eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
610 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 خادم. @Amraei0 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اسير شما شدن خوبــ استــ ...🌸 اسير شهدا شدن را میگویم😇 خوبے اش بہ اين استــ ڪہ از اسارتــ دنيا آزاد ميشوے ...🕊 🌹 @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عابد"بدون حبّ عَلـــــْيٓ چون ڪسیست ڪہ☝️ شیــــپور را گرفته و وارونــــہ میزند❗️ فاطمی💛 @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم 💠صبح روز یکشنبه تون بخیر و برکت و شادی ❤️امروز، متعلق است به حضرت علی و حضرت فاطمه علیهما السلام 🌹عجب روزی مهمان چه خانه ای هستیم فانک کریم تحب الضیافه و مامور بالاجاره 🎁با شوق و آگاهی کارهامون رو با نیت الهی انجام و به این بزرگواران هدیه می دهیم ✅همه کارها از نفس کشیدن گرفته تا لبخند به روی اعضای خانواده ، غذا درست کردن ، مطالعه، نماز خواندن ، وقت تلف نکردن ، عصبانی نشدن، اعمال امروز و... 💫هدیه هاتون با نیت الهی و اخلاص ، پرارزش و مقبول ان شاء الله دعای روز یکشنبه: https://eitaa.com/womanart2/77 زیارت روز یکشنبه: https://eitaa.com/womanart2/78 ✨✨✨✨✨✨✨✨ @khademe_alzahra313
نیتهای خود را خالص کنید چون خلوص یکی از ارکان‬ ایمان است اگر نیت برای غیر خدا باشد هیچ کاری‬ ارزش ندارد‬... 🌷
محسن پورقاسمی» در دوم آبان سال ۱۳۴۰ در شاهدشهر شهریار و در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. سرانجام با عضویت بسیجی در عملیات والفجر ۴ در اثر اصابت ترکش در ۱۵ آبان سال ۱۳۶۲ در منطقه پنجوین به شهادت رسید و در گلزار شهدای روستای شاهد شهر شهریار به خاک سپره شد. شهید محسن پورقاسمی در همان اوان کودکی به قرآن و نماز و روزه علاقه عجیبی داشت و در جلسات قرآن شرکت فعالانه داشت. محسن در دبستان شاگردی نمونه و جز مهمترین شاگردان محسوب می‌گشت و بسیار کم حرف و مظلوم بود در حال تحصیل در دبیرستان بود که انقلاب به اوج خود رسید. او در آن زمان از هیچ گونه کوششی از شرکت در تظاهرات گرفته تا بخش اعلامیه و پوستر و نوشتن مرگ بر شاه بر در و دیوار دریغ نمی‌ورزید و در آن هنگام که کسی حق داشتن عکس امام را نداشت او همیشه عکس رهبر عزیزش را به همراه داشت و بار‌ها اتفاق افتاده بود که او را موقع نوشتن اشعار بر دیوار‌ها دیده و چند بار او را تعقیب کرده بودند. ولی نتوانسته بودند دستگیرش کنند و به قول یکی از دوستانش که می‌گفت این ضد انقلاب‌ها هر وقت که محسن را می‌دیدند پشتشان می‌لرزید.
محسن هیچگاه از مبارزاتش برای ما تعریف نمی‌کرد ولی آن چنان که نقل شده قبل از پیروزی انقلاب او در کلاس درس مرتب با معلمین و شاگردان به بحث می‌پرداخته و صبح‌های خیلی زود به مدرسه می‌رفت و در و دیوار مدرسه را با شعار پر می‌کرد و بعد به جای رفتن سر کلاس به ساختن ککتل مولوتوف و شرکت در تظاهرات می‌پرداخت یکی از خصوصیات بارزی که محسن داشت و اکثر کسانی که او را می‌شناختند این را به خوبی در او می‌دیدند این بود که هیچ گاه روحیه مسالمت جویی نداشت و به هیچ وجه از کار‌های خود دست بر نمی‌داشت. شهید محسن پورقاسمی در سال چهارم تجربی بود که جنگ تحمیلی آغاز شد و او قصد داشت که مدرسه را رها کرده و به جبهه برود ولی در اثر اصرار پدر و مادر که احترام فراوانی برای آنان قائل بود قبول کرد که بعد از اتمام مدارس در تابستان به جبهه برود و در تابستان آن سال بود که برای آموزش به اصفهان رفت و بعد از آموزش به جبهه رفته و مدتی در جبهه بود و، چون در تربیت معلم ثبت نام کرده بود با اصرار بعضی علما و مسئولین آموزش و پرورش از جبهه بازگشت و برای ادامه تحصیل در رشته علوم به مشهد رفت و در آنجا نیز بیکار ننشست و به طور مداوم بچه‌ها را برای رفتن به جبهه تشویق می‌کرد و خود بچه‌ها را آموزش می‌داد.
