادم الشهدا، معمولا ساعتی هست که کوهپایه خلوته و فقط صدای چه چه پرنده ها توی دل کوه میپیچه. باران: چ عالی بیصبرانه منتظر صبح جمعه هفته آینده ام کنار شما .... راستی یه سوال بپرسم نگین خانم؟ نگین: آره جونم باران: خیلی خوب بحث میکنی دوست دارم مثل شما باشم. سحر: بزا من بگم. راستش نگین دو ساله که عضو جمع ما شده. اولین بار توی راهیان نور باهاش آشنا شدم. برا تفریح اومده بود نه اهل نماز و حجاب و هیچی اما توی اون سفر دوباره متولد شد و هرسال راهیان نور که میریم یه چفیه میندازیم و چندتا شاخه گل و براش جشن تولد میگیریم. آخه نگین اونجا دوباره متولد شد. و الان تک دختر چادری اقوامشونه. نگین: آره بارون جون، از اون به بعد اونقدر درباره دین و زیباییهاش تحقیق کردم که عاشق چادر و نماز و اسلام شدم و معروف شدم به خوره بحث. بارون: چه جالب ....کاش مثل چشم به هم زدن زمان میگذشت و زود صبح جمعه میشد و دوباره بیام پیشتون ..... خداحافظ دوستای گلم ادامه دارد.... نویسنده :خادم الشهدا :) کاری از @khadem_shohadajahrom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب ظلمانی پهلوی ➖➖➖➖خیانتهایی که کردند➖➖➖➖➖ ♨️دروغ محض @khadem_shohadajahrom
اکنون احساس نیاز نمی کنم.... 🌸با رمز یازهرا حماسه آفریدیم @khadem_shohadajahrom
[✨🦋] • • تا نرود نفس زِ تن، پا نکشم زِ کویِ تو!♥️ حسین جانم @khadem_shohadajahrom
امروز خادمین شهدا در عرصه جهاد خدمت کردند _ بسته بندی نان صلواتی _ ۱۹ بهمن ماه ۹۹ @khadem_shohadajahrom
-ما‌هَمان‌نَسل‌ِجَوانیم که‌ثابِت‌کَردیم دَر‌رَه‌عـِشق‌جِگَردار‌تَر‌اَز‌صَدمَردیم..!👊🏾 @khadem_shohadajahrom
شب ظلمانی پهلوی ➖➖➖خیانتهایی که کردند➖➖➖➖ ❌شخصیت کاذب @khadem_shohadajahrom
بسم الله النور 🌸 🌸 قسمت سوم : قرار سرچشمه بعد از اون روز و دیدن دخترها توی کوهپایه باران حس جدیدی داشت که برا بار اول تجربه میکرد. صبح پنجشنبه با صدای زنگ تلفن باران، زهرا از جا پرید. باران: سلام زهرا میای کوهپایه با بچه های خادم الشهدا؟ زهرا: ما رو گرفتیا تیپ تو به اونا میخوره ؟ نه خودت بگو . باران : دیگه دیگه تازه رفیق شدم باهاشون . زهرا : حالا ساعت چن؟ باران: ساعت 6 زهرا:اوووف چ زود ولی به هوای ملسش می ارزه. باشه بیا دنبالم. بالاخره صبح جمعه از راه رسید. باران: سلام زهراجون بزن بریم پاتوقشون سرچشمه است کنار تپه شهدا. زهرا: چادرش رو محکم گرفت آخه بعد از شهادت سردارسلیمانی، چادری که همیشه به زور خانواده سرش بود رو با عشق پوشیده بود و رو به باران که برخلاف تیپ خفن همیشگی ، ساده تر پوشیده بود گفت: بزن بریم. نفس زنان بین صدای پرنده ها که توی کوه پیچیده بود به جمع بچه های خادم الشهدا رسیدند که محفلشون به العجل دعای عهد رسیده بود و نم اشک به گوشه چشمشون. باران باهیجانی که یه هفته توی صداش مونده بود رو رها کرد و با لبخند بلند سلام کرد و گفت: سلام بچه هااا چقد دلم برا جمعتون تنگ شده بود. نگین و سحر و محدثه بلند شدند و باران رو بغل کردن و گرم جواب سلامش رو دادند. نگارشوخ طبعیش گل کرد و گفت: به به باران هم به جمع دخترهای کوهستان پیوست و لبخند به لب همه نشست. باران نگاهش به