eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
582 دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
رسید از راه دوباره آغاز جلوه‌ی عاشقی آغاز روضه‌های صبح و شام آغاز همراهی ما با گریه‌های روز و شب حضرت منتقم آغاز غم خدا... ▪️يا رب الحسين بحق الحسين ▫️إشف صدر الحسين #بظهور_الحجه @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 تصاویری از اولین شب عزاداری در کربلای معلی فَلَأَنْدُبَنَّکَ صَبَاحاً وَ مَسَاء @khademe_alzahra313
#باران_و_مهمان روحیه با نشاطی داشت و در سفرها سعی می‌كرد طوری رفتار كند كه به دیگران خوش بگذرد☺️.بهار سال پنجاه و نه، با او و سه نفر دیگر، یك سفر كوتاه خانوادگی به قم و محلات رفتیم. در مسیر، به هر شهر می‌رسیدیم، به زبان محلی آن‌جا حرف می‌زد یا شعری می‌خواند.🙂 وقتی به محلات رسیدیم، گفت: «خانم ها و آقایان! من به لهجه محلاتی بلد نیستم، در عوض حاضرم برایتان دزفولی، كردی یا قمشه‌ای بخوانم!»😃 او خیلی اهل شوخی نبود ولی روحیه شادی داشت. گاهی اوقات فقط با یك جمله كوتاه، در قالب شوخی، حرف خودش را می‌زد🙂. یك روز كه از جبهه به شهرضا برمی‌گشت، سری هم به خانه ما زد. باران شدیدی🌧 می‌بارید. وقتی در خانه را باز كردم و او را دیدم، خوشحال شدم😍. همان‌طور كه زیر باران ایستاده بود، گفتم: «باران و مهمان هر دو رحمتند، امروز هر دو با هم نصیب من شد.»☺️ او در حالی كه اوركتش خیس شده بود، با خنده جواب داد: «اتفاقاً اگر هر دو با هم بمانند، آن وقت مایه زحمتند!»😐 با این جمله، متوجه شدم كه او را بیرون در نگه داشته‌ام. عذرخواهی كردم و گفتم: «بفرمایید حاج آقا! اصلاً حواسم نبود.»🙈😂 راوی : خواهر شهید #محمد_ابراهیم_همت❤️ @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣🌟❣🌟❣🌟❣ 💖حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) فرمودند: 💞صبح ها سعی کن این دعا «دعای عهد» را بخوانی چون در سرنوشت (عاقبت به خیری) دخالت دارد. 💢و ان شاء الله هر روز سوره یس را بخونیم و هدیه کنیم به حضرت زهرا سلام الله.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت)) همه رفته بوديم مشهد و فقط ابراهيم و ولي‌الله مانده بودند خانه. ابراهيم تابستان‌ها كار مي‌كرد. وقتي برگشتيم، انگار نه انگار فقط دو تا پسر خانه ‌داري كرده بودند. سن و سالي هم نداشتند. تازه پول تو جيبي‌هاشان و حقوقي كه ابراهيم از كار تابستان جمع كرده بود‏‏، روي هم گذاشته بودند و يك اجاق گاز بزرگ براي خانه خريده بودند. @khademe_alzahra313
مِنَ الغَریب اِلی الحَبیب... از مُسلم‌ابن‌عقیل، به پسرعمویم حسین(ع): جماعتِ کوفه، خامِ اِفسادطلبان شده‌اند! اینجا کسی مُنتظرت نیست... نیا...💔 @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🌷 گاهے بعضے نگاه ها چشم دل را بسوے #خدا باز مےڪند! 🕊 مخصوصاً اگر آن نگاه از قابِ چشم هاے آسمانے یڪ #شهید باشد. #فرمانده_شهید_محمود_کاوه 🌸 سالروز_شهادت @khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
🌷🕊🌷 گاهے بعضے نگاه ها چشم دل را بسوے #خدا باز مےڪند! 🕊 مخصوصاً اگر آن نگاه از قابِ چشم هاے آسمانے
دو تا تیر خورده بود به پهلویش، یکی هم به روده هايش. چهل سانت از روده هايش از بین رفته بود، جایش روده مصنوعی گذاشته بودند. شایعه شده بود که شهید شده. ضدانقلاب و کومله، شهر را چراغانی کرده و نُقل و شیرینی پخش می کردند. وقتی کاوه شنید، گفت : «لباس های منو بیارین» با امضای خودش از بيمارستان بیرون آمد. روی تن باند پیچی شده اش، لباس سپاه را پوشید. کمکش کردیم بنشیند جلوی جیپ، کنار راننده. رفتیم بازار شهر؛ چراغانی و جشن هنوز برقرار بود. محمود ایستاد. انگار که دردی ندارد. یکی از ضدانقلاب ها را صدا زد. پرسید : «چرا جشن گرفتین؟» طرف دست و پایش را گم کرد. چند لحظه خیره شد به محمود؛ بعد آهسته گفت : «مناسبتش محلیه کاکا». محمود، پُرهیبت گفت : «برو به اربابت بگو، کاوه زنده است و تا شماها رو به درک نفرسته طوریش نمیشه» @khademe_alzahra313