محسن هر بار که از جبهه باز می‌گشت ناراحت و غمزده می‌گفت من لیاقت شهادت ندارم، ولی او نذر کرده بود که خدایا تا من صد نفر از این نامرد‌ها را نکشته ام شهید نشوم؛ و او این گونه بود از بیهوده زیستن و بیهوده بودن تنفر داشت. شهید محسن پورقاسمی حدوداْ شش الی هفت بار به جبهه رفته بود و هر بار با خطرات زیادی مواجه می‌شد و چندین بار تا چند قدمی مرگ رفته بود و شاید مسئولیت بیشتری به عهده او بود و او مانده بود تا دِین خود را بهتر به اسلام عطاء کند. برای آخرین بار در ۱۰ خرداد ۱۳۶۲ به جبهه رفته، ولی این بار جدای از هر بار بود محسن گویی پرواز می‌کرد، طاقت را از دست داده بود و گویی این دنیای فانی قفس تنگی بود که او را درخود نمی‌گنجاند او می‌گفت دلم می‌خواهد مرا به این نامرد‌ها برسانند تا انتقام تمامی شهدای‌مان را بگیرم و زمانی که حمله آغاز شد از خوشحالی در پوست نمی‌گنجید و وقتی برای آخرین بار به مرخصی آمده بود، چون بیمار بود به پزشک مراجعه کرد و دکتر تشخیص داده بود که باید مدتی را استراحت کند و مرخصیی بگیرد ولی او به هیچ وجه قبول نکرد و می‌گفت من حالم خوبست وگویی می‌دانست که دیگر هیچ گاه احتیاج به پزشک نخواهد داشت و رفته تا به ندای رهبر عزیزش لبیکی جانانه بگوید به طوری که همسنگرانش می‌گویند محسن در آن شب غرق نور شده بود و وقتی یکی از بچه‌ها به او می‌گوید که من خواب دیدم تو شهید شدی لبخند بر لب ظاهر کرده و می‌گوید خودم میدانم آری او واقعاْ لایق درگاه خداوندی شده بود و به تکامل رسیده بود و در روز ۱۵ آبان بود که به ملکوت اعلی پیوست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرازهایی از وصیت نامه شهید 👇👇 دعا واستغفار را ازیاد نبرید که بهترین درمانها برای‬ تسکین دردهاست.همیشه به یاد خدا باشید وخالصانه‬ برای او حرکت کنید حضور در جبهه رابرای خود واجب‬ بدانید که جبهه ها احتیاج به نیرودارد تا فتح‬قدس.درعظمت وسخنان این رهبر بزرگ بیشتر دقیق‬ شوید وسخنان اورا با دادن جان تایید کنید چون ما سالها‬ ‫بود که مرده بودیم او بود که مارازنده کرد وروح دمید‬ دراین اجساد بی جان ما وخود را کامال"تسلیم امام‬ بدانید چون اگر سیلی به آمریکا میزند باپشتوانه ی‬ ‫شماست.‬ ‫نیتهای خود را خالص کنید چون خلوص یکی از ارکان‬ ایمان است اگر نیت برای غیر خدا باشد هیچ کاری‬ ارزش ندارد‬ کسانی که به ولایت امام اعتقاد ندارند بر جنازه من‬ حاضر نشوند.سلام من را به رهبر عزیز م این پدر‬ یتیمان برسانید و به خانواده شهداء بگوئید که تا‬ آخرین قطره خون مان صحنه های نبرد حق علیه‬ باطل را ترک نخواهیم کرد و با خدا پیمان می بندیم که‬ در تمام عاشورا ها و کربلا ها حسین (ع) را تنها‬ نگذاریم و سنگر او را خالی نکنیم تا هنگامی که پرچم‬ لا اله الا الله بر تمام جهان به اهتزاز در آید و احکام‬ اسلام در زیر پرچم اسلامی امام زمان (ع) به اجرا در‬ آید.‬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به بالا اشاره کرد و گفت: خوب ماه را نگاه کن. به آسمان نگاه کردم. به نظر می رسید ماه در حال حرکت است.