سحر افتاد که موقع خنده سرش رو پایین انداخت و سنگین و متین دستش رو جلو دهانش گرفت و اصلا صدای خنده اش رو نشنید. باران سر کج کرد و دید، یه کم اون طرفتر چند آقا دارن رد میشن و توی دلش گفت بابا اینا دیگه کین، نمیخوان حتی با یه خنده نگاه حرام نامحرم رو جلب کنند . اصلا برام قابل هضم نیست. میون احوالپرسی بچه ها باران سر گذاشت کنار گوش سحر و گفت: مگه حجاب مقابل نامحرم فقط چادرنیست چرا موقع خنده هواست بود اقایون نبینند و نشنوند خنده ات رو؟ سحر دستش رو گذاشت روی شونه باران و به گرمی فشرد و گفت: هوای پاک حق همه است باران: این چه ربطی به سوال من داشت؟ سحرنگاه پرمهرش رو با چاشنی لبخند قاطی کرد و خیره به چشمای خاکستری باران گفت: دوس داری وقتی داری توی هوای کوهپایه نفس میکشی بوی یه زباله متعفن و بدبو حالت رو خراب کنه؟ باران: معلومه که نه . سحر: من با حفظ حیا مقابل نگاه حرام آقایون هم خودم و هم اونا رو از بوی تعفن گناه دور کردم. باران: چقد زیبا تاحالا از این دید به حریم محرم و نامحرم نگاه نکرده بودم. که برا اینه که حال خوب آدما حفظ بشه و دلشون مشغول نشه تا مدتها ااااا.آه سحر: آهت سوز داشت چیزی شده ؟ باران : راستش توی فضای مجازی، یه سال اسیر فدایت شوم های دوروغی بودم و خیلی ضربه خوردم خیییییلی ...میگفتم این با بقیه فرق میکنه ...ولی همه اش خیالات بود .این هفته بعد از آشنایی با جمع شما و اون احساس آرامش خاص برا اولین بار نماز خوندم و گوشیمو پاک کردم از سیاهی اون روزا و سرسجاده یه دل سیر اشک ریختم و با یاد بارون اون روز کوهپایه دلم حسابی هوایی قبور شهدا کرده بود ولی حیف که باید تا جمعه صبر میکردم..که بیام اینجا ... الان بریم سر خاک شهدا بالای سرچشمه؟ سحر تمام محبتش رو ریخت در قالب یه جمله و گفت: بریم باران جان دست باران رو گرفت وزهرا و بچه ها رو میون صحبتهای شیرین و با نمک نگار رها کردند و دوتایی رفتند سمت قبور شهدا. ادامه داره...... نویسنده: خادم الشهدا :) کاری از @khadem_shohadajahrom
اگـــــر علاقہ مـــــند شهادت بـــــاشی و بـــــراے شما شـــــهادت نوشـــــتہ باشـــــند، هر نگـــــاهِ حرامے ڪہ شـــــما داشتہ بـــــاشید، شـــــش ماه شـــــهادت شما را بـــــہ عقـــــب مےانـــــدازد .... (: 🌹🍃🌹🍃 @khadem_shohadajahrom
42.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | فیلم کامل بیانات فرمانده کل قوا در دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش. ۹۹/۱۱/۱۹ 📥 دریافت فایل با کیفیت: https://www.aparat.com/v/yt5K9 💻 @Khamenei_ir
هرصبح سلامی به گل روی تو"ارباب" چون یاد گل روی تو، یادآور عشق است 🔹صبحتون حسین🔹 🌷 @khadem_shohadajahrom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى 🎙به روایت حاج حسین یکتا 📌 سوره سبأ آیه ۴۶: قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ / ﺑﮕﻮ: ﻣﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺍﻧﺪﺭﺯ ﻣﻰﺩﻫﻢ [ﻭ ﺁﻥ] ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﻭتا ﺩﻭتا ﻭ یکی یکی ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﺍ ﻗﻴﺎم ﻛﻨﻴﺪ... @khadem_shohadajahrom