eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
600 دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤و اینک مردی کنار ، سالهاست صبح و شب خون گریه میکند... و در انتظار ٣١٣ علمدار که عباس وار: یاریَش کنند تا ندا دهد... 💠 الا یا اهل العالم، انَّ جدّی الحسین قَتلوه عطشانا ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❄️🍃🌹🍃❄️ 🌹طرح ختم قران کریم🌹 به نیت سلامتی وتعجیل در فرج صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
فصل شهادت مردان کربلا تمام شد اینک نوبت آغاز فصل اسارت زنان هست. زینب ماندُ .... اَللّهُمَ عَجِّل لِوَلَیِکَ الفَرَج 😔😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ثواب سلام ساده به امام حسین علیه‌السلام 🔰
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
زندگینامہ سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌸🌼🌻🌸🌼🌻🌸🌼🌻🌸🌼🌻 فصل ششم قسمت 3⃣2⃣1⃣ ای بابا اینا حوا
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌼🌻🌹🌺🌻🌼🌹🌺🌻🌼🌹🌻 فصل ششم قسمت 4⃣2⃣1⃣ اما به محض اینکه توانست راه برود، راه رفت.نگران نیروهایش بود.😢 می گفت:نیروها و فرمانده هام باید مرا پیش خودشان ببینند و حس کنند تا اراده و نیرویشان تقویت شود.😢 پایان فصل ششم. 🌸🌸پایان فصل ششم🌸🌸 فصل هفتم در این سو و آن سوی پادگان دوکوهه،هر کسی مشغول کاری بود.درون و بیرون اتاق ها .یکی مشغول تمیزکردن حسینیه،یکی مشغول واکس زدن پوتین های خودش و دیگران،یکی مشغول دعا و قرآن خواندن ،چند نفری هم در حال فوتبال بازی کردن و.....😉😌 همت هم داخل اتاق مخابرات پشت سر چهار پنج نفر ایستاده و منتظر نوبت اش بود تا تلفن کند .😉 بسیجی ها به او اصرار کردند که به اول صف بیاید اما او راضی نمی شد و می گفت :((هر وقت نوبتم رسید چشم!))😊☺️ در وسط یک بیابان تاریک ، کلبه ای دیده می شد. ژیلا این طرف کلبه بود و همت آن طرف اش.😊 ژیلا سعی کرد ابراهیم را صدا بزند اما نمی توانست . آرام مدام تکرار کرد :((یاحسین!یاحسین))😢 اما صدایش در نمی آمد .یعنی نمی توانست اسم ابراهیم را بر زبان بیاورد.😞 وحشت زده از خواب پرید .ژیلا از زیر پتو بیرون آمد؛گیج بود . را صدازد : ابراهیم !ابراهیم!😢 الو؟ سلام ،چه خبر؟اهلا و سهلا.خوبی؟☺️ صدای ژیلا از گوشی تلفن شنیده می شد .گفت که باید بیایی و مرا ببری پیش خودت دزفول 😢و ابراهیم به او گفت که اوضاع اینجا بسیار وخیم است.همه اش بمب باران است و....راضی نیستم که بیایی!😔 تلفن قطع شد.زمستان بود و هوا سرد و اوضاع نامساعد.😢 ژیلا مریض، تنها و خسته در گوشه ای سجاده اش را پهن کرد و نماز خواند و گریه و استغاثه کرد.😢😔😭 ادامه دارد....🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یڪے از مهترین پیامهاے فراموش شده ے : خیلی جالبه شب عاشورا امام حسین به یارانش فرمود: هر ڪس از شما حق الناسے به گردن دارد برود... او به جهانیان فهماند ڪه حتے ڪشته شدن در ڪربلا هم از بین برنده ے حق الناس نیست! در عجبم از ڪسانے ڪه هزاران گناه مے ڪنند و معتقدند یک قطره اشک بر حسین ضامن بهشت آنهاست... دڪتر چمران 🌷🌷🌷🌷🌷 🚩