👀 حاج همت ادامه داد: ماه، لحظه به لحظه، نیروهای ما را همراهی می کند. جایی که نیرو ها در معرض دید دشمن قرار می گیرند، ماه زیر ابر می رود و جایی که از دید دشمن خارج می شوند و نیاز به روشنایی دارند، ماه از زیر ابرها بیرون می آید و همه جا را روشن می کند...😢 @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|📲❝ ؟! تو‌جامعھ‌ای‌کھ‌ بعضی‌از‌پسـرا چفیھ‌میزارنو میشن💁‍♂ بعضی‌دخترا چادرمیزارنو میشن🧕 @khademe_alzahra313
سالروز ولادت راوی، همسرشهید : اوایل ازدواجمان بود. یک شب از صدای دلنشین قرآن بیدار شدم . نور کم سویی به چشمم خورد. از خودم پرسیدم : این نور از کجاست ؟ بعد از مدتی متوجه شدم از چراغ قوه ای است که علی روشن کرده  بود تا نماز شب بخواند، چراغ بزرگتری را روشن نکرده  بود که مبادا من از خواب بیدار شوم . علی خیلی به من احترام می گذاشت. 🌷 @khademe_alzahra313
شهادت *شهید نوید صفری* ولادت: ۱۶ تیر ۱۳۶۵ ، تهران شهادت: ۱۸ آبان ۱۳۹۶ ، بوکمال سوریه مزار: بهشت زهرا (س) قطعه ۵۳ 🌷علاقه زیادی به شهدا و شهادت داشت. با شهید رسول خلیلی دوست شده بود و همیشه سر مزارش می‌رفت. علاقه‌اش آن‌قدر زیاد بود که جای خالی کنار مزار شهید را به عنوان مزار خودش انتخاب کرده و وصیت کرده بود اگر من شهید شدم من را اینجا دفن کنید. 💌قسمتی از وصیت نامه... و بدانید و بدانید و بدانید که دشمن واقعی اسلام ناب محمدی(ص) و دین مرتضی علی(ع) کسی نیست به غیر آمریکای فریبکار که ذهن جوانان و گاهی کهن سالان ما را به غارت برده و اسیر مکرهای خود می کند. ✊🏻 از شما می خواهم در مراسمات من، به خصوص تشییع من پرچم آمریکا را به آتش بکشید و مرگ بر آمریکا بگویید تا کمی آرام شوم. 🌿سفارش شهید... زیارت عالی و پر فیض "زیارت عاشورا" را بخوانید و از طرف من به ارباب ابراز ارادت کنید که تمام حسرتم این است که؛ ❗️چقدر دیر فهمیدم زیارت عاشورا چیست و حیف که فقط روزی یک مرتبه روزی من شد 🦋 و بدانید هر که ۴۰ روز عاشورا بخواند و ثواب آن را (به من) هدیه بفرستد حتماً تمام تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم و اگر نه در آخرت برایش جبران کنم. 🌟دل نوشته... خدایا عمرم را بگیر و به عمر آقایم امام زمان (عج) بیفزای. خدایا اعضا و جوارحم را در راه خود فدا کن و استخوان‌هایم را در راه دین خود خرد کن! فقط مرا به غیر خود واگذار مکن!... @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
#بسم_رب_الشهدا #قسمت_نوزدهم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا میخاستم برم پایگاه اما آدرسش یادم نبود دو
آقای میرزایی: اما شهدا خواستنت و انتخابت کردن که دست از بنده نفس بودن بکشی و بنده خدا و شهدا بشی در مقابل حرفهای آقای میرزایی فقط سکوت جايز بود دوسه روز بعد ما ۱۵نفر با آقای میرزایی ،محمدی ، حسینی ،زهرا سادات و زینب رفتیم جنوب این جنوب اومدن کجا، جنوب اومدن نه ماه پیش کجا نزدیکای اهواز زهراسادات نزدیکم شد سرم ب شیشه بود که زهرا سادات صدام کرد زهراسادات : حنانه اشکامو پاک کردم و گفتم : جانم زهراسادات : یادته بهت گفتم معنی اسمتو بفهمی دیگه ازش بدت نمیاد -آره 😔😔😔 زهرا سادات :خب میخام معنی اسمتو بهت بگم -‌ممنون میشم اگه بگی زهرا سادات : حنانه اسم چهارده معصوم که بلدی ؟ -آره در حد همین اسم سادات : خوب حالا من بعدا از زندگی همشون بهت میگم -باشه سادات :ببین بعداز شهادت امام حسین(ع) تو روز عاشورا و شروع اسارت بی بی حضرت زینب(س) توراه کربلا به کوفه یه مسجدی هست که الان به مسجد حنانه معروفه ماجراش اینه یک شب سر شهدای کربلا و خود اسرای کربلا در این مسجد موند ستون های مسجد به حال حضرت رقیه(س) طفل سه ساله امام حسین(ع) و سر بریده سیدالشهدا گریه میکنن حنانه یعنی گریه کن حسین زهرا سادات رفت و من موندم یه عالمه غفلت و سرزنش 😭😔 حنانه ای که معنی اسمش گریه کن حسین هست مست و غرق گناه بوده رسیدیم اهواز و وارد مدرسه شدیم این بار نق و نوق نکردم فقط بی تاب و بیقرار شلمچه بودم بالاخره صبح شد و به سمت .......
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
#بسم_رب_الشهدا #قسمت_بیستم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا آقای میرزایی: اما شهدا خواستنت و انتخابت کردن
بالاخره صبح شد و به سمت شلمچه راه افتادیم قلبم داشت از جا کنده میشد انگار شهدا منو میدیدن کفشامو در آوردم و پا برهنه روی خاک شلمچه راه میرفتم اشکام با هم مسابقه داشتن روی خاک شلمچه نشستم و زانوهامو بغل کردم شهدا من شرمندتونم حنانه نبودم مست و غرق گناه بودم قول میدم زینبی بشم و بمونم تمام اون سه چهار روز همش گریه میکردم و با شهدا حرف میزدم سفر تمام شد و من برگشتم تهران البته با چادر وای مصیبت شروع شد با چادر که وارد خونه شدم بابا: اون چیه سرت مثل کلاغ سیاه شدی یهو تو همین حین تیام وارد پذیرایی شد تیام : اون چیه سرت شبیه این زنای پشت کوهی شدی فقط سکوت کردم یک هفته بود منو خانواده ام مثل هم خوابگاهیا بودیم فرداشب قراره یه مهمونی تو خونمون برگزار بشه البته مهمونی که غرق گناهه پدرم بهم هشدار داد مثل همیشه تو جشن حاضر بشم خیلی سریعتر از همیشه ۲۴ساعت گذشت وارد پذیرایی شدم که ...... ... @khademe_alzahra313
🍁 هی با دلم دو قدم نزدیک می‌آیم دوباره می‌ایستم؛ دوباره دو قدم، دوباره ایست... دارم فکر می‌کنم، به همین روزهایی که حرم نیستم 🍀 به همین لحظه‌‌ها که هوای دیدن ضریح، قلبم را پر کرده زیارت که جای خود؛ چقدر حتی با همین امید دیدار 🌸 قشنگ‌تر است . . . از دور بشنوید امام خوبم، 💜 سلام ساده‌ی عاشقانه‌ام را : ✋💚 اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃 ڪلیڪ ڪنید 👇 🌺🍃 @khademe_alzahra313
میگفت: وقتی‌ تنها شدی‌ با خدا باش... وقتی ‌هم ‌که‌ تنها نبودی بی‌ خدايى ‌نکن! بی‌ خدا باشی‌ ضرر میکنی✨💛 @khademe_alzahra313
یابن الحسن..🌹 ▪️بر سر نی،سر جدّت به عقب برگشته طفل افتاده ز پا،منتظر توست بیا... 🌿به رسم هرشب انتظار،تجدید بیعتی دوباره با مولای غریبمان میخوانیم: الهی عظم البلا..⚡️ @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا